retainer

/rəˈteɪnər//rɪˈteɪnə/

معنی: ملازم، گیره، مستخدم، حکم نگاهداری و ضبط
معانی دیگر: نوکر، پیشخدمت، ندیم (ندیمه)، دنباله رو، (شخص یا چیز) نگهدار، حافظ، نگهداری کننده، (ردیف سازی دندان ها و غیره) ردیف دار، به کارگیری، به کار گماری، استخدام، (حقوق) استخدام وکیل، اجیرسازی وکیل، اجرت وکیل، حقوق وکیل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a domestic servant or household employee.
مشابه: servant

(2) تعریف: a device that holds the teeth in position during a period of orthodontic correction.

جمله های نمونه

1. on retainer
(وکیل) اجیر شده،استخدام شده

2. Liz was being paid a regular monthly retainer.
[ترجمه گوگل]لیز یک نگهدارنده معمولی ماهانه حقوق می گرفت
[ترجمه ترگمان]لیز یک مقرری منظم ماهانه پرداخت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The agency will pay you a monthly retainer.
[ترجمه گوگل]آژانس به شما یک نگهدارنده ماهانه پرداخت می کند
[ترجمه ترگمان]این اداره به شما مبلغی ماهیانه پرداخت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Check whether full rent or a retainer is required during vacations.
[ترجمه گوگل]بررسی کنید که آیا اجاره کامل یا نگهدارنده در طول تعطیلات مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]بررسی کنید که آیا اجاره کامل یا یک retainer در طول تعطیلات مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Leigh's retainer as a consultant has supported the space, which held five exhibitions until it closed this fall.
[ترجمه گوگل]نگهدارنده Leigh به عنوان مشاور از این فضا حمایت کرده است که تا پایان پاییز امسال پنج نمایشگاه برگزار کرد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مشاور از فضا حمایت شده است، که پنج نمایشگاه را برگزار کرد تا این که پاییز امسال تعطیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Insurance companies keep the finest legal talent on retainer.
[ترجمه گوگل]شرکت های بیمه بهترین استعدادهای قانونی را روی نگهدارنده نگه می دارند
[ترجمه ترگمان]شرکت های بیمه بهترین استعداد قانونی را بر عهده دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Make sure that the wire retainer clips are pressed down firmly to hold the towel in place.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که گیره های نگهدارنده سیم محکم فشار داده شده اند تا حوله را در جای خود نگه دارید
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که گیره retainer سیمی به طور محکم به پایین فشار داده شود تا حوله را در جای خود نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Applied range: hardware, retainer, compressor components, automobile and motorcycle accessories.
[ترجمه گوگل]محدوده کاربردی: سخت افزار، نگهدارنده، اجزای کمپرسور، لوازم جانبی خودرو و موتور سیکلت
[ترجمه ترگمان]دامنه کاربردی: سخت افزار، retainer، اجزای کمپرسور، اتومبیل و لوازم موتورسیکلت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To evaluate the effects of modified vacuum-formed retainer in the treatment of mandibular retrusion.
[ترجمه گوگل]هدف ارزیابی اثرات نگهدارنده اصلاح شده با خلاء در درمان پسرفتگی فک پایین
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی اثرات of اصلاح شده - formed در درمان of retrusion
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bushing retainer allows cartridge removal without disassembly.
[ترجمه گوگل]نگهدارنده بوش اجازه می دهد تا کارتریج را بدون جداسازی جدا کنید
[ترجمه ترگمان]The bushing اجازه حذف کارتریج بدون باز کردن را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Using cement retainer squeezing technology can prevent the cement backward flow, and cam let the residual cement through the upper party to recycle to the ground.
[ترجمه گوگل]استفاده از فن آوری فشردن نگهدارنده سیمان می تواند از جریان برگشتی سیمان جلوگیری کند و بادامک اجازه می دهد سیمان باقیمانده از قسمت بالایی عبور کند تا به زمین بازیافت شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از سیمان با فشار سیمان می تواند مانع جریان معکوس سیمان شود و cam اجازه دهند تا سیمان باقیمانده از طریق طرف بالایی برای بازیافت به زمین باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The collet retainer a first end movably connected to the coupling sleeve by a threaded connection.
[ترجمه گوگل]نگهدارنده کلت یک انتهای اول است که به صورت متحرک با یک اتصال رزوه ای به آستین کوپلینگ متصل می شود
[ترجمه ترگمان]کوله باری اول اتصال end را با اتصال threaded به آستین coupling متصل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition, the retainer also acts the supplemental function of the radial force when the retainer supports the lock ring spring simultaneously.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، نگهدارنده همچنین عملکرد تکمیلی نیروی شعاعی را هنگامی که نگهدارنده فنر حلقه قفل را به طور همزمان پشتیبانی می کند، انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، the همچنین عملکرد مکمل نیروی شعاعی را هنگامی که the به طور همزمان از حلقه قفل پشتیبانی می کند، اعمال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Kit includes: Seat, Seat oring, Retainer Wire and Cover O ring.
[ترجمه گوگل]این کیت شامل موارد زیر است: نشیمنگاه، اورینگ صندلی، سیم نگهدارنده و حلقه O روکش
[ترجمه ترگمان]کیت شامل: صندلی، صندلی Seat، سیم retainer و حلقه O
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The upper stem is threaded into the diaphragm retainer nut.
[ترجمه گوگل]ساقه بالایی به مهره نگهدارنده دیافراگم رزوه می شود
[ترجمه ترگمان]ساقه بالایی به مهره retainer دیافراگم متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملازم (اسم)
attendant, retainer, valet, gillie, varlet

گیره (اسم)
pin, bend, retainer, nip, becket, clamp, pincer, cleat, pawl, tach, tache, jaw, detent, dog, trigger, holdfast

مستخدم (اسم)
servant, retainer, concierge, employee, livery servant, serviceman, servitor

حکم نگاهداری و ضبط (اسم)
retainer

تخصصی

[حقوق] استخدام وکیل یا مشاور، حق الوکاله یا مشاوره ای که به وکیل یا مشاور دایم پرداخت می شود

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which retains; servant, household employee; initial fee paid in order to obtain services from a professional (such as a lawyer); dental device used to hold teeth in place after straightening (dentistry)
a retainer is a fee that you pay someone in order to make sure that they will be available to do work for you if you need them to.
a retainer is also a reduced rent that you pay for a rented room or flat while you are away, in order to make sure that you can use it in the future.
a servant who has been with one family for a long time can be referred to as a retainer.

پیشنهاد کاربران

retainer 3 ( n ) = ( old - fashioned ) a servant, especially one who has been with a family for a long time
retainer
retainer 2 ( n ) =a device that keeps a person's teeth straight after they've had treatment with braces
retainer
retainer 1 ( n ) ( rɪˈteɪnər ) =a sum of money that is paid to sb to make sure they will be available to do work when they are needed, e. g. The agency will pay you a monthly retainer.
retainer
خدمتکار خانه زاد - خدمتکار قدیمی
پیش پرداخت، بیعانه
بیعانه ( حقوق ) ؛ بیعانه حق الوکاله
Fixed retainer همان سیمی است که بعد از ارتودنسی برای جلوگیری از بازگشت چیدمان دندان های فک پایین چسبانده میشود و به صورت دائمی است.
retainer ( پزشکی - دندان پزشکی )
واژه مصوب: نگهدارنده 1
تعریف: 1. بخشی از یک پُل که پُل دیس را به دندان متصل می کند|||2. قلاب یا چفت یا وسیلۀ دیگری که باعث ثبات و پایداری دندانواره می شود|||3. هریک از دستگاه های ( appliances ) ثابت یا متحرک که پس از اتمام درمان های دندان آرایی ( orthodontic ) از آن برای تثبیت وضعیت دندان ها و جلوگیری از برگشت آنها به حالت اول استفاده می شود
...
[مشاهده متن کامل]

حق الوکاله
سیم دندان ( برای صاف شدن دندان ها )

بپرس