rev

/ˈrev//rev/

معنی: تند گشتن، دور برداشتن
معانی دیگر: (معمولا با up) سرعت گرفتن یا دادن، تشدید کردن یا شدن، زیاد کردن یا شدن، (موتور را در جا) گاز دادن، (عامیانه - مخفف: revolution)، چرخش، (موتور) دور، گردش، دور موتور را زیاد کردن، دور برداشتن یا گرفتن، چرخش افزایی کردن، مخفف:، درآمد، معکوس، وارون، بازبین (شده)، بازنویسی شده، بازبینی، (انجیل) کتاب مکاشفه، دور موتور، گردش، تند گشتن، دور برداشتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) one revolution of an engine, shaft, or the like, or the sound made by this revolution.

- I heard the rev of his motorcycle engine, and a moment later he zoomed off.
[ترجمه پرهام] صدای موتور سیکلت راشنیدم وبعد از یک لحطه از اتاق خارج شدم
|
[ترجمه پرهام] صدای موتور سیکلت راشنیدم واز اتاق خارج شدم
|
[ترجمه گوگل] صدای دور موتور موتور سیکلتش را شنیدم و لحظه ای بعد زوم کرد
[ترجمه ترگمان] صدای موتور سیکلت موتور سیکلت را شنیدم و یک لحظه بعد از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: revs, revving, revved
(1) تعریف: (informal) to accelerate the speed of (an engine).
مشابه: gun

- The racers lined up their cars and revved their engines.
[ترجمه پرهام] شرکت کننده کان در مسابقه همه ماشین های خود راروشن کرده و منتظر شروع بودند
|
[ترجمه گوگل] مسابقه‌دهنده‌ها ماشین‌هایشان را ردیف کردند و موتورهایشان را روشن کردند
[ترجمه ترگمان] سوارکاران اتومبیل های خود را زیر و رو می کردند و موتور آن ها را دور می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to arouse or excite for anticipated action (usu. fol. by up).

- The players are revving themselves up for game.
[ترجمه پرهام] بازیکنان خود را برای بازی گرم می کردند
|
[ترجمه گوگل] بازیکنان خود را برای بازی آماده می کنند
[ترجمه ترگمان] بازیکنان برای بازی آماده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: (informal) of an engine, to be accelerated rapidly.

- The race crowd got excited as the engines revved.
[ترجمه پرهام] جمعیت باتماشای حرکت موتور به هیجان امدند
|
[ترجمه گوگل] جمعیت مسابقه با روشن شدن موتورها هیجان زده شدند
[ترجمه ترگمان] جمعیت مسابقه به خاطر دور زدن موتور هیجان زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become aroused or excited for anticipated action.

- We're revving up for the next demonstration.
[ترجمه گوگل] ما برای تظاهرات بعدی سرعت می گیریم
[ترجمه ترگمان] ما قراره نمایش بعدی رو اجرا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "Reverend."
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "reverse" or "reversed."
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "revolution."
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "revise" or "revised."

جمله های نمونه

1. to rev up production
تولید را زیاد کردن

2. The needle on the rev counter soared.
[ترجمه گوگل]سوزن دور شمارنده اوج گرفت
[ترجمه ترگمان]عقربه روی پیشخوان دور اوج می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the first place you must rev it up to warm the engine.
[ترجمه گوگل]در وهله اول باید دور آن را بالا ببرید تا موتور گرم شود
[ترجمه ترگمان]در وهله اول باید این کار را انجام دهید تا موتور را گرم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't rev up the engine too fast.
[ترجمه گوگل]دور موتور را خیلی سریع بالا نبرید
[ترجمه ترگمان]موتور را محکم فشار نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't rev the engine so hard.
[ترجمه گوگل]دور موتور رو اینقدر زیاد نکنید
[ترجمه ترگمان]موتور را انقدر محکم فشار نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rev Wilson spent 20 years ministering in some of New York's poorest areas.
[ترجمه گوگل]کشیش ویلسون 20 سال را در برخی از فقیرترین مناطق نیویورک خدمت کرد
[ترجمه ترگمان](ویلسون)۲۰ سال را در یکی از فقیرترین مناطق نیویورک گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rev it up to warm the engine.
[ترجمه گوگل]دور آن را بالا ببرید تا موتور گرم شود
[ترجمه ترگمان]این کار را برای گرم کردن موتور انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The coal mines in North China have to rev up their outputs to meet ever - increasing demand.
[ترجمه گوگل]معادن زغال سنگ در شمال چین برای پاسخگویی به تقاضای روزافزون باید تولیدات خود را افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]معادن زغال سنگ در شمال چین باید خروجی خود را افزایش دهند تا تقاضای رو به افزایش داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's his job to rev up the audience before the show starts.
[ترجمه گوگل]این وظیفه اوست که قبل از شروع نمایش، به تماشاگران انرژی بدهد
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه برنامه شروع شود، شروع به بالا زدن حضار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The memorial service was conducted by the Rev. David Prior.
[ترجمه گوگل]مراسم یادبود توسط کشیش دیوید پریور انجام شد
[ترجمه ترگمان]مراسم یادبود توسط کشیش دیوید Prior انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rev. Dawson addressed the congregation from the pulpit.
[ترجمه گوگل]کشیش داوسون از بالای منبر برای جماعت سخنرانی کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش داوسن، اهل کلیسا را مخاطب قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our plant will rev up production to meet the needs of the developing conditions.
[ترجمه گوگل]کارخانه ما برای پاسخگویی به نیازهای شرایط در حال توسعه، تولید را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]کارخانه ما تولید را صرف برآورده کردن نیازهای شرایط در حال توسعه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From a safe distance he saw him rev up a motor bike and ride away.
[ترجمه گوگل]از فاصله ای مطمئن او را دید که یک موتورسیکلت را بالا می برد و دور می شود
[ترجمه ترگمان]او از فاصله دوری او را دید که موتور سیکلت را دور می زد و دور می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Aelred suggested that the Commission write to the Rev. MacLean expressing their gratitude for all the help he has given.
[ترجمه گوگل]الرد پیشنهاد کرد که کمیسیون به کشیش مک لین نامه بنویسد و قدردانی خود را برای تمام کمک هایی که او انجام داده است، ابراز کند
[ترجمه ترگمان]Aelred پیشنهاد کرد که کمیسیون به جناب کشیش MacLean نامه بنویسد و قدردانی خود را از تمام کمک هایی که به وی داده است ابراز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Rev. Malcolm Surman conducted the service.
[ترجمه گوگل]کشیش مالکوم سورمن این مراسم را انجام داد
[ترجمه ترگمان]عالی جناب مالکوم Surman این سرویس را اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند گشتن (فعل)
rev

دور برداشتن (فعل)
rev

انگلیسی به انگلیسی

• one full turn, single spin, revolution
increase the number of revolutions of an engine; increase; arouse excitement
when you rev the engine of a stationary vehicle or when it revs, you increase the engine speed by pressing the accelerator.
rev is a written abbreviation for `reverend'.
title of a priest or minister

پیشنهاد کاربران

Can you rev it?
میتونی گاز بدی؟
Rev مخففreverend.
Rev. ( name ) =Rev. Justin Perkins
کشیش جاستین پرکینز
گاز دادن
به تحرک/فعالیت ( بیشتر ) وا داشتن ، ( با up )
فعال کردن. ?? revive
The country needs to rev up it's faltering economy
Anger creates and revves up conflicts with others
rev up: موجب تهییج شدن، تهییج کننده، پرتکاپو و فعال کننده/شدن
drugs which rev up your nervous system

هیجانی شدن، انرژیک شدن، پرتکاپو و فعال شدن!
I'm so revved by this music
با این موزیک خیلی هیجان زده و پر انرژی میشوم!

بپرس