revival

/rɪˈvaɪvl̩//rɪˈvaɪvl̩/

معنی: تقویت، تجدید، تمدید، احیا، استقرار مجدد
معانی دیگر: نوجانی، جان تازه، نیروی تازه، تجدید قوا، تجدید حیات، رواج مجدد، نورواجی، از نو باب شدن، جانبخشی، نوشکوفی، جلسه ی مذهبی، گردهمایی دینی، (حقوق) تجدید اعتبار یا قانونی بودن، تایید حکم دادگاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of reviving.
مترادف: reinvigoration, resuscitation, revitalization, revivification
مشابه: raising, reanimation, recovery, refreshment, regeneration, renewal, restoration

- The revival of trade between the two nations boosted their economies.
[ترجمه گوگل] احیای تجارت بین دو کشور باعث رونق اقتصادی آنها شد
[ترجمه ترگمان] احیای تجارت بین دو کشور، اقتصاد آن ها را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a return to life, vigor, or vitality.
مترادف: refreshment, regeneration, reinvigoration, renaissance, renascence, renewal, revitalization
مشابه: rebirth, recovery, rejuvenation, restoration, resurrection

(3) تعریف: a new production or interpretation of a dramatic work.
مشابه: adaptation, re-creation, resurrection, version

(4) تعریف: a series of informal meetings, esp. among Protestant evangelicals and fundamentalists, marked by impassioned preaching and open expressions of religious feeling.
مشابه: awakening

جمله های نمونه

1. the revival of a revoked will
دادن اعتبار مجدد به وصیت نامه ی فسخ شده

2. the revival of family picnics
رواج مجدد پیک نیک های خانوادگی

3. the revival of interest in persian music
زنده شدن مجدد علاقه به موسیقی ایران

4. the revival of old traditions
احیای سنت های قدیمی

5. the baptist revival is scheduled for tomorrow
گردهمایی مذهبی باپتیست ها فردا برگزار خواهد شد.

6. the strike interrupted the revival of the factory
اعتصاب احیای کارخانه را دچار وقفه کرد.

7. north africa has witnesed a strong religious revival
آفریقای شمالی شاهد یک احیای مذهبی نیرومند بوده است.

8. This return to realism has produced a revival of interest in a number of artists.
[ترجمه گوگل]این بازگشت به رئالیسم باعث احیای علاقه در تعدادی از هنرمندان شده است
[ترجمه ترگمان]این بازگشت به رئالیسم، علاقه به تعدادی از هنرمندان را به وجود آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We're staging a revival of a 1950s play.
[ترجمه گوگل]ما در حال اجرای احیای یک نمایشنامه دهه 1950 هستیم
[ترجمه ترگمان]ما شاهد احیای بازی ۱۹۵۰ هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A revival of the timber industry is needed.
[ترجمه گوگل]احیای صنعت چوب مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]نیاز به احیای صنعت چوب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The signs of an economic revival are only just beginning.
[ترجمه گوگل]نشانه های احیای اقتصادی تازه شروع شده است
[ترجمه ترگمان]نشانه های یک تجدید حیات اقتصادی تازه آغاز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There has been a revival of interest in Picasso's work.
[ترجمه گوگل]احیای علاقه به آثار پیکاسو بوده است
[ترجمه ترگمان]در کاره ای پیکاسو، علاقه زیادی به وجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cinema in Britain is undergoing a revival of popularity.
[ترجمه گوگل]سینما در بریتانیا در حال احیای محبوبیت است
[ترجمه ترگمان]سینما در بریتانیا شاهد احیای محبوبیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Recently, there has been some revival of ancient music.
[ترجمه گوگل]اخیراً موسیقی باستانی احیا شده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا نوعی احیای موسیقی باستانی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Traditional English food seems to be enjoying a revival at the moment.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد غذاهای سنتی انگلیسی در حال حاضر از احیای مجدد لذت می برند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که غذاهای سنتی انگلیسی در حال حاضر در حال احیا شدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He toured South Africa organizing revival meetings.
[ترجمه گوگل]او برای سازماندهی جلسات احیا به آفریقای جنوبی سفر کرد
[ترجمه ترگمان]او به آفریقای جنوبی سفر کرد و جلسات تجدید حیات برگزار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقویت (اسم)
abetment, reinforcement, amplification, support, consolidation, augmentation, alimentation, nutrition, fuel, revival, fortification, furtherance, invigoration

تجدید (اسم)
resumption, restoration, anabiosis, renewal, revival, repeat, recrudescence, repetition, instauration

تمدید (اسم)
extension, continuation, revival, holdover, prorogation, protraction

احیا (اسم)
reduction, revival, vivification, vigil, resurrection, reclamation, resuscitation

استقرار مجدد (اسم)
restoration, revival, reintegration

انگلیسی به انگلیسی

• resuscitation, act of bringing back to life; renewal, restoration; reactivation; series of meetings intended to increase religious belief and interest (christianity)
when there is a revival of something, it becomes active again.

پیشنهاد کاربران

عمر دوباره
اعتقادات مذهبی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : revive / revivify
✅️ اسم ( noun ) : revival / revivalism / revivalist
✅️ صفت ( adjective ) : revivalist
✅️ قید ( adverb ) : _
بازتولید [نمایشنامه]
[Iran Nuke Deal]
. . .
Negotiating the deal’s revival was challenging, but keeping the deal afloat promises to be even more difficult
از نو مد شدن و رواج یافتن.
revival ( noun ) = بهبودی، تقویت، شکوفایی/احیاء، تجدید حیات، تجدید قوا، جان بخشی /ترویج دوباره، رونق مجدد، توسعه مجدد، رواج مجدد، اشاعه مجدد/اجرای دوباره، اجرای مجدد
A revival of old - fashioned values = رواج مجدد ارزش های از مد افتاده ( قدیمی )
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - Recently, there has been some revival of ( interest in ) ancient music.
به تازگی ، نوعی ( علاقه به ) موسیقی باستانی احیا شده است.
2 - An economic/artistic revival is sweeping the country.
شکوفایی اقتصادی/هنری کشور را فرا گرفته است.
3 - We're staging a revival of a 1950s play.
ا در حال اجرای مجدد نمایشی از دهه 1950 هستیم.
4 - St Peter's Church is a striking example of mission revival architecture.
کلیسای سنت پیتر نمونه بارزی از معماری ترویج دوباره مروجان دین مسیح است.
5 - A 1970s fashion revival is sweeping Europe.
رواج مجدد مد دهه 1970 اروپا را فرا گرفته است.
6 - Cinema in Britain is undergoing a revival of popularity.
سینما در بریتانیا در حال احیای محبوبیت است.
7 - The new managing director brought about a revival in the company's fortunes.
مدیرعامل جدید باعث رونق مجدد ثروت ( دارایی ) شرکت شد.
8 - The May Day festival originally celebrated the revival of life in early spring after winter.
جشنواره اول ماه مه در ابتدا تجدید قوای زندگی را در اوایل بهار پس از زمستان جشن گرفت.
9 - Senior economists believe that market liberalism is leading to a revival of the economy.
اقتصاددانان ارشد معتقدند که لیبرالیسم بازار منجر به رونق مجدد اقتصاد می شود.
10 - We remain hopeful that the revival in the global economy will provide a boost to exports over the remainder of this year.
ما همچنان امیدواریم که توسعه مجدد اقتصاد جهانی باعث افزایش صادرات تا پایان سال جاری شود.

تجدید حیات
بهبود ، رشد
احیا
( برای نمایشنامه ) تولیدی جدید از یک نمایشنامه که برای مدتها اجرا نشده است.
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
a new production of a play that has not been performed for a long time
بازیابی نیرو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس