relent

/rəˈlent//rɪˈlent/

معنی: خرد شدن، نرم شدن، رحم بدل اوردن
معانی دیگر: به رحم آمدن، (از گناه کسی و غیره) گذشتن، فروکش کردن، (از شدت و غیره) کاسته شدن، (مهجور) ذوب شدن، آب شدن، (مهجور) نرم کردن، به رحم آوردن، وادار به صرفنظرکردن، پشیمان شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: relents, relenting, relented
مشتقات: relenting (adj.), relentingly (adv.)
(1) تعریف: to become milder, more sympathetic, or more lenient.
مترادف: ease up, mellow, mellow out, mitigate, relax, unbend
مشابه: loosen up, melt, soften, yield

- The queen eventually relented and asked that the prisoner be released.
[ترجمه گوگل] ملکه سرانجام تسلیم شد و خواست که زندانی آزاد شود
[ترجمه ترگمان] ملکه در نهایت تمکین کرد و تقاضا کرد که زندانی آزاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His parents refused their permission at first, but they relented in the end.
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش ابتدا اجازه ندادند، اما در نهایت تسلیم شدند
[ترجمه ترگمان] والدین او در ابتدا از اجازه آن ها امتناع کردند، اما آن ها در نهایت از این کار صرف نظر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to slacken or abate, as severe weather, a fast pace, or the like.
مترادف: abate, diminish, ease off, moderate, slack off, slacken
مشابه: dwindle, lessen, subside, temper

- After several hours, the storm relented.
[ترجمه گوگل] پس از چند ساعت طوفان فروکش کرد
[ترجمه ترگمان] پس از چند ساعت طوفان آرام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the mother knelt and cried, but teymoor did not relent and ordered the execution to proceed
مادر زانو زد وگریه کرد ولی تیمور خم به ابرو نیاورد و دستور اجرای اعدام را داد.

2. The police will not relent in their fight against crime.
[ترجمه گوگل]پلیس در مبارزه با جرم و جنایت تسلیم نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]پلیس در مبارزه خود علیه جرم تسلیم نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perhaps Ray would relent, or the community would ignore him.
[ترجمه گوگل]شاید ری تسلیم شود یا جامعه او را نادیده بگیرد
[ترجمه ترگمان]شاید او پشیمان شود، یا جامعه او را نادیده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I imagined Ly Keang would relent, as she looked over her shoulder; but instead she increased her pace.
[ترجمه گوگل]تصور می‌کردم لی کیانگ از روی شانه‌هایش نگاه می‌کند، تسلیم می‌شود اما در عوض سرعت خود را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]من تصور کردم که اگر او از بالای شانه او نگاه می کرد، نرم می شد، اما در عوض سرعتش را بیشتر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The other gods persuaded Ninhursag to relent.
[ترجمه گوگل]خدایان دیگر نین‌هورساگ را متقاعد کردند که تسلیم شود
[ترجمه ترگمان]خدایان دیگر Ninhursag را قانع کردند که نرم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If he does not relent, he will sharpen his sword; he will string his bow.
[ترجمه گوگل]اگر تسلیم نشود، شمشیر خود را تیز خواهد کرد او کمان خود را رشته خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر نرم نشود، شمشیرش را تیز می کند؛ کمان خود را پاره خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He seems to relent a moment at their pleading.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او برای لحظه ای از التماس آنها تسلیم شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد لحظه ای از التماس آن ها پشیمان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If he does not relent, he will sharpen his sword; he will and string his bow.
[ترجمه گوگل]اگر تسلیم نشود، شمشیر خود را تیز خواهد کرد او می خواهد و کمان خود را نخ می کند
[ترجمه ترگمان]اگر نرم نشود، شمشیرش را تیز می کند، و کمان خود را پاره خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We will not relent until justice is done and our nation is secure.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که عدالت اجرا نشود و ملت ما در امان نباشد، تسلیم نخواهیم شد
[ترجمه ترگمان]ما تا زمانی که عدالت انجام شود، پشیمان نخواهیم شد و کشور ما امن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the light of these things, should I relent?
[ترجمه گوگل]با توجه به این موارد، آیا باید تسلیم شوم؟
[ترجمه ترگمان]در روشنایی این چیزها باید نرم شوم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And the United States of America will not relent until this war is won.
[ترجمه گوگل]و ایالات متحده آمریکا تا زمانی که این جنگ پیروز نشود، تسلیم نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]و آمریکا از آمریکا تا زمانی که این جنگ برنده شود، پشیمان نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She'd hoped that her mother might relent a little about the unsuitability of Mr. Barton, but her mind was made up.
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که مادرش ممکن است کمی از نامناسب بودن آقای بارتون پشیمان شود، اما تصمیمش تصمیم گرفت
[ترجمه ترگمان]امیدوار بود که مادرش اندکی در مورد علاقه اش به آقای بارتن اندکی کم کند، اما ذهنش به هم ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Relent, O Lord ! How long will it be? Have compassion on your servants.
[ترجمه گوگل]توبه کن ای پروردگار! چقدر طول می کشه؟ بر بندگانت رحم کن
[ترجمه ترگمان]آه، خداوندا! چقدر طول میکشه؟ به servants رحم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your own family might in time relent.
[ترجمه گوگل]خانواده خود شما ممکن است به مرور زمان تسلیم شوند
[ترجمه ترگمان]خانواده شما ممکن است به موقع نرم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Relent, do not be unjust ; reconsider, for my integrity is at stake.
[ترجمه گوگل]توبه کن، ظلم نکن تجدید نظر کنید، زیرا صداقت من در خطر است
[ترجمه ترگمان]relent، بی انصاف نباش، تجدید نظر کن، چون صداقت من در خطر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرد شدن (فعل)
abate, diminish, wane, dwindle, slacken, relent, pass off, shrink, crush, decrease, lessen, decline, remit, narrow, flag, lower, de-escalate, crack up, depopulate, relax, fall away, grow away, grow down, pink, shrink away

نرم شدن (فعل)
relent, supple, soften, smoothen

رحم به دل اوردن (فعل)
relent

انگلیسی به انگلیسی

• show mercy, be compassionate; become less severe, abate
if you relent, you allow someone to do something that you did not allow them to do before.

پیشنهاد کاربران

راضی شدن، رضایت دادن ( به معنای کوتاه آمدن )
در ترجمه آثار ادبی ، به معنای توبه کردن هم هست
مثال:
If you relent , he crosses out what's gone
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : relent
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : relentless
✅️ قید ( adverb ) : relentlessly
دست کشیدن، وا دادن
رحم کردن - کوتاه آمدن - سخت نگرفتن - ارفاق کردن - بیخیال کسی یا چیزی شدن و کوتاه آمدن
بعدازظهر باران ملایم شد ( باران بیخیال شد و کوتاه آمد ) - بعدازظهر از شدت باران کاسته شد By evening the rain relented

کوتاه آمدن
Her parents eventually relented and let her go to the party
تسلیم شدن، رضایت دادن
دلسوز بودن
ارام شدن ، بیخیال شدن ، کوتاه امدن
برای مثال
hoping he would relent

بپرس