reproductive

/ˌriprəˈdəktɪv//ˌriːprəˈdʌktɪv/

معنی: تناسلی، فرااور
معانی دیگر: وابسته به تولید مجدد، بازفرآور، بازفروردی، بازساختی، بازآور، بازآورشی، نوزایشی، وابسته به پخش صدا، آواپخشی، مولد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: reproductively (adv.), reproductiveness (n.)
(1) تعریف: of or relating to reproduction.

(2) تعریف: that reproduces.

- the reproductive organs
[ترجمه گوگل] اندام های تولید مثل
[ترجمه ترگمان] اندام های تولید مثل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. reproductive devices
دستگاه های آواپخش

2. reproductive industries
صنایع بازفرآور

3. reproductive organs
اندام های تناسلی

4. Not all doctors truly understand the reproductive cycle.
[ترجمه گوگل]همه پزشکان به درستی چرخه تولید مثل را درک نمی کنند
[ترجمه ترگمان]همه پزشکان واقعا چرخه تولید مثل را درک نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The male reproductive organs are exterior to the body.
[ترجمه گوگل]اندام های تناسلی مردانه بیرونی بدن هستند
[ترجمه ترگمان]اندام های تولید مثلی نر در خارج از بدن قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Extra doses of the hormone caused the animals' reproductive organs to develop sooner than usual.
[ترجمه گوگل]دوزهای اضافی این هورمون باعث شد اندام های تناسلی حیوانات زودتر از حد معمول رشد کنند
[ترجمه ترگمان]دوزهای اضافی هورمون، اعضای تولید مثل حیوانات را به وجود می آورد که زودتر از حد معمول رشد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The book deals with the reproductive biology of the buffalo.
[ترجمه گوگل]این کتاب به بیولوژی تولید مثل گاومیش می پردازد
[ترجمه ترگمان]کتاب با زیست شناسی تولید مثل بوفالو سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This seasonal decline in reproductive success is yet another factor in the pied flycatcher's bigamous mating system.
[ترجمه گوگل]این کاهش فصلی در موفقیت باروری عامل دیگری در سیستم جفت گیری مگس گیر دوقلو است
[ترجمه ترگمان]این کاهش فصلی در موفقیت زاد و ولد یک عامل دیگر در سیستم جفت گیری pied flycatcher است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Not so: traditional breeders must operate within the reproductive boundaries that define species.
[ترجمه گوگل]اینطور نیست: پرورش دهندگان سنتی باید در محدوده های تولید مثلی که گونه ها را مشخص می کند، فعالیت کنند
[ترجمه ترگمان]اینطور نیست: پرورش دهندگان سنتی باید درون مرزه ای تولید مثل تعریف کنند که گونه ها را تعریف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And the most formidable threats to reproductive destiny that a human individual faces come from other human individuals.
[ترجمه گوگل]و مهیب ترین تهدیدها برای سرنوشت باروری که یک انسان با آن مواجه است از سوی افراد دیگر است
[ترجمه ترگمان]و جدی ترین تهدیدها علیه سرنوشت باروری که یک فرد انسانی با آن مواجه است از افراد بشر دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In contrast, the Genetic Supermarket promotes individual reproductive choice.
[ترجمه گوگل]در مقابل، سوپرمارکت ژنتیک انتخاب باروری فردی را ترویج می کند
[ترجمه ترگمان]در مقابل، سوپرمارکت ژنتیک می تواند انتخاب تولید مثل فردی را ترویج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These criteria connote reproductive heterosexuality, and male-, middle-class-dominated employment.
[ترجمه گوگل]این معیارها دگرجنس گرایی باروری و اشتغال تحت سلطه مردان و طبقه متوسط ​​را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این معیارها هم دلالت بر جذب باروری، و اشتغال مردانه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Are women getting education and treatment for reproductive tract infections?
[ترجمه گوگل]آیا زنان برای عفونت های دستگاه تناسلی آموزش و درمان می گیرند؟
[ترجمه ترگمان]آیا زنان در حال تحصیل و درمان برای عفونت های دستگاه تناسلی هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To what extent its reproductive strategies emphasize such altruism depends on the pay-off of such strategies in terms of inclusive fitness.
[ترجمه گوگل]اینکه تا چه حد استراتژی‌های تولیدمثلی آن بر چنین نوع دوستی تأکید می‌کند، بستگی به بازده چنین استراتژی‌هایی از نظر تناسب فراگیر دارد
[ترجمه ترگمان]استراتژی های باروری تا چه حد بر چنین نوع دوستی تاکید دارند بستگی به پرداخت چنین استراتژی هایی از نظر تناسب جامع دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The reproductive systems consist of filamentous tubes.
[ترجمه گوگل]سیستم تولید مثل از لوله های رشته ای تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]سیستم های تولید مثل لوله filamentous هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تناسلی (صفت)
sexual, gamic, genital, reproductive

فرااور (صفت)
reproductive

تخصصی

[ریاضیات] تکثیری، قابل تکثیر

انگلیسی به انگلیسی

• procreant, producing offspring; pertaining to the process of reproduction; serving to reproduce
reproductive means relating to the reproduction of living things.

پیشنهاد کاربران

☑️ بازفرآورا
بازفرآورا
( Bāzfarāvarā )
�باز� ( re ) و �فرآورا� ( farāvarā )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reproduce
✅️ اسم ( noun ) : reproduction
✅️ صفت ( adjective ) : reproducible / reproductive
✅️ قید ( adverb ) : _
زایشی ، باز تولیدی
reproductive ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: تولیدمثلی
تعریف: مربوط به تولیدمثل|||متـ . زادآوردی
تولید مثل
Organ reproductive
اندام تولید مثل
تولید مثل، مولّد
بازتولید
تکثیر
باز آفرینی
مولد زاینده
زایایی
زایا
تولید مثلی
باروری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس