researcher

/ˈriːsərt͡ʃər//rɪˈsɜːt͡ʃə/

معنی: پژوهشگر
معانی دیگر: پژوهشگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who engages in systematic scholarly investigation in order to gain knowledge or understanding or to solve a particular problem.
مشابه: scholar, scientist

- The researchers are hoping to find a treatment for the disease.
[ترجمه گوگل] محققان امیدوارند راهی برای درمان این بیماری بیابند
[ترجمه ترگمان] محققان امیدوارند که برای این بیماری درمان پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a chemical researcher
پژوهشگر علم شیمی

2. a meticulous researcher
پژوهشگر موشکاف

3. a thorough researcher
پژوهشگر دقیق

4. The researcher sets up experiments to test the hypothesis.
[ترجمه zahra] محقق برای آزمایش فرضیه ها آزمایش هایی را ترتیب می دهد
|
[ترجمه گوگل]محقق آزمایش هایی را برای آزمایش فرضیه تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]محقق برای آزمایش این فرضیه آزمایش هایی را آغاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The conscientious researcher is careful to avoid up the pole and omission.
[ترجمه گوگل]محقق وظیفه شناس مراقب است که از بالا رفتن قطب و حذف اجتناب کند
[ترجمه ترگمان]محقق با وجدان مراقب است که از بالا بردن قطب و حذف کردن اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her job as a market researcher involves a lot of legwork .
[ترجمه گوگل]شغل او به عنوان یک محقق بازار شامل کارهای بسیار زیادی است
[ترجمه ترگمان]شغل او به عنوان یک محقق بازار کار زیادی را شامل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She has freelanced as a writer and researcher.
[ترجمه گوگل]او به عنوان نویسنده و محقق به صورت آزاد فعالیت کرده است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نویسنده و محقق منصوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This extreme role really depends upon the social researcher deciding whether the means are justified by the ends.
[ترجمه گوگل]این نقش افراطی واقعاً بستگی به این دارد که محقق اجتماعی تصمیم بگیرد که آیا وسیله با هدف توجیه می شود یا خیر
[ترجمه ترگمان]این نقش افراطی واقعا به محقق اجتماعی بستگی دارد که در مورد این که آیا ابزار با هدف توجیه شده اند یا خیر، بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The researcher has constructed computer models which predict tax and benefit entitlement under the present system, and after any possible reforms.
[ترجمه گوگل]محقق مدل های رایانه ای ساخته است که در سیستم حاضر و پس از اصلاحات احتمالی، مالیات و مزایای حقوقی را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان]محقق، مدل های کامپیوتری ساخته است که مالیات و مزایای استحقاقی را تحت سیستم فعلی پیش بینی می کند و بعد از هر گونه اصلاحات ممکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With closed questions, the researcher has in some way limited the possible responses.
[ترجمه گوگل]محقق با پرسش های بسته به نوعی پاسخ های ممکن را محدود کرده است
[ترجمه ترگمان]با سوالات بسته، محقق به طریقی پاسخ های ممکن را محدود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The researcher could share enthusiasms, be a shoulder to cry on and help brainstorm alternatives.
[ترجمه گوگل]محقق می تواند اشتیاق خود را به اشتراک بگذارد، شانه ای برای گریه باشد و به طوفان فکری جایگزین کمک کند
[ترجمه ترگمان]محقق می تواند در اشتیاق سهیم باشد، یک شانه برای گریه کردن و کمک به راهحلهای طوفان ذهنی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sometimes the researcher will present an explicit hypothesis and set out to test it.
[ترجمه گوگل]گاهی محقق یک فرضیه صریح ارائه می کند و به آزمایش آن می پردازد
[ترجمه ترگمان]گاهی محقق یک فرضیه صریح را ارایه می دهد و برای آزمایش آن آماده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a researcher and teacher trainer, I watch dozens of lessons in primary and secondary schools.
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک محقق و مربی معلم، ده ها درس را در مدارس ابتدایی و راهنمایی تماشا می کنم
[ترجمه ترگمان]من به عنوان یک محقق و مربی معلم، ده ها درس در مدارس ابتدایی و متوسطه را تماشا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. According to market researcher Datamonitor, 3 million people cut up their credit cards in 1991 when standing charges were introduced.
[ترجمه گوگل]به گفته محقق بازار Datamonitor، 3 میلیون نفر در سال 1991 زمانی که هزینه های دائمی معرفی شد، کارت های اعتباری خود را قطع کردند
[ترجمه ترگمان]به گفته محقق بازار Datamonitor، ۳ میلیون نفر کارت اعتباری خود را در سال ۱۹۹۱ در زمانی که اتهامات ایستاده مطرح شد، قطع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پژوهشگر (اسم)
scholar, researcher, researchist

انگلیسی به انگلیسی

• one who investigates, one who studies a subject in great detail
a researcher is someone who does research into a subject.

پیشنهاد کاربران

پژوهشگر
مثال: The researcher spent years studying the effects of climate change on marine life.
پژوهشگر سال ها را صرف مطالعه تأثیرات تغییرات آب و هوا بر زندگی دریایی کرد.
پژوهشگر
آزمایشگر
محقق
ازمایشگر

بپرس