red

/ˈred//red/

معنی: کمونیست، سرخ، قزل، انقلابی، برنگ خون، قرمز
معانی دیگر: گلگون، گلرنگ، (معمولا r بزرگ ) کمونیست، بلشویک، چپی، وابسته به حزب کمونیست یا شوروی سابق، خون گرفته (bloodshot هم می گویند)، رنگدانه ی قرمز، رنگیزه ی قرمز، هر چیز قرمز رنگ : جامه ی قرمز، (چکرز) مهره ی قرمز، مخفف : red wine، (معمولا جمع - خودمانی) داروی مسکن یا خواب آور (barbiturate)، دارای گیسوی قرمز، موقرمز (redhead هم می گویند)، سرخپوست، دارای پوست قرمز (در اثر شرم یا آفتاب و غیره)، سرخ و متورم، تبس، برافروخته، ستون بدهکار، رودخانه ی رد (در مرز میان تگزاس و اوکلاهوما - امریکا)، خونین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: in the red
(1) تعریف: any of several colors that resemble the color of blood; the first color on the spectrum.

- Red is the primary color of the flag of China.
[ترجمه شایان شکری ] قرمز اصلی ترین رنگ در پرچم چین است
|
[ترجمه گوگل] قرمز رنگ اصلی پرچم چین است
[ترجمه ترگمان] قرمز رنگ اصلی پرچم چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that is red in color.

- Her wardrobe has lots of reds.
[ترجمه گوگل] کمد لباس او قرمزهای زیادی دارد
[ترجمه ترگمان] کمد لباس او رنگ های قرمز زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: one who wears red clothing or a group identified by the color red.

- The reds play the yellows today.
[ترجمه گوگل] قرمزها امروز با زردها بازی می کنند
[ترجمه ترگمان] سرخ ها امروز رنگ های زرد را اجرا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (often cap.) a politically radical person or group, esp. communist.

- They feared an attack by the Reds.
[ترجمه گوگل] آنها از حمله قرمزها می ترسیدند
[ترجمه ترگمان] سرخ ها از حمله به سرخ ها می ترسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
حالات: redder, reddest
مشتقات: reddish (adj.), redly (adv.), reddishness (n.), redness (n.)
(1) تعریف: of or pertaining to the color red.
مشابه: ruddy, sanguine

- Red lipstick is a favorite of many women.
[ترجمه گوگل] رژ لب قرمز مورد علاقه بسیاری از زنان است
[ترجمه ترگمان] رژلب قرمز مورد علاقه بسیاری از زنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having red markings; being reddish in color.

- Red hair is less common than brown hair.
[ترجمه گوگل] موهای قرمز کمتر از موهای قهوه ای رایج است
[ترجمه ترگمان] موهای قرمز کم تر از موهای قهوه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: politically left-wing, esp. communist.

جمله های نمونه

1. red corpuscles
گویچه های قرمز خون

2. red eyes
چشمان خون گرفته

3. red feathers are the discriminating marks of these birds
پرهای قرمز صفت مشخصه ی این پرندگان است.

4. red light means "stop"
چراغ قرمز یعنی ((ایست)).

5. red meat
گوشت قرمز،گوشت گاو و خوک و گوسفند

6. red patches on the baby's skin
لکه های سرخ برپوست نوزاد

7. red wine
شراب قرمز

8. a red and white dress
پیراهن قرمز وسفید

9. a red flag denotes danger
پرچم قرمز نشان خطر است.

10. a red flower against a black background
گل قرمز در زمینه ی سیاه

11. a red paper tape
نوار کاغذی قرمز

12. a red pencil
مداد قرمز

13. a red scarf with black trim
شال گردن قرمز با حاشیه سیاه

14. a red tapesrey threaded with gold
فرشینه ی قرمز دارای نخ دوزی زرین (زربفت شده)

15. between red and pink
بین قرمز و صورتی

16. brick red
قرمز آجری

17. her red dress extinguished those of all the others
پیراهن قرمز او جامه های دیگران را بی جلوه کرد.

18. his red shirt drew my attention
پیراهن قرمز او توجه مرا جلب کرد.

19. ruby red
قرمز یاقوتی

20. the red army
ارتش سرخ

21. the red badge of courage
مدال قرمز شجاعت

22. the red blood of our martyrs
خون گلگون شهیدان ما

23. the red blotch on gorbachev's forehead
لک سرخ پیشانی گورباچوف

24. the red cheeks of that blue-eyed baby
لپ های قرمز آن کودک چشم آبی

25. those red apples
آن سیب های سرخ

26. vivid red hair
گیسوی سرخ و درخشان

27. cherry red
قرمز گیلاسی،قرمز روشن

28. see red
(عامیانه) خشمگین شدن یا بودن

29. a clear red
قرمز روشن

30. a deep red
قرمز سیر

31. a delicate red color
رنگ قرمز ملایم

32. a dull red
قرمز کدر

33. a painful red area on his left thigh
ناحیه ی قرمز و دردناکی روی ران چپش

34. a rich red
قرمز خوشرنگ

35. depress the red button to start the motor
برای به کار انداختن موتور دکمه ی قرمز را فشار دهید.

36. draw a red line under each error
زیر هر اشتباه یک خط قرمز بکش.

37. printed in red characters
چاپ شده با حروف قرمز

38. she affects red skirts
او دوست دارد دامن قرمز بپوشد.

39. the violent red of the setting sun
سرخی درخشان خورشید هنگام غروب (کردن)

40. to spatter red paint over blue
روی رنگ آبی رنگ قرمز مالیدن

41. without that red feather, your hat will be less obtrusive
بدون آن پر قرمز،کلاه تو کمتر توی چشم می زند.

42. in the red
1- بدهکار،مقروض

43. into the red
به قرض،بدهکاری،ضرر

44. a thread of red in the marble
رگه ی قرمز در مرمر

45. he jumped a red light
او چراغ قرمز را رد کرد.

46. in this pattern, red gradates into green
در این طرح،قرمز به تدریج و به طور نامحسوسی تبدیل به سبز می شود.

47. rampant beds of red flower
باغچه های انبوه گل های قرمز

48. she decanted some red wine
او قدری شراب قرمز (در لیوان) ریخت.

49. that girl has red lips
آن دختر لب های سرخی دارد.

50. the baby's round red cheeks
گونه های گوشتالود سرخ کودک

51. to run a red light
از چراغ قرمز عبور کردن

52. various hues of red
گونه های مختلف قرمز

53. white marble with red veins
مرمر سفید با رگه های قرمز

54. go through the red light
چراغ قرمز را (بدون توقف) رد کردن

55. not give a red cent
یک غاز هم ندادن،یک پول سیاه هم ندادن

56. not worth a red cent
یک غاز هم نیارزیدن،یک پول سیاه هم ارزش نداشتن

57. roll out the red carpet
با شکوه تمام پذیرایی کردن

58. a biggish man with red hair
مردی نسبتا تنومند با موی سرخ

59. a building of bold red brick
ساختمانی از آجر سرخ چشمگیر

60. a divan with two red cushions
نیمکتی با دو کوسن قرمز

61. he stopped at the red light
او جلو چراغ قرمز توقف کرد.

62. he was wearing a red hat
کلاهی قرمز بر سر داشت.

63. i once had a red bicycle
روزگاری یک دوچرخه قرمز داشتم.

64. my mother scarcely wore red dresses
مادرم به ندرت لباس قرمز می پوشید.

65. petals tinctured with deep red
گلبرگ های دارای ته رنگ قرمز سیر

66. suddenly her face turned red
ناگهان چهره اش سرخ شد.

67. the baby's lips were red and moist
لب های کودک قرمز و تر بود.

68. the house was in red brick banded with white stone
خانه از آجر قرمز بود با نواره هایی از سنگ سفید

69. the kettle has a red enamel
کتری لعاب قرمز فامی دارد.

70. the plate has a red stripe along the edge
یک خط قرمز در امتداد لبه ی بشقاب وجود دارد.

مترادف ها

کمونیست (اسم)
red, commie

سرخ (صفت)
rosy, sanguine, red, gules, scarlet

قزل (صفت)
red, roan

انقلابی (صفت)
red, solstitial, revolutionary, revolutionist

برنگ خون (صفت)
bloody, blood-red, crimson, sanguine, red

قرمز (صفت)
bloodshot, sanguinary, sanguineous, vinaceous, bloody, red, vermilion, coralline, vermeil, gules, vine-colored, vine-coloured

تخصصی

[نساجی] قرمز - سرخ

انگلیسی به انگلیسی

• one of the primary colors, color similar to that of blood; redness; condition of being in debt; person who holds radical political beliefs (especially a communist)
having a red coloring

پیشنهاد کاربران

رنگ قرمز
A member of bid colors group ❤️🍎🍒🍒🍅🌶️🚨🛑🎀👠🔴
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : redden
✅️ اسم ( noun ) : red / redness
✅️ صفت ( adjective ) : red / reddish
✅️ قید ( adverb ) : redly
قرمز =red
red
واژه ای ایرانی - اوروپایی با ریشه ی : *reuth
آلمانی : rot
پارسی : رُس ، خاک رُس که از آن رنگ یا چُرده می فراهمیدند، غِرمِز ( قِرمِز ) ، کِرمیز ، گِرمیز
کِرمیز : کِرم - ایز
پارسی :کِرم : نرمتَنی به رنگ سرخ که از آن رنگ فراهم می آوردند، همریشه با:
...
[مشاهده متن کامل]

انگلیسی : worm ,
آلمانی : Wurm
- ایز : پسوند مانندگی : دوشیز ، پاکیز ، مَویز ، تَمیز. .

اسم red به معنای قرمز
معادل فارسی اسم red قرمز است. red یا قرمز اسم یک رنگ است، رنگ آتش و خون، قرمز است. مثال:
. she uses a lot of reds and pinks in her paintings ( او در نقاشی هایش بسیار از قرمز و صورتی استفاده می کند. )
...
[مشاهده متن کامل]

. she was dressed all in red ( او تماما قرمز پوشیده بود. )
نکته: گاهی این اسم قبل از اسمی دیگر می آید و بیانگر قرمز بودن آن چیز است. مثال:
red wine ( شراب قرمز )
صفت red به معنای قرمز
معادل فارسی صفت red قرمز است. red یا قرمز به چیزی که به رنگ آتش و خون است، اشاره می کند. مثال:
. her dress was dark red ( لباس او قرمز تیره بود. )
. my favorite colors are yellow and red ( رنگهای مورد علاقه من زرد و قرمز هستند. )
منبع: سایت بیاموز

به فارسی:رنگ قرمز
به انگلیسی:red
قرمز
سرخ
رنگ خون
رنگ سرخ، قرمز
به معنای رنگ سرخ - قرمز و . . . . .

به دو معنی هست
۱ - قرمز
۲ - فعل گذشته read
کانون زبان ایران ✌
رنگ خون
معنی *سرخپوست * را هم میدهد.
گذشته ساده ی فعل read و به معنی خوانده شده
سرخ رنگ ، قرمز
قرمز
قرمز

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس