reliable

/rəˈlaɪəbl̩//rɪˈlaɪəbl̩/

معنی: راز دار، موثق، معتبر، قابل اعتماد، موتمن، قابل اطمینان، معتمد، قابل اتکا، مورد اطمینان
معانی دیگر: اتکاپذیر، قابل اعتبار، اوستام پذیر، استوان پذیر، استام پذیر (رجوع شود به: rely)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: reliably (adv.), reliability (n.)
• : تعریف: capable of being relied on or trusted; dependable.
مترادف: dependable, steadfast, steady, sure, trustworthy, trusty
متضاد: doubtful, dubious, forgetful, unreliable
مشابه: authentic, authoritative, conscientious, credible, creditable, faithful, good, infallible, loyal, responsible, scrupulous, secure, solid, sound, staunch, true, unerring

- The appearance of these flowers is always a reliable sign of spring.
[ترجمه نسترن] ظاهر این گلها همیشه نشانه قابل اعتمادی از آمدن بهار است.
|
[ترجمه مائده حوایی] ظهور این گل ها همیشه یک علامت قابل اطمینان از بهار است.
|
[ترجمه A.A] پیدایش این گلها همیشه دلیل محکمی بر پیش درآمد بهار است
|
[ترجمه گوگل] ظاهر این گل ها همیشه نشانه قابل اعتماد بهار است
[ترجمه ترگمان] ظاهر این گل ها همیشه نشانه reliable از بهار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The quality of his work was not remarkable, but he was valued because he was reliable.
[ترجمه مائده حوایی] کیفیت کار او قابل توجه نبود، اما به این دلیل که قابل اعتماد بود، تایید شد.
|
[ترجمه گوگل] کیفیت کار او قابل توجه نبود، اما برای او ارزش قائل بودند زیرا قابل اعتماد بود
[ترجمه ترگمان] کیفیت کار او قابل توجه نبود، اما ارزش داشت، زیرا قابل اعتماد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You're lucky to find a reliable mechanic.
[ترجمه مائده حوایی] شما خیلی خوش شانسید که یک مکانیک قابل اعتماد پیدا کردید.
|
[ترجمه گوگل] شما خوش شانس هستید که یک مکانیک قابل اعتماد پیدا می کنید
[ترجمه ترگمان] شانس اوردیم که یک مکانیک قابل اعتماد پیدا کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a reliable assistant
معاون معتمد

2. a reliable source
یک منبع موثق

3. government media were not reliable
به رسانه های دولتی نمی شد اعتماد کرد.

4. she showed herself to be reliable
او نشان داد که قابل اعتماد است.

5. My car's not as reliable as it used to be.
[ترجمه ghazal24] ماشین من برای استفاده مورد اعتماد نیست
|
[ترجمه iahmadrezam] ماشین من به اندازه سابق قابل اعتماد نیس!
|
[ترجمه علی] ماشین به اندازه کافی قابل اعتماد نیست که ازش استفاده کرد
|
[ترجمه گوگل]ماشین من مثل قبل قابل اعتماد نیست
[ترجمه ترگمان]اتومبیل من به اندازه سابق قابل اعتماد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I just want a good reliable car, nothing flashy.
[ترجمه گوگل]من فقط یک ماشین قابل اعتماد خوب می خواهم، هیچ چیز پر زرق و برقی نیست
[ترجمه ترگمان]، من فقط یه ماشین خوب خوب میخوام، نه زرق و برق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The polls are not a reliable guide of how people will vote.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها راهنمای قابل اعتمادی برای نحوه رأی دادن مردم نیستند
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی ها راهنمای درستی از نحوه رای مردم نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The manager thought he was a reliable person and told him all about the new plan.
[ترجمه گوگل]مدیر فکر کرد که او فردی قابل اعتماد است و همه چیز را در مورد برنامه جدید به او گفت
[ترجمه ترگمان]مدیر فکر می کرد که او یک فرد قابل اعتماد است و همه چیز را در مورد برنامه جدید تعریف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's an old car, but it's very reliable.
[ترجمه گوگل]ماشین قدیمیه ولی خیلی قابل اعتماده
[ترجمه ترگمان]این ماشین قدیمی است، اما خیلی قابل اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are looking for someone who is reliable and hard-working.
[ترجمه mahsa] ما به دنبال فردی قابل اعتماد و سخت کوش هستیم
|
[ترجمه گوگل]ما به دنبال فردی هستیم که قابل اعتماد و سخت کوش باشد
[ترجمه ترگمان]ما به دنبال کسی هستیم که قابل اعتماد و سخت کوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For reliable information about present national boundaries, consult an up-to-date atlas.
[ترجمه گوگل]برای اطلاعات قابل اعتماد در مورد مرزهای ملی فعلی، به یک اطلس به روز مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]برای اطلاعات قابل اعتماد در مورد مرزه ای ملی فعلی، با یک اطلس به روز مشورت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He has a well-deserved reputation as a reliable worker.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کارگر قابل اعتماد شهرت شایسته ای دارد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کارگر قابل اعتماد شهرت خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Highly-motivated and reliable person with excellent health and pleasant personality.
[ترجمه گوگل]فردی با انگیزه و قابل اعتماد با سلامتی عالی و شخصیتی دلپذیر
[ترجمه ترگمان]فرد بسیار با انگیزه و قابل اعتماد با شخصیت عالی و شخصیت دلپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Judged by the ordinary standards,he was reliable.
[ترجمه گوگل]با توجه به استانداردهای معمولی، او قابل اعتماد بود
[ترجمه ترگمان]با توجه به استانداردهای معمولی، او قابل اعتماد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It has a highly reliable control system.
[ترجمه گوگل]دارای سیستم کنترل بسیار قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]این دستگاه یک سیستم کنترل بسیار قابل اعتماد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. My memory's not very reliable these days.
[ترجمه گوگل]این روزها حافظه من چندان قابل اعتماد نیست
[ترجمه ترگمان]این روزها حافظه من خیلی قابل اعتماد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Trains are reliable, cheap and best for long-distance journeys.
[ترجمه گوگل]قطارها قابل اعتماد، ارزان و بهترین برای سفرهای طولانی مدت هستند
[ترجمه ترگمان]قطارها قابل اعتماد، ارزان و بهتر برای سفره ای دور از راه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You have to demonstrate that you are reliable.
[ترجمه گوگل]شما باید ثابت کنید که قابل اعتماد هستید
[ترجمه ترگمان]باید نشان دهید که قابل اعتماد هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راز دار (صفت)
reliable, confidential, confident, confidant, tight-lipped, tight-mouthed

موثق (صفت)
authentic, all right, credible, reliable, trustworthy

معتبر (صفت)
authoritative, great, responsible, valid, authentic, credible, reliable, creditable, trusty, having a good reputation, well-thought-of

قابل اعتماد (صفت)
authentic, reliable, trustworthy, trusty, dependable, trig, calculable

موتمن (صفت)
reliable, believed, trusted

قابل اطمینان (صفت)
solid, reliable, trustworthy, dependable, reputable

معتمد (صفت)
reliable, fiducial, trustful

قابل اتکا (صفت)
reliable

مورد اطمینان (صفت)
reliable

تخصصی

[حسابداری] مربوط
[برق و الکترونیک] اطمینان پذیر
[ریاضیات] معتبر، موثق، مطمئن، قابل اعتماد

انگلیسی به انگلیسی

• credible, trustworthy, dependable
people or things that are reliable can be trusted to work well or to behave in the way that you want them to.
reliable information is very likely to be correct.

پیشنهاد کاربران

reliable ( adj ) ( rɪˈlaɪəbl ) =that can be trusted to do sth well, e. g. a reliable friend. =that is likely to be correct, e. g. a reliable witness. reliably ( adv ) , reliability ( n )
reliable
معتبر، قابل استناد
معتبر
معتمد
پشت گرم کننده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rely
✅️ اسم ( noun ) : reliance / reliability
✅️ صفت ( adjective ) : reliant / reliable
✅️ قید ( adverb ) : reliably
reliable is a person you can rely on it
I am very lucky to find a reliable friend
من خیلی خوش شانس هستم که توانستم دوستانی قابل اطمینان پیدا کنم
Reliable=قابل اطمینان
یک معنی که هیچ کس اشاره نکرده اینه که در مورد سیستم های کامپیوتری یک reliable system قابلیت پردازش و ارسال داده هایی که مخدوش شدن و تعمیر نشده باقی موندن رو نداره. بنابراین یک بار معنایی منفی برای یک سیستم داره.
...
[مشاهده متن کامل]

A reliable system does not silently continue and deliver results that include uncorrected corrupted data.

در رشته الکترونیک :قابل اطمینان
reliable ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اطمینان‏پذیر
تعریف: ویژگی سامانه‏ای که دارای اطمینان‏پذیری یا قابلیت اطمینان است|||متـ . قابل اطمینان
قابل اتکا
پایور ، استوار
reliable ( adj ) = قابل اطمینان، قابل اعتماد، مطمئن، قابل اتکا/موثق، معتبر
a reliable car = اتومبیلی قابل اطمینان
reliable information = اطلاعات موثق
examples:
1 - Tom is very reliable - if he says he'll do something, he'll do it.
...
[مشاهده متن کامل]

"تام" خیلی قابل اعتماد است؛ اگر می گوید کاری را انجام می دهد، آن کار را انجام خواهد داد.
2 - What is the most reliable method of contraception?
مطمئن ترین روش پیشگیری از بارداری چیست؟
3 - Price alone is not a reliable indicator of quality.
قیمت به تنهایی شاخص قابل اعتمادی برای کیفیت نیست.
4 - We have reliable information that a strike is planned next month.
ما اطلاعات موثقی داریم که اعتصاب در ماه آینده برنامه ریزی شده است.
5 - This survey is considered to be a reliable barometer of public opinion.
این نظرسنجی یک فشارسنج قابل اعتماد برای افکار عمومی محسوب می شود.
6 - A great deal of effort has gone into making the software reliable.
تلاش زیادی برای اطمینان از قابل اعتماد بودن نرم افزار انجام شده است.

قابل اعتماد
پایا
پردرآمد
پایا
قابل اعتماد - قابل اتکا - موثق - معتبر - اتکا پذیر
مثلا :
Compass in this zone is not reliable : یعنی قطب نما در این مکان درست کار نمیکنه و نمیشه بهش اتکا کرد
مناسب
قابل استفاده
قابل اعتماد
I'm قابل اعتماد
Reliable means:someone or something that is reliable can be trusted or depended on=قابل اطمینان معتبر
someone or something that is reliable can be trusted or depended on=قابل اطمینان/اعتماد
قابل اعتماد if they promise to have a job ready in an hour you can be sure that they will
روا بودن
reliability روایی
قابل اعتماد، قابل اطمینان، راز دار
راز دار
Trustworthy, dependable
قابلیت قوی
قابل اطمینان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس