referent


هر چیز مورد اشاره یا پس گشت یا مراجعه، پس گشتگاه، مرجع، referential مورد مراجعه، ارجاعی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: anything in the real world or in the imagination that is symbolized or referred to by a word or other symbol.
مشابه: antecedent

- Whether we call a particular plant "that flower" or "that weed" or even "that thing," the referent is the same.
[ترجمه گوگل] خواه گیاه خاصی را «آن گل» یا «آن علف هرز» یا حتی «آن چیز» بنامیم، مرجع همان است
[ترجمه ترگمان] چه ما به یک گیاه خاص می گوییم \"آن گل\" یا \"آن علف\" یا حتی \"آن چیز\"، \"مدلول همان\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The failure to find a referent results in a numerical penalty being awarded to the reading for which it occurs.
[ترجمه گوگل]عدم یافتن یک مرجع منجر به یک پنالتی عددی برای قرائتی می شود که برای آن اتفاق افتاده است
[ترجمه ترگمان]شکست برای پیدا کردن یک مدلول منجر به یک جریمه عددی می شود که برای خواندن آن به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Linguistically, it is a signifier with no referent and a multiplicity of significations.
[ترجمه گوگل]از نظر زبانی، دال بدون ارجاع و تعدد دلالت است
[ترجمه ترگمان]Linguistically، یک دال با هیچ مدلول و تعدد of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In its usage of the real or referent as signifier, surrealism eminently illustrated de-differentiated signification.
[ترجمه گوگل]سوررئالیسم در استفاده از واقعی یا ارجاع به عنوان دال، به طور برجسته دلالت را تمایززدایی کرد
[ترجمه ترگمان]در کاربرد آن از مدلول حقیقی یا مدلول به عنوان دال، surrealism، دلالت متمایز را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A hypothesis should have an empirical referent.
[ترجمه گوگل]یک فرضیه باید مرجع تجربی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک فرضیه باید یک مدلول تجربی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusion: CT scanning is of remarkable referent value and significance in diagnosing cranium facial osteofibrom hyperplasy.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: سی تی اسکن در تشخیص هیپرپلازی استئوفیبروم صورت جمجمه از ارزش مرجع و اهمیت قابل توجهی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: بررسی CT دارای ارزش referent قابل توجه و اهمیت در تشخیص cranium چهره صورت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The utterance functions of the modifiers include referent and assertion.
[ترجمه گوگل]توابع بیانی تعدیل کننده ها شامل مرجع و ادعا است
[ترجمه ترگمان]توابع utterance of شامل مدلول و ادعا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That is, for whatever reason, the referent group simply places no moral value on charitable contributions.
[ترجمه گوگل]یعنی، به هر دلیلی، گروه مرجع صرفاً هیچ ارزش اخلاقی برای کمک های خیریه قائل نیست
[ترجمه ترگمان]به هر دلیلی، گروه مدلول صرفا ارزش اخلاقی را برای کمک های خیریه قائل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Yihetuan movement is also a referent of modern cultural concept. Its ultranationalism with rich local colors of North China has some influence on large scaled dramatic mass movement.
[ترجمه گوگل]جنبش Yihetuan همچنین مرجع مفهوم فرهنگی مدرن است ناسیونالیسم فوق‌العاده آن با رنگ‌های محلی غنی شمال چین تأثیری بر جنبش توده‌ای چشمگیر در مقیاس بزرگ دارد
[ترجمه ترگمان]جنبش Yihetuan نیز یک مدلول از مفهوم مدرن فرهنگی است تاثیر آن با رنگ های محلی غنی از شمال چین تاثیری بر جنبش بزرگ مقیاس بزرگ مقیاس گذاری شده داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The referential establishment in conversation is underlined by a variety of factors such as the accessibility features of the referent, conversational structure, anaphoric repair, and so on.
[ترجمه گوگل]استقرار ارجاع در مکالمه با عوامل مختلفی مانند ویژگی های دسترسی مرجع، ساختار مکالمه، تعمیر آنافوری و غیره تاکید می شود
[ترجمه ترگمان]برقراری ارجاعی در گفتگو با عوامل مختلفی همچون قابلیت دسترسی به مصداق، ساختار محاوره ای، تعمیر anaphoric، و غیره مورد تاکید قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In painting, for instance, it is not necessary for the referent to be present.
[ترجمه گوگل]مثلاً در نقاشی، حضور مرجع لازم نیست
[ترجمه ترگمان]برای مثال در نقاشی، لازم نیست که مدلول وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In general, the bases of power include the following items: expert power, referent power, legitimate power, coercive power, reward power, information power, and connection power .
[ترجمه گوگل]به طور کلی، مبانی قدرت شامل موارد زیر است: قدرت خبره، قدرت مرجع، قدرت مشروع، قدرت قهری، قدرت پاداش، قدرت اطلاعات و قدرت اتصال
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، اساس توان شامل موارد زیر است: قدرت خبره، قدرت referent، قدرت مشروع، قدرت اجباری، قدرت پاداش، قدرت اطلاعات و قدرت اتصال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The soft starting function in the digital voltage regulator is realized by setting the referent voltage as a fixed gradient line from zero to the rating voltage.
[ترجمه گوگل]عملکرد نرم شروع در تنظیم کننده ولتاژ دیجیتال با تنظیم ولتاژ مرجع به عنوان یک خط گرادیان ثابت از صفر تا ولتاژ نامی تحقق می یابد
[ترجمه ترگمان]تابع شروع نرم در تنظیم کننده ولتاژ دیجیتال با تنظیم ولتاژ مرجع به عنوان یک خط گرادیان ثابت از صفر به ولتاژ درجه بندی درک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gender of the pronoun should be identical with its referent.
[ترجمه گوگل]جنسیت ضمیر باید با مرجع آن یکسان باشد
[ترجمه ترگمان]جنس of باید با مدلول آن یک سان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But Austin, who puts forward speech act theory, maintains that language is not only referent, but also performative.
[ترجمه گوگل]اما آستین، که نظریه کنش گفتاری را مطرح می‌کند، معتقد است که زبان نه تنها ارجاع‌کننده است، بلکه اجراکننده نیز هست
[ترجمه ترگمان]اما آستین، که نظریه عمل سخنرانی را مطرح می کند، ادعا می کند که زبان نه تنها مدلول، بلکه همچنین اجرایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• something which is referred to, something to which attention is directed

پیشنهاد کاربران

مدلول، چیزی است که یک چیز دیگر به آن ارجاع می شود. و در واقع نمادی از آن است.
referent ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: مصداق
تعریف: پدیده ای در جهان خارج اعم از شیء، وضعیت، رویداد و مانند آن که عبارت زبانی به آن اشاره دارد
در زبانشناسی : "دگر نام"
مصداق
محل رجوع، محل مراجعه ( به چیزی یا شخصی )
شخصی یا چیزی که در مورد آن صحبت میکنید

بپرس