refugee

/ˈrefjuːdʒi//ˌrefjʊˈdʒiː/

معنی: فراری، مهاجر، پناهنده سیاسی
معانی دیگر: پناهنده، آواره، میهن باخته، پناه جوی، اواره شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person forced to leave his or her home or native land to seek safe refuge, usu. as a result of war, persecution, or the like.

جمله های نمونه

1. a refugee camp
اردوگاه پناهندگان

2. the refugee camp has sprawled
اردوگاه آوارگان بی رویه رشد کرده است.

3. The author portrays life in a refugee camp very vividly.
[ترجمه ویدا] نویسنده زندگی را در اردوگاه پناهندگان به صورت زنده به تصویر کشیده است.
|
[ترجمه سوده کیا] نویسنده زندگی در اردوگاه پناهندگان را واضح وروشن به تصویر کشید.
|
[ترجمه گوگل]نویسنده زندگی در یک کمپ پناهندگان را بسیار واضح به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]نویسنده زندگی را در اردوگاه پناهندگان بسیار خوب توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The refugee problem has now reached immeasurable proportions.
[ترجمه گوگل]مشکل پناهجویان اکنون به ابعاد غیر قابل اندازه گیری رسیده است
[ترجمه ترگمان]مشکل پناهندگان در حال حاضر به نسبت های بی پایان رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Refugee workers said such action was a violation of medical ethics.
[ترجمه گوگل]کارگران پناهنده گفتند که چنین اقدامی نقض اخلاق پزشکی است
[ترجمه ترگمان]کارگران پناهنده گفتند که چنین اقداماتی نقض اصول اخلاقی پزشکی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many of the refugee villages are in isolated areas.
[ترجمه گوگل]بسیاری از روستاهای پناهنده در مناطق دور افتاده هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از روستاهای پناهندگان در مناطق دورافتاده می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dysentery and malaria are rife in the refugee camps.
[ترجمه گوگل]اسهال خونی و مالاریا در کمپ های پناهندگان شایع است
[ترجمه ترگمان]Dysentery و مالاریا در اردوگاه های پناهندگان شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Home Office has refused him refugee status.
[ترجمه گوگل]وزارت کشور پناهندگی او را رد کرده است
[ترجمه ترگمان]اداره داخله از وضعیت پناهندگی او سرباز زده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the refugee centres we saw many children whose stomachs were distended because of lack of food.
[ترجمه گوگل]در مراکز پناهندگی کودکان زیادی را دیدیم که شکمشان به دلیل کمبود غذا متورم شده بود
[ترجمه ترگمان]در مراکز پناهندگان، ما بسیاری از کودکانی را دیدیم که شکمشان به خاطر فقدان غذا در باد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The refugee situation must now be addressed as a matter of urgency.
[ترجمه گوگل]اکنون باید به وضعیت پناهندگان به عنوان یک موضوع فوری رسیدگی شود
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر وضعیت پناهندگان باید به عنوان ماده ضروری مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His early years in the refugee camp left a deep psychological scar.
[ترجمه گوگل]سالهای اولیه او در اردوگاه پناهندگان یک زخم روانی عمیق بر جای گذاشت
[ترجمه ترگمان]اولین سال های او در اردوگاه پناهندگان یک جای زخم روانی عمیق گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The refugee camps have reached saturation point.
[ترجمه گوگل]کمپ های پناهندگان به نقطه اشباع رسیده اند
[ترجمه ترگمان]اردوگاه های پناهندگان به نقطه اشباع رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her experience as a refugee informs the content of her latest novel.
[ترجمه گوگل]تجربه او به عنوان یک پناهنده از محتوای آخرین رمان او خبر می دهد
[ترجمه ترگمان]تجربه او به عنوان یک پناهنده از محتوای آخرین رمان او آگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many illnesses in these temporary refugee camps are the result of inadequate sanitation.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیماری ها در این کمپ های موقت پناهندگان نتیجه بهداشت نامناسب است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماری ها در این اردوگاه های موقت پناهندگان ناشی از بهداشت ناکافی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The refugee camps sprawl across the landscape.
[ترجمه گوگل]اردوگاه های پناهندگان در سراسر مناظر پراکنده شده اند
[ترجمه ترگمان]اردوگاه های پناهندگان در سراسر چشم انداز پخش می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراری (اسم)
hideaway, bolter, runaway, fugitive, defector, escapee, deserter, refugee, flyaway, lamster

مهاجر (اسم)
expatriate, fugitive, colonist, refugee, emigrant, emigre, evacuee, out-migrant, remittance man

پناهنده سیاسی (اسم)
refugee

انگلیسی به انگلیسی

• one who flees for safety, one who seeks protection, one who seeks asylum
refugees are people who have been forced to leave their country because there is a war there or because of their political or religious beliefs.

پیشنهاد کاربران

refugee: پناهنده
Refugee پناهنده
Refugeپناهگاه
Asylum پناهندگی
Citizen : شهروند
Asylum Seeker : پناهجو - متقاضی پناهندگی
Refugee : پناهنده
وضعیتی که بین شرایط �شهروندی� و �پناهندگی� است و به آن �پناهجویی� ( asylum ) اطلاق می شود.
مهاجر
uprooted
پناهنده - کسی که به دلیل امنیتی و دینی یا جنگ مجبور به ترک کشور خود و مهاجرت به کشور دیگه ای میشه
در واقع پناهنده س معنیش که من جمعشو گفت ; ) ^ - ^
پناهندگان
اردوگاه پناهندگان
بی خانمان ( دراثرزلزله و. . . )
مثال:tent cities of refugees
( refugee is ( n ) and in farse we say پناهنده or پناهجو )
فرقش با immigrant اینست که refugee یا پناهنده فردی هست که مجبور به مهاجرت میشود ولی مهاجر فردی هست که با میل خودش مهاجرت میکند.
پناهجو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس