resonance

/ˈrezənəns//ˈrezənəns/

معنی: تشدید، طنین، پیچش صدا، ایجاد طنین
معانی دیگر: بازآوایی، تلالا، آواپیچی، خنید، خنیدن، (هنر و ادبیات) مایه، زیرساخت، (آواشناسی) بازخوانی، بازپژواک، (فیزیک - شیمی ) رزونانس، ستهمش، بسامد افزایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality or condition of resounding or echoing.
مترادف: sonority, vibrance
مشابه: booming, echo, humming, orotundity, reverberation, richness, ring, roundness, vibration

(2) تعریف: the prolongation of sound vibration by reflection or reverberation.
مشابه: echo, reecho, reverberation, ring

(3) تعریف: the amplification of vocal sounds with the throat or the chest or nasal cavities.

(4) تعریف: in physics, the producing of a frequency vibration in response to an external stimulus of that frequency.

(5) تعریف: ability to make a strong or lasting effect, esp. because of an emotional association.

- The candidate's ideas had resonance with the voters.
[ترجمه گوگل] ایده های نامزد با رای دهندگان طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان] ایده های نامزدها با رای دهندگان طنین داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. resonance chamber
محفظه ی بازپژواک

2. the resonance of mostafa banan's voice
طنین صدای مصطفی بنان

3. the melancholy resonance of this poem
زیرساخت غم انگیز این شعر

4. Her voice had a strange and thrilling resonance.
[ترجمه مخ] صدای آن زن ، طنین عجیب و شگفت انگیزی داشت
|
[ترجمه گوگل]صدای او طنین عجیب و هیجان انگیزی داشت
[ترجمه ترگمان]صدایش یک صدا عجیب و هیجان انگیز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Playing the piano sets up resonance in those glass ornaments.
[ترجمه گوگل]نواختن پیانو باعث ایجاد طنین در آن زیور آلات شیشه ای می شود
[ترجمه ترگمان]پیانو زدن باعث می شود که پیانو در آن زیورآلات شیشه ای تشدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His voice had lost its resonance; it was tense and strained.
[ترجمه گوگل]صدایش طنین خود را از دست داده بود تنش و تنش بود
[ترجمه ترگمان]صدایش طنین خود را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His words will have resonance for many musicians.
[ترجمه گوگل]سخنان او برای بسیاری از نوازندگان طنین انداز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]کلمات او برای بسیاری از نوازندگان طنین خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Subject Index. % % % Description: Magnetic resonance has long demonstrated its tremendous versatility in many areas of science.
[ترجمه گوگل]فهرست موضوعی % % % توضیحات: رزونانس مغناطیسی مدتهاست که تطبیق پذیری فوق العاده خود را در بسیاری از زمینه های علم نشان داده است
[ترجمه ترگمان]ضمیمه موضوع % % توصیف: رزونانس مغناطیسی از دیرباز تنوع شگرف خود را در بسیاری از حوزه های علم به اثبات رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The movie had a special emotional resonance for me.
[ترجمه گوگل]این فیلم برای من طنین احساسی خاصی داشت
[ترجمه ترگمان]فیلم یه آهنگ احساسی خاص برای من داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the powerful resonance of a marine mammal exhaling through its blowhole again reaches my ears.
[ترجمه گوگل]اما طنین قدرتمند یک پستاندار دریایی که از سوراخ دمش بازدم می کند دوباره به گوش من می رسد
[ترجمه ترگمان]اما طنین قوی یک پستاندار دریایی از طریق blowhole باز می شود و دوباره به گوش من می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Similar conclusions can be drawn from nuclear magnetic-spin resonance studies - work which also requires verification.
[ترجمه گوگل]نتایج مشابهی را می توان از مطالعات رزونانس اسپین مغناطیسی هسته ای گرفت - کاری که به تأیید نیز نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری های مشابه را می توان از مطالعات رزونانس چرخشی - اسپین مواد هسته ای، که نیازمند تایید است، به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cyclotron resonance in human body cells Sabberton, Southampton, p8 - 1990.
[ترجمه گوگل]رزونانس سیکلوترون در سلول های بدن انسان Sabberton، Southampton، p8 - 1990
[ترجمه ترگمان]تشدید مغناطیسی در سلول های بدن انسان، Southampton، Southampton، بین سال های ۱۹۹۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It had a certain peaty resonance.
[ترجمه گوگل]طنین خاصی داشت
[ترجمه ترگمان]a peaty بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And, of course, gave a whole new resonance to the phrase room service.
[ترجمه گوگل]و البته طنین جدیدی به عبارت سرویس اتاق داد
[ترجمه ترگمان]و البته، یک تشدید کاملا جدید به عبارت خدمت اتاق داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This might be attributed to cyclotron resonance induced in human body cells by weak electromagnetic fields.
[ترجمه گوگل]این ممکن است به رزونانس سیکلوترون ناشی از میدان های الکترومغناطیسی ضعیف در سلول های بدن انسان نسبت داده شود
[ترجمه ترگمان]این ممکن است به تشدید cyclotron ناشی از سلول های بدن انسان توسط میدان های الکترومغناطیسی ضعیف نسبت داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشدید (اسم)
amplification, augmentation, accent, resonance, intensification, exacerbation, strengthening, exasperation, contravention

طنین (اسم)
resonance, clamor, ring, noise, echo, ting, chirm, reverberation

پیچش صدا (اسم)
resonance

ایجاد طنین (اسم)
resonance

تخصصی

[شیمی] رزونانس، تشدید، بسامد افزایی
[سینما] تشدید
[عمران و معماری] تشدید - همگامی - همگام شدن - همنوایی
[برق و الکترونیک] تشدید 1. شرایطی که به هنگام حنثی شدن راکتانس سلفی مدار با راکتانس خازنی آن پیش می آید . 2. شرایط موجود در جسمی که بسامد ارتعاش اعمال شده به آن برابر با بسامد طبیعی جسم است . جسم در بسامد تشدید خود آسانتر ارتعاش می ند . آن را تشدید سرعت نیز می نامند . - تشدید، هم نوایی
[نساجی] رزونانس - تشدید
[ریاضیات] تشدید
[پلیمر] تشدید

انگلیسی به انگلیسی

• act of producing an echo, prolongation of sound through reverberation
if something has a resonance for someone, it has a special meaning or is particularly important to them, for example because they agree with it, or because it is similar in some way to something else.
resonance is the quality that a sound has of being deep, clear, and echoing.
a resonance is the sound which is produced in one object when it vibrates at the same rate as the sound waves from another object.

پیشنهاد کاربران

طنین، پیچش صدا، ایجاد طنین
مثال
the resonance of Mostafa Banan's voice.
طنین صدای مصطفی بنان
بازتاب، بازپژواک، هم افزایی
تأثیر، اثر
● طنین ( صدا )
● تشدید ( در علوم مهندسی )
● بازآوایی
● ارزش و معنای خاص چیزی
ارتعاش
if a sound has resonance, It is deep and clear and continues for a long time
Physics
a short - lived subatomic particle that is an excited state of a more stable particle
طنین انداختن
هم افزایی
resonance ( شیمی )
واژه مصوب: تشدید 3
تعریف: فرایندی که در آن بسامد تابش الکترومغناطیسی حاصل از یک منبع با بسامد جهش های الکترونی یا مغناطیسی یک نمونه مطابقت کند
تشدید
اهمیت

to have resonance with یا resonate with
با کسی یا چیزی
( ( مطابقت، همخوانی، موافقت، قرابت، سازگاری ) ) داشتن
همدردی
the quality in a sound of being deep, full, and reverberating
درون مایه
همخوانی
مهندسی عمران - تشدید
تداعی
آهنگ افزایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس