redolent

/ˈredələnt//ˈredələnt/

معنی: معطر، بودار، حاکی
معانی دیگر: دارای بوی بخصوص، خوشبو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: redolently (adv.), redolence (n.)
(1) تعریف: permeated by or giving off a strong, usu. pleasant, odor; aromatic.
مشابه: aromatic, fragrant, suggestive

(2) تعریف: suggesting or recalling (usu. fol. by of).

- The scene was redolent of happy times.
[ترجمه ل] این صحنه یاد آور لحظات خوش بود.
|
[ترجمه گوگل] صحنه مملو از لحظات خوش بود
[ترجمه ترگمان] صحنه از بوی خوش گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. redolent of the sea
دارای بوی دریا

2. The kitchen was redolent of onions.
[ترجمه گوگل]آشپزخانه پر از پیاز بود
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه بوی پیاز می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The album is a heartfelt cry, redolent of a time before radio and television.
[ترجمه گوگل]این آلبوم فریادی است از صمیم قلب، یادآور دوران قبل از رادیو و تلویزیون
[ترجمه ترگمان]آلبوم از صمیم قلب گریه می کند، یک زمان قبل از رادیو و تلویزیون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mountain air was redolent with the scent of pine needles.
[ترجمه گوگل]هوای کوه از بوی سوزن کاج پر شده بود
[ترجمه ترگمان]هوای کوه بوی برگ های سوزنی کاج می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His image is redolent of the smell of old leather, old money and class.
[ترجمه گوگل]تصویر او مملو از بوی چرم کهنه، پول و کلاس قدیمی است
[ترجمه ترگمان]تصویر او سرشار از بوی چرم قدیمی، پول قدیمی و طبقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We entered a dark cavern redolent with manly scents —gun oil and cigar smoke and boot polish.
[ترجمه گوگل]وارد غاری تاریک شدیم که رایحه‌های مردانه-روغن تفنگ و دود سیگار و پولیش چکمه- مملو از عطرهای مردانه بود
[ترجمه ترگمان]وارد غاری تاریک شدیم که پر از بوی مردانه بود - روغن اسلحه و دود سیگار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The air was redolent of cannabis.
[ترجمه گوگل]هوا مملو از حشیش بود
[ترجمه ترگمان]هوا بوی گیاه شاهدانه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Decisions still emerge which are redolent of the pre-1964 era, such as those which manipulate the distinction between rights and legitimate expectations.
[ترجمه گوگل]هنوز هم تصمیماتی ظاهر می شود که به دوران قبل از 1964 شباهت دارد، مانند تصمیماتی که تمایز بین حقوق و انتظارات مشروع را دستکاری می کند
[ترجمه ترگمان]تصمیمات هنوز ظهور می کنند که از دوران پیش از ۱۹۶۴ التیام یافته اند، مانند آن هایی که تمایز بین حقوق و انتظارات قانونی را دستکاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two awaited her return in a kitchen redolent with the smell of home baking.
[ترجمه گوگل]آن دو منتظر بازگشت او در آشپزخانه ای بودند که بوی شیرینی پزی در خانه داشت
[ترجمه ترگمان]آن دو منتظر بازگشت او در آشپزخانه از بوی کباب خانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Slightly spicy and redolent with cilantro, the velvety soup also contained chopped tomatoes, corn, carrots, celery and onion.
[ترجمه گوگل]سوپ مخملی کمی تند و تند با گشنیز، حاوی گوجه فرنگی خرد شده، ذرت، هویج، کرفس و پیاز نیز بود
[ترجمه ترگمان]سوپ کلم، ذرت، هویج، کرفس و پیاز خرد شده، کمی تند و redolent بود سوپ کلم نیز شامل گوجه فرنگی، هویج، کرفس و پیاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Incredibly, the minister was redolent with baby powder.
[ترجمه گوگل]به طرز باورنکردنی، وزیر از پودر بچه غمگین بود
[ترجمه ترگمان]در کمال تعجب، وزیر با پودر بچه به هوا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here we are, by a redolent log fire, in a world which has slipped from sight.
[ترجمه گوگل]اینجا ما در کنار آتش سوزان الوار، در دنیایی هستیم که از دیدگان خارج شده است
[ترجمه ترگمان]در اینجا به وسیله آتش بخاری دیواری که از نظر ناپدید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A creamy green sauce, redolent of sweet pea and butter, provides the final touch.
[ترجمه گوگل]یک سس سبز خامه‌ای، مملو از نخود شیرین و کره، لمس نهایی را فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]سس سبز رنگی، بوی نخود شیرین و کره، تماس نهایی را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The cottage was redolent with the zesty smell of lemon overlaying the more familiar tang of polish, wine and wood smoke.
[ترجمه گوگل]کلبه با بوی مطبوع لیمویی که روی لحن آشناتر لاک، شراب و دود چوب را پوشانده بود، مملو بود
[ترجمه ترگمان]کلبه پر از بوی خوش بوی لیمو ترش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Now, every May, our own yard is redolent with lilacs.
[ترجمه گوگل]حالا هر اردیبهشت حیاط خودمان پر از یاس است
[ترجمه ترگمان]حالا، هر ماه مه، حیاط ما، پر از یاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معطر (صفت)
spicy, aromatic, fragrant, scented, perfumed, redolent, odorant

بودار (صفت)
aromatic, redolent, odorous, smelly, odoriferous

حاکی (صفت)
expressive, symbolic, redolent, indicative, stating, emblematic, symptomatic, illative

انگلیسی به انگلیسی

• having a sweet smell, fragrant; enveloped by a strong odor; suggestive of, reminiscent of
if something is redolent of something else, it has features that make you think of that other thing; a literary word.
to be redolent of something else also means to have a strong smell of that other thing; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : redolence
✅️ صفت ( adjective ) : redolent
✅️ قید ( adverb ) : _
بوی چیزی را دادن. . .
مثلاً در جمله زیر:
, Her life was redolent with defeat
جوی چیزی را تداعی کردن، نشان از بوی چیزی داشتن
تداعی کننده، یادآور، حاکی
fragrant
دارای رایحه ی
معطر حاکی
یادآور و خاطره انگیز , SYN : reminiscent
مبین. . . . ، یادآور. . . .

بپرس