revert

/rɪˈvɜːrt//rɪˈvɜːt/

معنی: برگشت، اعاده دادن، رجوع کردن، برگشتن
معانی دیگر: (به عادات یا ویژگی ها یا اندیشه ها یا طرز حرف زدن و غیره ی گذشته) برگشتن، پسگشت کردن، رجعت کردن، (زیست شناسی - دارای ویژگی های اجداد دوردست شدن) تباردیس شدن، (حقوق) رجعت مجدد دارایی به شخص یا ورثه ی او، برگشته آیین، کسی که به دین اولیه ی خود برمی گردد

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: reverts, reverting, reverted
(1) تعریف: to return to a previous state, practice, belief, or the like.
مترادف: backslide, regress, relapse, retrogress
مشابه: backtrack, degenerate, return

- After the conquerors withdrew, the tribes reverted to their former religion.
[ترجمه گوگل] پس از عقب نشینی فاتحان، قبایل به دین سابق خود بازگشتند
[ترجمه ترگمان] پس از عقب نشینی فاتحان، قبایل به مذهب سابق خود برگشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The untended garden reverted to a sea of weeds.
[ترجمه محسن] باغ مراقبت نشده به دریایی از علف هرز بدل شده بود.
|
[ترجمه گوگل] باغ بدون مراقبت دوباره به دریایی از علف های هرز تبدیل شد
[ترجمه ترگمان] باغ بزرگ دوباره به دریایی از علف برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I've gained weight since I reverted to my old eating habits.
[ترجمه sakar] از زمانی که به عادات غذایی قبلی خود بازگشتم وزنم افزایش یافته است
|
[ترجمه گوگل] از زمانی که به عادات غذایی قبلی خود بازگشتم وزنم افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان] از وقتی به عادت همیشگی خودم برگشتم، وزن کم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in biology, to show characteristics typical of earlier generations, earlier stages in development, or more primitive types.
مترادف: regress

(3) تعریف: in law, to be returned to the original owner or his or her heirs.
مشابه: return
اسم ( noun )
مشتقات: revertible (adj.)
• : تعریف: one that returns to a previous state, practice, belief, or the like.

جمله های نمونه

1. it is said that the elderly revert to their childhood habits
گفته می شود که سالمندان به عادات کودکی خود بازگشت می کنند.

2. Let us revert to the original subject.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید به موضوع اصلی برگردیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید به موضوع اصلی رجوع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Try not to revert to your old eating habits.
[ترجمه گوگل]سعی کنید به عادات غذایی قبلی خود برنگردید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به عادت های غذایی قدیمی خود رجوع نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To revert to the question of exams, I'd like to explain further.
[ترجمه گوگل]برای بازگشت به سوال امتحانات، می خواهم بیشتر توضیح دهم
[ترجمه ترگمان]برای بازگشت به سوال امتحانات دوست دارم بیشتر توضیح دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After his death, his property will revert to the State.
[ترجمه گوگل]پس از مرگ او، اموال او به دولت باز می گردد
[ترجمه ترگمان]پس از مرگ او، ملک او به دولت بازگردانده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Why does the conversation have to revert to money every five minutes?
[ترجمه گوگل]چرا مکالمه باید هر پنج دقیقه به پول برگردد؟
[ترجمه ترگمان]چرا این مکالمه باید هر پنج دقیقه به پول برمی گردد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So, to revert to your earlier question . . .
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای بازگشت به سؤال قبلی خود
[ترجمه ترگمان]پس، به سوال قبلی تان رجوع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Eastern Slavonia is to revert to Croatian government rule next year after a transitional period under U. N. administration.
[ترجمه گوگل]اسلاونی شرقی پس از یک دوره انتقالی تحت مدیریت ایالات متحده در سال آینده به حکومت کرواسی باز خواهد گشت
[ترجمه ترگمان]Slavonia شرقی قرار است سال آینده پس از دوره انتقال زیر U به قانون دولت کرواسی رجوع کند ان مدیریت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When I die, the house will revert to my sister.
[ترجمه گوگل]وقتی من بمیرم، خانه به خواهرم برمی گردد
[ترجمه ترگمان]وقتی من مردم، خانه به خواهر من برمی گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pressure to revert to maximising leverage ratios and suppress local authority and community-led development would be intense.
[ترجمه گوگل]فشار برای بازگشت به حداکثر کردن نسبت های اهرمی و سرکوب اقتدار محلی و توسعه تحت رهبری جامعه شدید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]فشار برای به حداکثر رساندن نسبت های اهرمی و سرکوب اقتدار محلی و توسعه تحت رهبری جامعه، شدید خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Any contributions above that revert to the age-related percentage of earnings rules.
[ترجمه گوگل]هر مشارکتی که بالاتر از آن باشد، به قوانین مربوط به درصد درآمد مربوط به سن باز می گردد
[ترجمه ترگمان]هر گونه مشارکت بالاتر از این موضوع به درصد مربوط به قوانین مربوط به سن بر می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Those digital channels revert to the federal government in 2002 for an auction that will contribute mightily to the balanced-budget plan.
[ترجمه گوگل]این کانال‌های دیجیتال در سال 2002 برای یک مزایده به دولت فدرال بازگشتند که کمک بزرگی به برنامه بودجه متوازن خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]آن کانال های دیجیتالی به دولت فدرال در سال ۲۰۰۲ برای یک مزایده که به طرح بودجه متوازن کمک خواهد کرد، برمی گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At that time, ownership of the stadium would revert to the city.
[ترجمه گوگل]در آن زمان مالکیت استادیوم به شهر باز می گشت
[ترجمه ترگمان]در آن زمان مالکیت ورزشگاه به شهر بازگردانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If this does not occur, then revert to the normal diet and consider other options.
[ترجمه گوگل]اگر این اتفاق نیفتاد، به رژیم غذایی عادی برگردید و گزینه های دیگر را در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]اگر این اتفاق نیفتاد، پس به رژیم غذایی معمولی رجوع کرده و گزینه های دیگر را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Disappointed, they may revert to leaving him alone before trying to rouse him again a few hours or days later.
[ترجمه گوگل]ناامید شده، ممکن است دوباره او را تنها بگذارند قبل از اینکه چند ساعت یا چند روز بعد دوباره او را بیدار کنند
[ترجمه ترگمان]نومید، ممکن است قبل از اینکه چند ساعت یا چند روز بعد او را بیدار کنند، او را تنها بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برگشت (اسم)
tergiversation, reprise, return, repercussion, backstroke, relapse, regression, regress, reflux, reversal, turnover, revert, coming back, recrudescence, regurgitation, retrogression, refluence, upturn

اعاده دادن (فعل)
restore, revert, remand

رجوع کردن (فعل)
revert

برگشتن (فعل)
sheer, hark back, change, bend, regurgitate, return, reverse, backslide, rebound, come back, remount, blench, put about, revert, resile, topple, recrudesce

تخصصی

[کامپیوتر] بازگشت، برگرداندن - بار کردن مجدد نسخه ای از فایل که قبلاً ذخیره شده است . در این بازگشت فایل، تمام تغییرات میانی از دست می رود. بنابراین revert از فرمان undo قویتر است . قبل از اجرای فرمانهای خطرناکی مانند جستجو و جاسگزینی یا به کارگیری یک فیلتر، فایل خود را ذخیره کنید. دراین صورت برگرداندن فایل قدیمی هنگام نیاز به آن امکان پذیر خواهد بود.
[حقوق] رجوع کردن، اعاده دادن، برگشتن، معکوس کردن، اعاده با مالک قبلی یا وارث وی
[ریاضیات] برگرداندن، برگشت، برگشتن، تبدیل کردن، تحویل کردن، عکس کردن

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which returns to a previous condition or belief; reversion, return of property to its owner after the occurrence of a particular event (law)
return to previous condition or belief; (about property) be returned to a former owner or his heirs (law); return to an earlier form or type (biology); return to a particular topic
when people or things revert to a former state, system, or type of behaviour, they go back to it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مراجعه کردن در پاسخ به درخواست ارتباط
Reverted Muslim روی آورده به اسلام یعنی در واقع بازگشتن به فطرتی حق ( اسلام )
برای کسانی که تازه مسلمان میشن از واژه reverted استفاده میشه.
1 -
revert to something
to return to doing, using, being, or referring to something, usually something bad or less satisfactory
بازگشت به انجام کاری، استفاده از چیزی، شخص یا اشاره به چیزی، معمولاً چیزی بد یا کمتر رضایت بخش
...
[مشاهده متن کامل]

Why does the conversation have to revert to money every five minutes
?
When they divorced, she reverted to using her maiden name
2 -
revert to someone
LAW/ specialized
to become the property of a particular person again
قانون / تخصصی
دوباره به مالکیت یک شخص خاص در آمدن
When I die, the house will revert to my sister

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/revert-to
معمولا به کسانی که تازه مسلمان میشوند revert میگویند چون اسلام دین فطرت هست یعنی همه انسانها با آن به دنیا می آیند و با مسلمان شدن به فطرت اولیه خودشان برمیگردند
پاسخ دادن
جواب دادن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : revert
✅️ اسم ( noun ) : reversion
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
برگشتن به شرایط قبلی
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 )
🖊 توضیح: to return or go back to a former condition, period, or subject
🔍 مترادف: regress; return
✅ مثال: he reverted to his native language
revert
معطوف شدن ذهن
ی کسی کارت داره تو هم عجله داری بهش میگی
Rever you soon
الانه، برمیگردم
برگشتن، رجوع کردن اعاده دادن
I had to revert the money
من مجبور شدم پول رو برگردونم
هم خانواده اینم میشه go back , return
Be returned to برگشتم
برگشتن
Return
to return to an ancestral type
به شیوه ی ابا و اجداد خود برگشتن/بازگشتن
شبیه/ دارای ویژگی های اجداد دوردست ( خود ) شدن
To change back
تغییر کردن/تبدیل شدن/شبیه شدن به قبلِ چیزی . . .
To retrogress
پس روی کردن
پسرفت کردن
برگشتن ( به روال عادیرجعت کردن
go back
رجعت کردن
درواقع این یه فریزال وربه، که حرف اضافه ش جامونده
Revert to

بازگشتن ( نه از نظر مسیر، بلکه از نظر عقیده یا ملک و املاک کسی به صاحب اولیه )
روی آوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس