reiteration

/riˌɪtəˈreɪʃn̩//ri:ˌɪtəˈreɪʃn̩/

معنی: تصریح، تکرار
معانی دیگر: تصریح، تکرار

جمله های نمونه

1. It was really a reiteration of the same old entrenched positions.
[ترجمه گوگل]این واقعاً تکرار همان مواضع ریشه دار قدیمی بود
[ترجمه ترگمان]واقعا تکرار همان مواضع مستحکم قدیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Reiteration of a decade-old deception could not fail to foster an enhanced sense of futility.
[ترجمه گوگل]تکرار یک فریب ده ساله نمی تواند باعث تقویت حس بیهودگی شود
[ترجمه ترگمان]reiteration یک فریب دهه به معنای افزایش حس بیهودگی عدم موفقیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Lexical reiteration is an important aspects in lexical cohesion, and provides a basis for discourse coherence.
[ترجمه گوگل]تکرار واژگانی جنبه مهمی در انسجام واژگانی است و زمینه ای برای انسجام گفتمانی فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]Lexical تکرار یک جنبه مهم در انسجام واژگانی است و مبنایی برای انسجام گفتمان فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In this article the Newton reiteration is employed to calculate the cross point of rays intersecting a toric surface. The formulation is also offered.
[ترجمه گوگل]در این مقاله از تکرار نیوتن برای محاسبه نقطه متقاطع پرتوهای متقاطع سطح توریک استفاده شده است فرمولاسیون نیز ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، آزمایش نیوتن برای محاسبه نقطه تقاطع پرتوه ای متقاطع یک سطح toric بکار گرفته شده است فرموله کردن این فرمول نیز پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The English linguists Halliday and Hasan classify reiteration into four parts: repetition, synonym, hyponymy and general word.
[ترجمه گوگل]زبان شناسان انگلیسی هالیدی و حسن، تکرار را به چهار بخش تقسیم می کنند: تکرار، مترادف، تضاد و کلمه کلی
[ترجمه ترگمان]زبانشناسان انگلیسی Halliday و حسن reiteration را به چهار قسمت تکرار می کنند: تکرار، synonym، hyponymy و واژه کلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The origin is the "Hebdomad Reiteration" in ZhouYi and Zen Ideology of Buddhism.
[ترجمه گوگل]منشأ "تکرار هبدوماد" در ایدئولوژی ژوئی و ذن بودیسم است
[ترجمه ترگمان]منشا \"Hebdomad reiteration\" در ZhouYi و ایدئولوژی Zen بودیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Varied forms can be seen in reiteration. Different forms of reiteration feature different functions.
[ترجمه گوگل]اشکال متنوعی را می توان در تکرار مشاهده کرد اشکال مختلف تکرار، عملکردهای متفاوتی دارند
[ترجمه ترگمان]شکل Varied را می توان در تکرار مشاهده نمود انواع مختلف تکرار و تکرار وظایف مختلف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The characteristics such as science, precision, reiteration of automatic image analyzer are showed by examples.
[ترجمه گوگل]ویژگی هایی مانند علم، دقت، تکرار تحلیلگر خودکار تصویر با مثال هایی نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]ویژگی هایی چون علم، دقت، تکرار تحلیل گر تصویر اتوماتیک با مثال نشان داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Melancholy, weariness, tedium? the reiteration of the note cannot be coincidence.
[ترجمه گوگل]مالیخولیا، خستگی، خستگی؟ تکرار یادداشت نمی تواند تصادفی باشد
[ترجمه ترگمان]اندوه، خستگی، یکنواختی؟ این نوشته نمیتونه تصادفی باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The final statement is just a reiteration of U. S. policy on Taiwan.
[ترجمه گوگل]بیانیه پایانی فقط تکرار سیاست ایالات متحده در مورد تایوان است
[ترجمه ترگمان]جمله نهایی فقط تکرار U است اس سیاست تایوان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The reiteration of this figure, more than anything else, wrecked the conservative chance of coming back.
[ترجمه گوگل]تکرار این رقم، بیش از هر چیز دیگری، شانس محافظه‌کاران را برای بازگشت از بین برد
[ترجمه ترگمان]The این هیکل، بیش از هر چیز دیگر، امکان بازگشت محافظه کار را به هم ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reiteration and collocation are two types of lexical cohesion to complete text coherence by the selection of vocabulary.
[ترجمه گوگل]تکرار و تلفیق دو نوع انسجام واژگانی برای تکمیل انسجام متن با انتخاب واژگان هستند
[ترجمه ترگمان]reiteration و همنشینی دو نوع همبستگی واژگانی برای تکمیل انسجام متن با انتخاب واژگان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Characterized by or involving repetition, recurrence, reiteration, or repetitiousness.
[ترجمه گوگل]با یا شامل تکرار، تکرار، تکرار، یا تکرار مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]تکرار با تکرار، تکرار، تکرار، تکرار، یا repetitiousness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The third is forward and backward reiteration. There are 16 example sentences, about 7 %.
[ترجمه گوگل]سوم تکرار جلو و عقب است 16 جمله مثال وجود دارد، حدود 7٪
[ترجمه ترگمان]سومی رو به جلو و تکرار عقب است ۱۶ جمله نمونه وجود دارد که حدود ۷ % است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A harsher critic would have gone for the jugular and claimed that this was a blunt reiteration of those dormant adolescent prejudices.
[ترجمه گوگل]یک منتقد خشن‌تر می‌توانست به سراغ ژوگولار رفته و ادعا کند که این یک تکرار صریح آن تعصبات خفته نوجوانان است
[ترجمه ترگمان]یک منتقد سخت تر باید به سراغ خرخره می رفتند و ادعا می کردند که این یک مانع صریح و صریح این تعصبات جوان راکد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصریح (اسم)
affirmation, explanation, specification, stipulation, clarification, reiteration, gloss, definitude

تکرار (اسم)
practice, rehearsal, replication, reiteration, frequency, frequence, renewal, repeat, duplication, repetition, iteration, frequentation, iterance, tautology, recapitulation, reduplication, reuse

تخصصی

[عمران و معماری] تجدید
[کامپیوتر] از سرگیری ؛تکرار

انگلیسی به انگلیسی

• repetition, act of saying again, act of restating

پیشنهاد کاربران

تکرار کردن برای روشن شدن موضوع
the reiteration of his campaign promise to cut taxes

بپرس