rendezvous

/ˈrɑːndɪˌvuː//ˈrɒndɪvuːz/

معنی: پاتوغ، میعادگاه، امدگاه، وعدهگاه، قرار ملاقات گذاشتن
معانی دیگر: پاتوق، دیدارگاه، میعاد، (قشون یا کشتی ها و غیره) محل گردهمایی، محل ملاقات، قرار ملاقات، (طبق قرار) ملاقات کردن، دیدار کردن، (قشون و ناوگان و غیره) در یک جا گرد آمدن یا گردآوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: rendezvous
(1) تعریف: a meeting that has been arranged beforehand.
مشابه: tryst

(2) تعریف: the place selected for such a meeting.

(3) تعریف: a popular place for people to meet and socialize.

- a rendezvous for unemployed actors
[ترجمه Mrjn] یک پاتوق برای بازیگران بی کار
|
[ترجمه گوگل] میعادگاهی برای بازیگران بیکار
[ترجمه ترگمان] میعادگاه برای بازیگران بی کار،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rendezvous, rendezvousing, rendezvoused
• : تعریف: to meet at a prearranged time or place.

- We'll rendezvous at ten o'clock.
[ترجمه گوگل] ساعت ده قرار می گذاریم
[ترجمه ترگمان] ساعت ده ملاقات خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to bring together at a specific place or time.

جمله های نمونه

1. our rendezvous lasted two hours
دیدار ما دوساعت طول کشید.

2. they rendezvous secretly every night
آنها هر شب محرمانه یکدیگر را می بینند.

3. you rendezvous and then avoid (me) . . .
دیدار می نمایی و پرهیز می کنی . . .

4. i have a rendezvous with him tonight
امشب با او قرار (ملاقات) دارم.

5. it was decided to rendezvous the two fleets at a secret place
قرار بر این شد که دو ناوگان در یک محل سری به هم ملحق شوند.

6. i met them at the rendezvous agreed upon the night before
در محلی که شب پیش آن توافق کرده بودیم با آنها ملاقات کردم.

7. I have a rendezvous with Peter at a restaurant on the harbour.
[ترجمه گوگل]من با پیتر در رستورانی در بندر یک قرار ملاقات دارم
[ترجمه ترگمان]من قرار ملاقات با پیتر تو یه رستوران توی لنگرگاه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This cafe is a rendezvous for writers and artists.
[ترجمه گوگل]این کافه میعادگاه نویسندگان و هنرمندان است
[ترجمه ترگمان]این کافه a برای نویسندگان و هنرمندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have a rendezvous for next week, don't we?
[ترجمه گوگل]ما برای هفته آینده قرار ملاقات داریم، نه؟
[ترجمه ترگمان]ما یه قرار ملاقات برای هفته دیگه داریم، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We'll rendezvous at the railway station tomorrow afternoon.
[ترجمه گوگل]فردا بعدازظهر در ایستگاه راه آهن قرار می گذاریم
[ترجمه ترگمان]فردا بعد از ظهر در ایستگاه راه آهن ملاقات خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The plan was to rendezvous with him on Sunday afternoon.
[ترجمه گوگل]برنامه این بود که بعدازظهر یکشنبه با او قرار ملاقات بگذاریم
[ترجمه ترگمان]برنامه این بود که روز یکشنبه با او ملاقات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The undercover agents went to the rendezvous knowing that it might be a trap.
[ترجمه گوگل]ماموران مخفی با علم به اینکه ممکن است یک تله باشد به میعادگاه رفتند
[ترجمه ترگمان]ماموران مخفی به محل ملاقات رفتند تا بدانند که این یک تله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This restaurant is a popular rendezvous for local artists.
[ترجمه گوگل]این رستوران یک میعادگاه محبوب برای هنرمندان محلی است
[ترجمه ترگمان]این رستوران میعادگاه عمومی برای هنرمندان محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We'll rendezvous with James in Nicosia.
[ترجمه گوگل]با جیمز در نیکوزیا قرار ملاقات خواهیم گذاشت
[ترجمه ترگمان]با جیمز در Nicosia ملاقات خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The lovers met at a secret rendezvous in the park.
[ترجمه گوگل]عاشقان در یک میعادگاه مخفی در پارک ملاقات کردند
[ترجمه ترگمان]عشاق در یک قرار ملاقات پنهانی در پارک با هم ملاقات کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاتوغ (اسم)
joint, recourse, station, nest, haunt, flash house, port of call, hangout, howff, rendezvous, resort

میعادگاه (اسم)
tryst, howff, rendezvous, meeting place, resort, stamping ground

امدگاه (اسم)
rendezvous

وعده گاه (اسم)
rendezvous

قرار ملاقات گذاشتن (فعل)
tryst, rendezvous

انگلیسی به انگلیسی

• agreement to meet at a particular time and place, appointment; meeting, encounter; meeting place
meet at a particular time and place
a rendezvous is a meeting, often a secret one, that you have arranged with someone for a particular time and place.
a rendezvous is also a place where you have arranged to meet someone.
meeting, appointment, date (also romantic)

پیشنهاد کاربران

قرار های محرمانه
قرار ملاقات
۱. قرار ملاقات ( با یک نفر در یک مکان و زمان خاص و از قبل تعیین شده و معمولا پنهانی ) - قرارگاه - وعده گاه - میعادگاه - محل قرار ( n )
۲. پاتوق - جایی که مردم میرن تا وقتشون بگذره و عشق و حال کنن ( n )
...
[مشاهده متن کامل]

۳. ملاقات کردن ( در یک مکان و زمان مشخص و از پیش تعیین شده ) ( v )
noun
[count]
1 :
🔴 a meeting with someone that is arranged for a particular time and place and that is often secret
● a romantic rendezvous
● He was late for their rendezvous
2
🔴 a : a place where people agree to meet at a particular time
● The restaurant will be our rendezvous
🔴 b : a place where many people go to spend time
● This park/caf� is a popular/favorite rendezvous [=hangout, haunt] for local teens.
\ Other forms : plural ren�dez�vous \ ˈrɑ:ndɪˌvu:z
ren�dez�vous\ˈrɑ:ndɪˌvu:\
verb
🔴 no obj] : to meet at a particular time and place ]
● The cousins rendezvoused in New York before they flew to London
** تلفظ :
🔵 R E N D E Z V O U S : ران دِی وو
🔵 R E N D E Z V O U S E S : ران دِی ووز

پاتوق،
محل قرار ( ملاقات )
The lovers met at a secret rendezvous in the park
French word
Appointment, meeting, date .
an assembling of friends, an appointment, or a date with your secret lover
lets rendezvous next saturday at the mall

۱ - ملاقات محرمانه ۲ - محل قرار ۳. رستوران یا کافی شاپی که در آنجا قرار است کسی را ملاقات کنیم.
این کلمه در اصل یک کلمه ی فرانسوی است که وارد زبان انگلیسی شد.
قرارگاه، پاتوق
دیدار ، قرار
اسم و فعل:
a meeting at an agreed time and place. یک جلسه یا ملاقات در زمان و مکان مورد توافق.
"Edward turned up late for their rendezvous""ادوارد برای قرار ملاقات دیر کرد
a meeting place. محل ملاقات
...
[مشاهده متن کامل]

"you'd be welcome to use this place as a rendezvous""شما می توانید از این مکان به عنوان یک قرار ملاقات استفاده کنید"
a bar, restaurant, or similar establishment that is used as a popular meeting place. یک آبجو فروشی، رستوران، و یا جایی مثل موسسه که به عنوان یک محل ملاقات متداول استفاده می شود.
"a lively West End restaurant rendezvous" محل ملاقات رستوران پر جنب و جوش West End"
meet at an agreed time and place. ملاقات در زمان و مکان مورد توافق.
"I rendezvoused with Bea as planned" من با . . . قرار ملاقات گذاشتم.

وعدگاه، پاتوق، محل قرار

بپرس