reprobate

/ˈreprəbeɪt//ˈreprəbeɪt/

معنی: بد اخلاق، فاسد، مردود، هرزه
معانی دیگر: (شدیدا) مردود شناختن، ناپسند شمردن، مخالف بودن، خبیث، بدجنس، رذل، (الهیات) لعنت کردن، (الهیات) آدم ملعون، جهنمی، دوزخی، لعنت شده، محرومیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an evil or lawless person, often beyond hope of redemption.
مشابه: blackguard, outlaw, profligate, villain

- He was considered a reprobate who deserved to spend his life in prison.
[ترجمه seyed] به نظر خیلی ها، وی فردی فاسد و هرز ه ای بود که سزاوار زندان برای سپری کردن زندگی اش بود.
|
[ترجمه گوگل] او را محکومی می دانستند که سزاوار زندگی اش در زندان بود
[ترجمه ترگمان] به نظر او کسی بود که سزاوار آن بود که زندگی خود را در زندان به سر برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a corrupt or evil character; immoral.
مشابه: corrupt, evil, immoral

(2) تعریف: beyond hope of salvation; damned.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reprobates, reprobating, reprobated
مشتقات: reprobacy (n.)
• : تعریف: to reject as evil; condemn.

جمله های نمونه

1. He has always been a bit of a reprobate.
[ترجمه گوگل]او همیشه کمی سرزنش بوده است
[ترجمه ترگمان]همیشه آدم رذلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You sinful old reprobate!
[ترجمه گوگل]ای پیرمرد گناهکار!
[ترجمه ترگمان]تو آدم گناهکاری نیستی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When fighting the good fight against such a reprobate there is no need for critics to resort to dishonesty and excess.
[ترجمه گوگل]هنگام مبارزه خوب با چنین مذموم، نیازی نیست منتقدان به بی صداقتی و افراط و تفریط متوسل شوند
[ترجمه ترگمان]هنگام مبارزه با چنین a هیچ نیازی نیست که منتقدان به نادرستی و زیاده روی متوسل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He disowned his reprobate son.
[ترجمه گوگل]او پسر مطرود خود را انکار کرد
[ترجمه ترگمان]او پسر reprobate را از خود طرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After all, even a hardened reprobate like myself must have some standards to adhere to.
[ترجمه گوگل]به هر حال، حتی یک فرد سرسخت شده مانند من باید استانداردهایی داشته باشد که باید به آن پایبند باشند
[ترجمه ترگمان]هر چه باشد، حتی یک آدم فاسد مثل خودم باید استانداردهایی داشته باشد که به آن پایبند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You cannot approbate and reprobate the same instrument.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید همان ابزار را تایید و رد کنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید با آن ساز مخالف باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He ventured to reprobate that common system.
[ترجمه گوگل]او جرأت کرد تا آن سیستم رایج را محکوم کند
[ترجمه ترگمان]اون جرات کرد که اون سیستم معمولی رو از بین ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't reprobate a weak and foolish girl's ignorance.
[ترجمه گوگل]نادانی یک دختر ضعیف و احمق را سرزنش نکنید
[ترجمه ترگمان]از نادانی و نادانی یک دختر احمق ناراحت نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The reprobate and Satan will suffer eternal punishment in hell.
[ترجمه گوگل]مذموم و شیطان در جهنم عذاب ابدی خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]شیطان و شیطان در جهنم مجازات ابدی خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Every time I see you, you're drunk, you old reprobate.
[ترجمه گوگل]هر بار که تو را می بینم مستی ای پیر مطرود
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که تو را می بینم مست لای عقل هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our household golden, Bjorn, raises his paw in a Teutonic salute so often, I fear he may have picked up Nazi sympathies from a reprobate gang of skinhead German pointers.
[ترجمه گوگل]طلایی خانواده ما، بیورن، آنقدر پنجه خود را به نشانه سلام توتونی بالا می‌برد، من می‌ترسم که او همدردی نازی‌ها را از یک باند سرکش از اشاره‌گرهای آلمانی اسکین هد گرفته باشد
[ترجمه ترگمان]افراد خانواده Our، بیورن، دسته ای خود را به یک سلام آلمانی بالا می برد، به همین دلیل، من می ترسم که ممکن است با یک گروه reprobate از skinhead آلمانی skinhead همدردی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد اخلاق (صفت)
bad, vile, acid, moody, impatient, reprobate, orgiastic, immoral, ill-humored, licentious, dissolute, rabid, pettish, ill-humoured, ill-natured, uncurbed

فاسد (صفت)
perverse, bad, vile, evil, naught, reprobate, addle, decayed, rotten, corrupt, vicious, immoral, wicked, villainous, peccant, dissolute, rancid, gamy, sinister, depraved, rakish, putrid, jadish, virtueless

مردود (صفت)
anathematized, reprobate, castaway, offcast

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

انگلیسی به انگلیسی

• censure, denounce, condemn
a reprobate is a person who behaves in a way that you do not approve of, for example by getting drunk regularly or by gambling; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reprobate
✅️ اسم ( noun ) : reprobate
✅️ صفت ( adjective ) : reprobate
✅️ قید ( adverb ) : _
فاسد. هرزه
فاسق، مفسد فی الارض، مفسد

بپرس