• : تعریف: a person who engages in systematic scholarly investigation in order to gain knowledge or understanding or to solve a particular problem. • مشابه: scholar, scientist
- The researchers are hoping to find a treatment for the disease.
[ترجمه گوگل] محققان امیدوارند راهی برای درمان این بیماری بیابند [ترجمه ترگمان] محققان امیدوارند که برای این بیماری درمان پیدا کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a chemical researcher
پژوهشگر علم شیمی
2. a meticulous researcher
پژوهشگر موشکاف
3. a thorough researcher
پژوهشگر دقیق
4. The researcher sets up experiments to test the hypothesis.
[ترجمه zahra] محقق برای آزمایش فرضیه ها آزمایش هایی را ترتیب می دهد
|
[ترجمه گوگل]محقق آزمایش هایی را برای آزمایش فرضیه تنظیم می کند [ترجمه ترگمان]محقق برای آزمایش این فرضیه آزمایش هایی را آغاز می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The conscientious researcher is careful to avoid up the pole and omission.
[ترجمه گوگل]محقق وظیفه شناس مراقب است که از بالا رفتن قطب و حذف اجتناب کند [ترجمه ترگمان]محقق با وجدان مراقب است که از بالا بردن قطب و حذف کردن اجتناب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Her job as a market researcher involves a lot of legwork .
[ترجمه گوگل]شغل او به عنوان یک محقق بازار شامل کارهای بسیار زیادی است [ترجمه ترگمان]شغل او به عنوان یک محقق بازار کار زیادی را شامل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She has freelanced as a writer and researcher.
[ترجمه گوگل]او به عنوان نویسنده و محقق به صورت آزاد فعالیت کرده است [ترجمه ترگمان]او به عنوان نویسنده و محقق منصوب شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This extreme role really depends upon the social researcher deciding whether the means are justified by the ends.
[ترجمه گوگل]این نقش افراطی واقعاً بستگی به این دارد که محقق اجتماعی تصمیم بگیرد که آیا وسیله با هدف توجیه می شود یا خیر [ترجمه ترگمان]این نقش افراطی واقعا به محقق اجتماعی بستگی دارد که در مورد این که آیا ابزار با هدف توجیه شده اند یا خیر، بستگی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The researcher has constructed computer models which predict tax and benefit entitlement under the present system, and after any possible reforms.
[ترجمه گوگل]محقق مدل های رایانه ای ساخته است که در سیستم حاضر و پس از اصلاحات احتمالی، مالیات و مزایای حقوقی را پیش بینی می کند [ترجمه ترگمان]محقق، مدل های کامپیوتری ساخته است که مالیات و مزایای استحقاقی را تحت سیستم فعلی پیش بینی می کند و بعد از هر گونه اصلاحات ممکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. With closed questions, the researcher has in some way limited the possible responses.
[ترجمه گوگل]محقق با پرسش های بسته به نوعی پاسخ های ممکن را محدود کرده است [ترجمه ترگمان]با سوالات بسته، محقق به طریقی پاسخ های ممکن را محدود کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The researcher could share enthusiasms, be a shoulder to cry on and help brainstorm alternatives.
[ترجمه گوگل]محقق می تواند اشتیاق خود را به اشتراک بگذارد، شانه ای برای گریه باشد و به طوفان فکری جایگزین کمک کند [ترجمه ترگمان]محقق می تواند در اشتیاق سهیم باشد، یک شانه برای گریه کردن و کمک به راهحلهای طوفان ذهنی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Sometimes the researcher will present an explicit hypothesis and set out to test it.
[ترجمه گوگل]گاهی محقق یک فرضیه صریح ارائه می کند و به آزمایش آن می پردازد [ترجمه ترگمان]گاهی محقق یک فرضیه صریح را ارایه می دهد و برای آزمایش آن آماده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. As a researcher and teacher trainer, I watch dozens of lessons in primary and secondary schools.
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک محقق و مربی معلم، ده ها درس را در مدارس ابتدایی و راهنمایی تماشا می کنم [ترجمه ترگمان]من به عنوان یک محقق و مربی معلم، ده ها درس در مدارس ابتدایی و متوسطه را تماشا می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. According to market researcher Datamonitor, 3 million people cut up their credit cards in 1991 when standing charges were introduced.
[ترجمه گوگل]به گفته محقق بازار Datamonitor، 3 میلیون نفر در سال 1991 زمانی که هزینه های دائمی معرفی شد، کارت های اعتباری خود را قطع کردند [ترجمه ترگمان]به گفته محقق بازار Datamonitor، ۳ میلیون نفر کارت اعتباری خود را در سال ۱۹۹۱ در زمانی که اتهامات ایستاده مطرح شد، قطع کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پژوهشگر (اسم)
scholar, researcher, researchist
انگلیسی به انگلیسی
• one who investigates, one who studies a subject in great detail a researcher is someone who does research into a subject.
پیشنهاد کاربران
پژوهشگر مثال: The researcher spent years studying the effects of climate change on marine life. پژوهشگر سال ها را صرف مطالعه تأثیرات تغییرات آب و هوا بر زندگی دریایی کرد.