refringent


معنی: شکننده، منکسر کننده، منکسر شده
معانی دیگر: انکساری، پس شکنی، شکستنی، وابسته به شکست (نور یا حرارت)

مترادف ها

شکننده (صفت)
frail, fragile, brittle, frangible, friable, refringent, shivery

منکسر کننده (صفت)
refringent

منکسر شده (صفت)
refringent

انگلیسی به انگلیسی

• refractive, causing refraction, causing rays of light or energy to bend as they pass from one medium into another

پیشنهاد کاربران

چیزی که نور را تکسیر می کند ( مثل منشور که نور سفید را به نور های رنگی تجزیه میکند )

بپرس