reification


مادیت، جسمیت دادن به

جمله های نمونه

1. The reification of the first type can be proved by evidences, but only by legal interpretation or value supplement, can we reify the second.
[ترجمه mehdi R] شیءوارگی نوع اول با شواهدی قابل اثبات است، اما فقط با بیانی قانونی یا تکمله ای ارزشی می توانیم حکم به تعین دومی دهیم.
|
[ترجمه گوگل]عینیت قسم اول را می توان با ادله اثبات کرد، اما فقط با تفسیر حقوقی یا مکمل ارزشی می توان دومی را اثبات کرد
[ترجمه ترگمان]ابژه سازی از نوع اول، توسط شواهدی اثبات می شود، اما تنها با تفسیر قانونی و یا مکمل ارزش، می تواند به ابژه کردن دوم کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His doctrine of reification is derived from the doctrines of the Marx, Max Web and Georg Simmel.
[ترجمه گوگل]دکترین شیء سازی او برگرفته از آموزه های مارکس، ماکس وب و گئورگ زیمل است
[ترجمه ترگمان]اصول reification از اصول مارکس، ماکس وب و گیورگ Simmel مشتق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The issue of students'overloaded burden reflects the reification of children and the alienation of education.
[ترجمه گوگل]موضوع بار بیش از حد دانش‌آموزان نشان‌دهنده واقعی شدن کودکان و بیگانگی آموزش و پرورش است
[ترجمه ترگمان]مساله بار سربار دانش آموزان منعکس کننده ابژه سازی از کودکان و بیگانگی آموزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. English classroom objectives make further reification of English curriculum objectives and unit objectives and they are most-easily-operated ones.
[ترجمه گوگل]اهداف کلاس درس زبان انگلیسی، اهداف برنامه درسی انگلیسی و اهداف واحد را واقعی تر می کند و آنها راحت ترین اهداف هستند
[ترجمه ترگمان]اهداف کلاس انگلیسی باعث ابژه سازی بیشتر از اهداف برنامه آموزشی انگلیسی و اهداف واحد می شوند و آن ها به راحتی کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. " Reification" is an important concept in History and Class Consciousness.
[ترجمه گوگل]"تصحیح" یک مفهوم مهم در تاریخ و آگاهی طبقاتی است
[ترجمه ترگمان]\" یک مفهوم مهم در تاریخ و آگاهی کلاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Might we conclude that a service is a reification, that by naming it we have given thing-like existence to an abstraction?
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم نتیجه بگیریم که یک خدمت یک شیء شدن است، که با نامگذاری آن، وجودی شبیه به یک انتزاع داده ایم؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانیم نتیجه بگیریم که یک خدمات a است، که با نامگذاری آن، ما وجود چیزی مانند وجود را برای یک انتزاع به آن داده ایم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is in the context of this gradual reification in late capitalism that the romance once again comes to be felt as the place of narrative heterogeneity and freedom from the reality principle.
[ترجمه گوگل]در چارچوب همین شیء سازی تدریجی در سرمایه داری متأخر است که رمانس بار دیگر به عنوان محل ناهمگونی روایی و رهایی از اصل واقعیت احساس می شود
[ترجمه ترگمان]این در بافت این ابژه سازی تدریجی در سرمایه داری اواخر است که بار دیگر داستان عاشقانه به عنوان مکانی از ناهمگونی روایی و آزادی از اصل واقعیت احساس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For example, reification was equated with alienation, and resuming proletariat class consciousness was regarded as the only way of getting rid of reification.
[ترجمه گوگل]برای مثال، شیء‌سازی با از خود بیگانگی برابر بود و از سرگیری آگاهی طبقاتی پرولتاریا تنها راه رهایی از شیء‌سازی تلقی می‌شد
[ترجمه ترگمان]برای مثال، ابژه سازی با بیگانگی برابر بود، و از سرگیری آگاهی طبقه کارگر تنها راه رهایی از ابژه سازی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His doctrine of reification is derived from the doctrines of the Marx, Max and Georg Simmel.
[ترجمه گوگل]دکترین شیء سازی او برگرفته از آموزه های مارکس، ماکس و گئورگ زیمل است
[ترجمه ترگمان]اصول reification از اصول مارکس، ماکس و گیورگ Simmel مشتق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A mechanism is the reification of a collaboration, the process of "gluing" these mechanisms together from their object parts constitutes mechanistic design.
[ترجمه گوگل]یک مکانیسم، واقعی سازی یک همکاری است، فرآیند "چسباندن" این مکانیسم ها به یکدیگر از قسمت های شی آنها، طراحی مکانیکی را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]یک مکانیزم، ابژه سازی از یک هم کاری است، فرآیند \"چسباندن\" این مکانیزم ها به هم از بخش های هدف آن ها، طراحی مکانیکی را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An important problem relating to the use of goal analysis is that of reification.
[ترجمه گوگل]یک مشکل مهم در رابطه با استفاده از تجزیه و تحلیل هدف مشکل واقعی سازی است
[ترجمه ترگمان]یک مساله مهم مرتبط با استفاده از آنالیز هدف، ابژه سازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. According to marx, treating labor as a commodity exemplified the reification of the individual.
[ترجمه گوگل]به عقیده مارکس، تلقی با کار به عنوان یک کالا، مصداق واقعی شدن فرد است
[ترجمه ترگمان]به گفته مارکس، درمان کارگری به عنوان یک کالا، ابژه سازی از فرد را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The virtual study community makes full use of modern Internet, breaks the limit of time and space, and makes the opening study reification .
[ترجمه گوگل]جامعه مجازی مطالعه از اینترنت مدرن به طور کامل استفاده می کند، محدودیت زمان و مکان را می شکند و مطالعه افتتاحیه را بازسازی می کند
[ترجمه ترگمان]جامعه مطالعه مجازی، استفاده کامل از اینترنت مدرن را ایجاد کرده، حد زمان و فضا را تجزیه و تحلیل می کند، و باعث ایجاد reification در مطالعه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Marx of the cultural studies who portrayed the alienation and reification of our daily lives.
[ترجمه گوگل]مارکس از مطالعات فرهنگی که بیگانگی و واقعی شدن زندگی روزمره ما را به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]مارکس از مطالعات فرهنگی که بیگانگی و ابژه سازی از زندگی روزمره ما را به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

شی انگاری، چیز انگاری
واقعی سازی
عینیت بخشی
تحقق عینی
تجسم کردن یا فکرو خیالی که تبدیل میکنی به واقیعت یا دید به چیزی
Red rose is a reification of the concept of love
رز قرمز تجسمی از نشانه عشق است
چیزانگاری
شیء وارگی، چیزوارگی
[رایانه] واقعی تر ساختن - حقیقی تر ساختن - مادی تر ساختن
چیزواره کردن - حالت مادی دادن - از ذهنیت به عینیت رساندن.
عینیت بخشی
عینیت بخشیدن

بپرس