reunification

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or state of being united again.

- The reunification of South and North Vietnam occurred in 1976.
[ترجمه گوگل] اتحاد مجدد ویتنام جنوبی و شمالی در سال 1976 اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان] اتحاد جنوب و شمال ویتنام در سال ۱۹۷۶ رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her reunification with her parents has been a joyful experience for her.
[ترجمه حاتمی] پیوستن دوباره به پدر و مادرش برای او یک تجربه رضایتبخش بود.
|
[ترجمه گوگل] پیوستن دوباره او به پدر و مادرش برای او یک تجربه لذت بخش بوده است
[ترجمه ترگمان] اتحاد مجدد او با پدر و مادرش تجربه خوشایندی برای او بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Perhaps the major stumbling block to reunification is the military presence in South Korea.
[ترجمه گوگل]شاید مانع اصلی اتحاد مجدد، حضور نظامی در کره جنوبی باشد
[ترجمه ترگمان]شاید بزرگ ترین مانع برای اتحاد مجدد حضور نظامی در کره جنوبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some might see dangers and difficulties in discussing reunification, but it could not be left off the agenda.
[ترجمه گوگل]برخی ممکن است خطرات و مشکلاتی را در بحث اتحاد مجدد ببینند، اما نمی توان آن را از دستور کار کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]برخی ممکن است خطرات و مشکلات در بحث مجدد را ببینند، اما نمی تواند از دستور کار خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Early reunification, in short, has become a necessity for the world Trotskyist movement.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، اتحاد مجدد زودهنگام به یک ضرورت برای جنبش جهانی تروتسکیست تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]کوتاه شدن، به اختصار تبدیل به یک ضرورت برای جنبش تروتسکیست جهان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr Young inferred that this meant that reunification with Eire was my solution.
[ترجمه گوگل]آقای یانگ استنباط کرد که این بدان معناست که اتحاد مجدد با ایر راه حل من است
[ترجمه ترگمان]آقای یانگ حدس زد که این به این معنی است که اتحاد مجدد با Eire راه حل من بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In such cases the citizens often dream of reunification, even when their governments and ideology differ fundamentally.
[ترجمه گوگل]در چنین مواردی، شهروندان اغلب رویای اتحاد مجدد را می بینند، حتی زمانی که دولت ها و ایدئولوژی آنها اساساً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]در چنین مواردی، شهروندان اغلب رویای اتحاد مجدد را آرزو می کنند، حتی زمانی که دولت و ایدئولوژی آن ها اساسا متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Five years after reunification, twice as many women as men were unemployed in the five eastern states.
[ترجمه گوگل]پنج سال پس از اتحاد مجدد، دو برابر بیشتر از مردان زنان در پنج ایالت شرقی بیکار بودند
[ترجمه ترگمان]پنج سال پس از اتحاد، دو برابر زنان در پنج ایالت شرقی بی کار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Botched Not when he has botched reunification and his country's interest rates cripple home-owners and industries far beyond his own borders.
[ترجمه گوگل]خراب شده نه زمانی که او در اتحاد مجدد با مشکل مواجه شده و نرخ های بهره کشورش صاحبان خانه و صنایع بسیار فراتر از مرزهای خود را فلج می کند
[ترجمه ترگمان]botched نه زمانی که اتحاد و اتحاد را خراب کرده است و نرخ بهره کشورش، صاحبان خانه و صنایع بسیار فراتر از مرزه ای خود او را فلج کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The eventual aim is reunification.
[ترجمه گوگل]هدف نهایی اتحاد مجدد است
[ترجمه ترگمان]هدف نهایی، اتحاد مجدد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Peaceful reunification is a set policy of the Chinese Government.
[ترجمه گوگل]اتحاد مجدد مسالمت آمیز سیاست تعیین شده دولت چین است
[ترجمه ترگمان]اتحاد مجدد، سیاست گذاری برای دولت چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The great cause of the reunification of China is bound to succeed.
[ترجمه گوگل]هدف بزرگ اتحاد مجدد چین قطعاً موفق خواهد بود
[ترجمه ترگمان]علت اصلی الحاق چین به موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is more scepticism, for example, that family reunification benefits host countries.
[ترجمه گوگل]برای مثال، شک و تردید بیشتری وجود دارد که اتحاد مجدد خانواده به نفع کشورهای میزبان است
[ترجمه ترگمان]برای مثال، بدبینی بیشتر وجود دارد، به عنوان مثال، آن خانواده منافع کشورهای میزبان را به هم پیوند می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr Eroglu, a nationalist hardliner who opposes reunification with the Greek part of the island, took 50. 4% of the vote, while the incumbent, Mehmet Ali Talat, trailed with 4 8%.
[ترجمه گوگل]آقای اروغلو، یک تندرو ملی گرا که مخالف اتحاد مجدد با بخش یونانی جزیره است، 50 4 درصد آرا را به خود اختصاص داد، در حالی که محمدعلی طلاط، رئیس فعلی، با 4،8 درصد از آرا عقب تر بود
[ترجمه ترگمان]آقای Eroglu، یک تندروی ملی گرا که مخالف اتحاد با بخش یونانی جزیره است، ۵۰ امتیاز گرفت ۴ درصد آرا در حالی که متصدی فعلی، مهمت علی طلعت، با ۴ درصد کاهش به همراه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To conduct dialogue and hold negotiations on peaceful reunification has been our consistent position.
[ترجمه گوگل]انجام گفت و گو و انجام مذاکرات در مورد اتحاد مجدد مسالمت آمیز موضع ثابت ما بوده است
[ترجمه ترگمان]برگزاری گفتگو و برگزاری مذاکرات در مورد الحاق مسالمت آمیز موضع ما بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The wall through Berlin was finally ruptured, prefiguring the reunification of Germany.
[ترجمه گوگل]دیواری که از برلین عبور می کرد، سرانجام شکسته شد و اتحاد مجدد آلمان را به تصویر کشید
[ترجمه ترگمان]دیوار برلین درنهایت پاره شد و دوباره به اتحاد آلمان پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mr Chen's approach is to finesse the problem of reunification through a mixture of goodwill and verbal subtlety.
[ترجمه گوگل]رویکرد آقای چن این است که مشکل اتحاد مجدد را از طریق آمیزه ای از حسن نیت و ظرافت کلامی حل کند
[ترجمه ترگمان]رویکرد آقای چن به دقت در مورد مساله اتحاد مجدد از طریق ترکیبی از حسن نیت و زیرکی شفاهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of reuniting, act of unifying again

پیشنهاد کاربران

بپرس