resident

/ˈrezədənt//ˈrezɪdənt/

معنی: ساکن، مقیم
معانی دیگر: ماندگار، باشنده، موجود، بودمند، در محل، درجا (در برابر: غیابا)، پزشک مقیم، ویژه گرآموز پزشکی، ویژه کارآموز پزشکی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who resides in a particular place.
مشابه: denizen, occupant, tenant

(2) تعریف: a medical doctor serving a period of residency in a hospital.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: dwelling in a particular place.
متضاد: transient

(2) تعریف: living somewhere temporarily while studying or discharging business.

(3) تعریف: ingrained; intrinsic.

(4) تعریف: of or pertaining to nonmigratory birds and animals.

جمله های نمونه

1. a resident landlord takes better care of the land than an absentee landlord
ملاک ساکن در ملک،بهتر از ملاک غایب به زمین می رسد.

2. a resident of astara
مقیم آستارا

3. energy resident in the atom
انرژی (کارمایه ی) موجود در اتم

4. a permanent resident of the united states
مقیم دایم در ایالات متحده

5. a year of resident study
یکسال مطالعه در محل (دانشگاه)

6. Local resident groups have united in opposition to the plan.
[ترجمه گوگل]گروه های ساکن محلی در مخالفت با این طرح متحد شده اند
[ترجمه ترگمان]گروه های مقیم محلی در مخالفت با این طرح متحد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is resident at his house.
[ترجمه گوگل]او در خانه او ساکن است
[ترجمه ترگمان] اون یه رزیدنت تو خونه - ش هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many retired British people are now resident in Spain.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بریتانیایی های بازنشسته اکنون در اسپانیا ساکن هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم بازنشسته بریتانیایی در اسپانیا ساکن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some of the royal family of Spain are resident in Portugal.
[ترجمه گوگل]برخی از خانواده سلطنتی اسپانیا در پرتغال ساکن هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از خاندان سلطنتی اسپانیا مقیم پرتغال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They engaged a resident tutor.
[ترجمه گوگل]آنها یک معلم خصوصی مقیم را استخدام کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک معلم خصوصی را استخدام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She applied for resident status but was turned down.
[ترجمه گوگل]او برای وضعیت اقامت درخواست داد اما رد شد
[ترجمه ترگمان]او درخواست وضعیت مقیم را کرد اما رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This design of resident buildings is becoming / getting fashionable.
[ترجمه گوگل]این طراحی ساختمان های مسکونی در حال مد شدن است
[ترجمه ترگمان]این طراحی ساختمان های مسکونی در حال تبدیل شدن \/ به روز شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stanley is our resident crossword fanatic.
[ترجمه گوگل]استنلی متعصب مقیم جدول کلمات متقاطع ما است
[ترجمه ترگمان](استنلی)یکی از افراد متعصب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I've been resident in this place for five years.
[ترجمه گوگل]من پنج سال است که در این مکان ساکن هستم
[ترجمه ترگمان]من پنج سال است که در اینجا ساکن بوده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For tax purposes they were treated as ordinarily resident in the UK.
[ترجمه گوگل]برای مقاصد مالیاتی با آنها به عنوان مقیم عادی در بریتانیا رفتار می شد
[ترجمه ترگمان]برای اهداف مالیاتی، آن ها به گونه ای که معمولا مقیم بریتانیا بودند، تحت درمان قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A resident was fighting for his life yesterday, having escaped the blaze.
[ترجمه گوگل]یکی از اهالی دیروز برای نجات جان خود می جنگید که از آتش سوزی نجات یافت
[ترجمه ترگمان]یکی از ساکنان دیروز در حال مبارزه برای نجات جان خود بود و از این آتش سوزی جان سالم به در برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساکن (اسم)
resident, denizen, inhabitant, occupant, lodger, habitant, occupier, inmate

مقیم (صفت)
dwelling, biding, resident, residing, domiciled, indwelling, inhabiting, habitant

تخصصی

[کامپیوتر] مستقر مقیم
[زمین شناسی] مقیم، مستقر - در رایانه : به عنوان مثال نرم افزارهای هوشمند باید در حافظه مقیم شوند تا بتوانند در زمان مناسب با سرعت مناسب عمل کنند. ویروس های رایانه ای نیز برای تکثیر خود در حافظه مقیم می شوند و به هر فایلی که به حافظه منتقل می شود می چسبند.
[حقوق] مقیم، ساکن، مستقر

انگلیسی به انگلیسی

• inhabitant, one who lives in a particular location; doctor who is training in a medical specialty; diplomat who lives in a foreign court
residing in a particular place; not migratory; intrinsic, existing (about characteristics); permanently stored in memory (computers)
the residents of an area are the people who live there.
someone who is resident in a country or town lives there; a formal use.
resident is used to describe people who live in the place where they work.
a resident is also a doctor who has already qualified but who is doing more training in order to learn how to treat a specific kind of illness or medical problem; used in american english.

پیشنهاد کاربران

ساکن، اقامت کننده
مثال: The new resident of the apartment building introduced herself to her neighbors.
ساکن جدید ساختمان آپارتمانی خود را به همسایگانش معرفی کرد.
مقیم، ساکن . مستقر، کامپیوتر: مستقر، معماری: سکنه، قانون فقه: مقیم، نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشور مستعمره، بازرگانی: در جایی سکونت داشتن
دوره دستیاری یا دوره رزیدنسی ( به انگلیسی: Residency ) در علوم پزشکی
دوره ای است عملی و تکمیلی در تحصیلات آموزش عالی که در بسیاری از کشورها پس از اخذ دکترای حرفه ای توسط پزشکان گذرانیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

👈 �به شخصی که این دوره را می گذراند "رزیدنت" گفته می شود. � 👉
دانش آموختگان این دوره به عنوان متخصص، با درجه تخصص رشته گذرانده شده وارد بازار کار می شوند پس از پایان این دوره پزشک قادر خواهد بود در دوره فوق تخصص به تحصیل ادامه دهد.
این دوره را نیز می توان در دیگر رشته های دکترای حرفه ای همچون دامپزشکی، دندانپزشکی ، داروسازی و علوم آزمایشگاهی نیز گذراند.
اغلب طول دوره رزیدنسی ۴ سال یا بیشتر است، و شخص رزیدنت به فراگیری و آموزش بالینی یا عملی مبانی و گرایش های تخصص خود می پردازد.
منبع:
https://fa. wikipedia. org/wiki/دستیاری_ ( پزشکی )

ساکن
مقیم
اگر در شهری شما یک خانه دائمی داشته باشید یا بیشتر از ۱۸۴ روز در سال رو در اون شهر سپری کنید شما resident یا ساکن اون شهرید.
⭕️🅥🅔🅡🅑
reside = سکونت داشتن ، سکونت کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
resident = ساکن
residence = اقامتگاه
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
resident = . . .
residential = مسکونی
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
residentially = از نظر اقامتی
ساکن / مقیم
a doctor who is still training, and who works in a hospital
پزشکی که هنوز در حال آموزش است و در بیمارستان کار می کند.
دوره دستیاری یا دوره رزیدنسی در علوم پزشکی دوره ای است عملی و تکمیلی در تحصیلات آموزش عالی که در بسیاری از کشورها پس از اخذ دکترای حرفه ای توسط پزشکان گذرانیده می شود. به شخصی که این دوره را می گذراند رزیدنت گفته می شود. دانش آموختگان این دوره به عنوان متخصص، با درجه تخصص رشته گذرانده شده وارد بازار کار می شوند پس از پایان این دوره پزشک قادر خواهد بود در دوره فوق تخصص به تحصیل ادامه دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

این دوره را نیز می توان در دیگر رشته های دکترای حرفه ای همچون دامپزشکی، دندانپزشکی ، داروسازی و علوم آزمایشگاهی نیز گذراند.
اغلب طول دوره رزیدنسی ۴ سال یا بیشتر است، و شخص رزیدنت به فراگیری و آموزش بالینی یا عملی مبانی و گرایش های تخصص خود می پردازد.
She's a senior resident on the hospital's medicine ward
Thirty - seven years ago, I was an oncologist resident, learning about how best to treat cancer using radiation

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/resident• https://en.wikipedia.org/wiki/Residency_(medicine)
شهروند، مقیم، ساکن
به دانشجوی در حال تحصیل دوره تخصص پزشکی که در بیمارستان کارآموزی میکند گفته میشود
ساکن
A doctor or nurse in a hospital who is being trained.
اهالی
شهروند . S. o who lives in a place
ساکن ؛ کارآموز پزشکی ( برای تخصص )
# local residents
# the residents of New York City
# I've been resident in this place for years
# She's a first‑year resident
# Interns and residents at the hospital
موقعیت کنونی
مقیم - ساکن
افرادی که در یک شهر یا کشور زندگی میکنند resident هستند و اون جایی که درش زندگی میکنند میشه residential یعنی محل سکونت.
به دکتری که بصورت "کارآموز" در یک بیمارستان کار میکنه هم گفته میشه.

محل زندگی
Residents: حُضار
اقامتگاه
عمارت
پایا ، پایدار ، پابرجا ، مانا ، همیشگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس