refutation

/ˌrefjuːˈteɪʃn̩//ˌrefjʊˈteɪʃn̩/

معنی: تکذیب
معانی دیگر: رد، رد استدلال، باطل سازی، وازنش (refutal هم می گویند)، اثبات اشتباه کسی از راه استدلال

جمله های نمونه

1. He prepared a complete refutation of the Republicans' most serious charges.
[ترجمه گوگل]او رد کامل اتهامات جمهوری خواهان را آماده کرد
[ترجمه ترگمان]او یک تکذیب کامل از جمهوری خواهان را به شدت انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the refutation tree of predicate calculus, the proved conjunctive formula.
[ترجمه گوگل]در درخت ابطال حساب محمول، فرمول ربط ثابت شده است
[ترجمه ترگمان]فرمول conjunctive ثابت شده در خط رد حساب دیفرانسیل و انتگرال، فرمول conjunctive ثابت شده را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perpetrator's refutation to basic facts is disproof, while his refutation to presumed facts is proof.
[ترجمه گوگل]ابطال مرتکب بر حقایق اساسی، ردّ است، در حالی که ردّ او بر واقعیات مفروض، اثبات است
[ترجمه ترگمان]تکذیب s به حقایق اساسی disproof است در حالی که تکذیب او به حقایق مسلم اثبات شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The refutation is forceful and every word hits home.
[ترجمه گوگل]تکذیب قوی است و هر کلمه به خانه می آید
[ترجمه ترگمان]تکذیب قوی است و هر کلمه ای به خانه می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Genuing gold fears no fire; truth fears no refutation.
[ترجمه گوگل]طلای اصیل از آتش نمی ترسد حقیقت از ابطال هراس ندارد
[ترجمه ترگمان]ترس از طلای ناب، نه آتش، حقیقت ترس از refutation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has threatened to publish a weighty refutation.
[ترجمه گوگل]او تهدید کرده است که تکذیبیه سنگینی را منتشر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او تهدید کرده است که یک رد شدید را منتشر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Afraid suggestion possibly subject to competitor bitter refutation.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد ترسناک احتمالاً در معرض رد شدید رقیب است
[ترجمه ترگمان]از پیشنهاد می ترسم که در معرض رد تلخ رقیب قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Since then, I have succeeded in giving a refutation of historicism.
[ترجمه گوگل]از آن زمان، من موفق شده ام که تاریخ گرایی را رد کنم
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد من موفق شدم که refutation of را بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His refutation of the charges was short and persuasive.
[ترجمه گوگل]رد اتهامات او کوتاه و قانع کننده بود
[ترجمه ترگمان]رد اتهامات او کوتاه و متقاعدکننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. IN REFUTATION OF " UNIFORMITY OF PUBLIC OPINION "
[ترجمه گوگل]در رد "یکنواختی افکار عمومی"
[ترجمه ترگمان]در حوزه \"مشروعیت افکار عمومی\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This article summarizes the argument of Descartes and refutation of Bertrand Russell and John Fowles'compromise.
[ترجمه گوگل]این مقاله خلاصه ای از استدلال دکارت و رد سازش برتراند راسل و جان فاولز است
[ترجمه ترگمان]این مقاله استدلال دکارت و تکذیب برتراند راسل و جان fowles را به طور خلاصه بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The apparent refutation of the biological hypothesis for the ALH 84001 meteorite leaves the question of Martian life unresolved.
[ترجمه گوگل]رد ظاهری فرضیه بیولوژیکی شهاب سنگ ALH 84001، مسئله حیات مریخی را حل نشده باقی می گذارد
[ترجمه ترگمان]رد آشکار فرضیه بیولوژیک برای شهاب سنگ ALH، مساله زندگی Martian را حل نشده باقی می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perhaps it is a refutation of the whole opening line ( variation ).
[ترجمه گوگل]شاید این رد کل خط باز (تغییر) باشد
[ترجمه ترگمان]شاید رد کل خط افتتاح است (تغییر)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The vast differences between these two scholars are all the more striking since neither has written a direct refutation of the other.
[ترجمه گوگل]تفاوت های گسترده بین این دو محقق از آن رو که هیچ کدام مستقیماً دیگری را رد نکرده اند، چشمگیرتر است
[ترجمه ترگمان]تفاوت عمده بین این دو نفر دیگر بسیار قابل توجه است چون هیچ یک رد صریح دیگری را ننوشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکذیب (اسم)
denial, rebuttal, confutation, refutation, disproof

انگلیسی به انگلیسی

• rebuttal, act of disproving, act of proving false

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : refute
✅️ اسم ( noun ) : refutation
✅️ صفت ( adjective ) : reputable
✅️ قید ( adverb ) : _
ابطال گری
ابطال
ابطال ( استدلال )

بپرس