retail

/ˈriːˌtel//ˈriːteɪl/

معنی: خرده فروشی، جز، جزئی، خرده فروشی کردن
معانی دیگر: خرده فروشی (در برابر: عمده فروشی wholesale)، تک فروشی، پیله وری، پیله وری کردن، خرده فروشی کردن یا شدن، تک فروشی کردن، (شایعه یا راز یا داستان و غیره) بازگوکردن، پدیسار کردن، تکرار کردن، پراکندن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the sale of items to those who will use them rather than resell them. (Cf. wholesale.)
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or engaged in the selling of goods directly to the consumer.

- a retail store
[ترجمه گوگل] یک فروشگاه خرده فروشی
[ترجمه ترگمان] یک فروشگاه خرده فروشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: in the quantity or at the price customary in the retail trade.

- We sold the books retail.
[ترجمه گوگل] کتاب ها را خرده فروشی می فروختیم
[ترجمه ترگمان] ما کتاب های خرده فروشی را فروختیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: retails, retailing, retailed
(1) تعریف: to sell (goods) to those who will use them rather than resell them. (Cf. wholesale).

(2) تعریف: to tell over again; repeat.
مشابه: peddle

- For weeks he retailed rumors about his neighbors' divorce.
[ترجمه گوگل] او هفته‌ها شایعاتی درباره طلاق همسایگانش منتشر می‌کرد
[ترجمه ترگمان] هفته ها درباره طلاق همسایگان، شایعات را بازگو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: retailer (n.)
• : تعریف: to be for sale at retail.

- Those toys retail for a dollar.
[ترجمه گوگل] آن اسباب بازی ها به قیمت یک دلار خرده فروشی می شوند
[ترجمه ترگمان] این اسباب بازی ها متعلق به یک دلار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a retail merchant
خرده فروش،پیله ور

2. a retail store
مغازه ی خرده فروشی

3. the retail price of each commodity is higher than its wholesale price
بهای خرده فروشی هر کالا از بهای عمده فروشی آن بیشتر است.

4. to retail a gossip
شایعه ای را پراکندن

5. to retail a secret
رازی را بازگو کردن

6. at retail
به بهای خرده فروشی،(مستقیما) از فروشنده به مصرف کننده

7. an independent retail store
مغازه ی خرده فروشی خودگردان

8. his company jobs and does not deal with retail customers
شرکت او عمده فروشی می کند و با مشتریان خرده پا سر و کار ندارد.

9. The retail price of this car is.
[ترجمه گوگل]قیمت خرده فروشی این خودرو می باشد
[ترجمه ترگمان]قیمت خرده فروشی این ماشین این است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do you buy wholesale or retail?
[ترجمه گوگل]عمده خرید می کنید یا خرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما عمده فروشی یا خرده فروشان را می خرید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The retail price index for September is expected to show inflation edging up to about 8 per cent.
[ترجمه گوگل]انتظار می‌رود شاخص قیمت خرده‌فروشی در ماه سپتامبر، تورم را تا حدود 8 درصد نشان دهد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که شاخص قیمت خرده فروشی در ماه سپتامبر رشد تورم تا حدود ۸ درصد را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I needed a lot of retail therapy to help me get over my ex-boyfriend.
[ترجمه گوگل]من نیاز به درمان خرده فروشی زیادی داشتم تا به من کمک کند دوست پسر سابقم را کنار بگذارم
[ترجمه ترگمان]من به یه عالمه درمان نیاز داشتم تا کم کم کنه که دوست پسر سابقم رو پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Come and retail the story of Jack's relationship with Mary to my friend here; he wants to hear every detail.
[ترجمه گوگل]بیا و داستان رابطه جک با مری را به دوستم اینجا خرده فروشی کن او می خواهد تمام جزئیات را بشنود
[ترجمه ترگمان]بیا و داستان رابطه جک را با مری به دوستم بگو، او می خواهد تمام جزییات را بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Inflation, as measured by the retail price index, is expected to drop.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود تورم، همانطور که با شاخص قیمت خرده فروشی اندازه گیری می شود، کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]تورم، همانطور که توسط شاخص قیمت خرده فروشی اندازه گیری شد، انتظار می رود که کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What you need is a bit of retail therapy!
[ترجمه گوگل]آنچه شما نیاز دارید کمی خرده درمانی است!
[ترجمه ترگمان]چیزی که شما نیاز دارید کمی درمان خرده فروشی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The business has 34 retail outlets in this state alone.
[ترجمه گوگل]این تجارت تنها در این ایالت 34 فروشگاه خرده فروشی دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت در این ایالت ۳۴ فروشگاه خرده فروشی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرده فروشی (اسم)
retail

جز (صفت)
retail

جزئی (صفت)
slight, small, little, immaterial, minute, inconspicuous, potty, paltry, partial, petty, remote, extrinsic, nominal, retail, negligible, fiddling, inappreciative, inconsiderable, peppercorn, imperceptible, inappreciable, peddling, snatchy, picayune, picayunish, piddling, rushy

خرده فروشی کردن (فعل)
retail

انگلیسی به انگلیسی

• sale of products to final consumers, sale of goods to end users
sell goods to final consumers, sell to end users; retell, repeat information
pertaining to the sale of goods to final consumers, of the sale of merchandise to end users
retail is the activity of selling goods to the public.

پیشنهاد کاربران

خرده فروشی
خرده فروش
این معانی عجیب و غریب را از قوطی کدام عطاری درمی آورید!؟
retail همان مغازه، فروشگاه و یا به قول امروزی ها همان سوپری، بوتیک یا. . . است.
زنجیره اش به این شکل است: تولید کننده - بنکدار یا عمده فروش - فروشنده یا تک فروش
...
[مشاهده متن کامل]

همین تک فروش در زبان روزمره ما می شود کسی که فروشنده یا مغازه دار است ( retailer ) .

1. خرده فروشی، خرده فروشی کردن
2. فروخته شدن
بنک داری
خرده فروشیant. wholesale
خرد یا خرده فروش مثل معامله گر های خرد یا کوچک در بازار های مالی مثل فارکس و ارز دیجیتال
تک فروشی
خرده فروشی
متضادش میشه wholesale
فروشنده
دستفروش
selling goods to people directly in shops and on the internet , etc
the sale of goods in stores to people for their own use
ریتیل
فروشگاه داری
** در ترجمه "خرده فروشی" مفهومی قدیمی و ناقص از صنعت retail است لذا بهتر است همان کلمه "ریتیل" استفاده شود و اگر بخواهیم از معادل بهتری استفاده کنیم، میتوانیم به ترجمه "فروشگاه داری" بسنده نماییم.
غیرتجاری - مشتری شخصی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس