revolutionize

/ˌrevəˈluːʃəˌnaɪz//ˌrevəˈluːʃənaɪz/

معنی: انقلابی کردن، تغییرات اساسی دادن
معانی دیگر: (کاملا) دگرگون کردن، متحول کردن، واگشته کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: revolutionizes, revolutionizing, revolutionized
مشتقات: revolutionizer (n.)
(1) تعریف: to radically alter in ways that have wide-ranging effects; transform.

- The invention of the microchip revolutionized the field of computer technology.
[ترجمه گوگل] اختراع ریزتراشه انقلابی در حوزه فناوری کامپیوتر ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] اختراع میکرو تراشه در زمینه فن آوری کامپیوتر انقلابی ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Assembly line production revolutionized the auto industry.
[ترجمه گوگل] تولید خط مونتاژ صنعت خودرو را متحول کرد
[ترجمه ترگمان] تولید خط مونتاژ در صنعت خودرو انقلابی ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The book revolutionized society's thinking with regard to the treatment of prisoners.
[ترجمه گوگل] این کتاب تفکر جامعه را در مورد رفتار با زندانیان متحول کرد
[ترجمه ترگمان] این کتاب انقلابی در اندیشه جامعه با توجه به رفتار زندانیان پدید آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to subject to political or social revolution.

جمله های نمونه

1. They wanted to revolutionize the whole world.
[ترجمه بردیا] انها میخواستند تمام دنیا را تغییر دهند
|
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند کل جهان را متحول کنند
[ترجمه ترگمان]می خواستند سراسر جهان را انقلابی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The use of atomic energy will revolutionize the lives of coming generations.
[ترجمه گوگل]استفاده از انرژی اتمی زندگی نسل های آینده را متحول خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]استفاده از انرژی اتمی زندگی نسل های آینده را متحول خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. New technology is going to revolutionize everything we do.
[ترجمه گوگل]فناوری جدید همه کارهای ما را متحول خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی جدید هر کاری که ما انجام می دهیم را متحول می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That could revolutionize guidance systems for aircraft, missiles and other devices.
[ترجمه گوگل]این می تواند سیستم های هدایت هواپیما، موشک و سایر دستگاه ها را متحول کند
[ترجمه ترگمان]این می تواند انقلابی در سیستم های راهنمایی برای هواپیماها، موشک ها و وسایل دیگر ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One day virtual reality will revolutionize the entertainment industry.
[ترجمه گوگل]یک روز واقعیت مجازی صنعت سرگرمی را متحول خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]یک روز واقعیت مجازی در صنعت سرگرمی انقلابی ایجاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Just one great idea can completely revolutionize your life.
[ترجمه گوگل]فقط یک ایده عالی می تواند زندگی شما را کاملا متحول کند
[ترجمه ترگمان]فقط یه ایده عالی میتونه زندگی تو رو متحول کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She did not plan to revolutionize anything.
[ترجمه گوگل]او قصد نداشت چیزی را متحول کند
[ترجمه ترگمان]او برای انقلاب هیچ نقشه ای نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. New fuel - cell components will revolutionize the auto industry.
[ترجمه گوگل]قطعات جدید سلول سوختی صنعت خودرو را متحول خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اجزای سلول های سوختی جدید در صنعت خودرو انقلابی ایجاد خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Kamen's conviction that the Segway would revolutionize the transportation industry made him fanatical about secrecy, limiting his staff's ability to test market the device before its release.
[ترجمه گوگل]اعتقاد کامن به اینکه Segway صنعت حمل و نقل را متحول خواهد کرد، او را نسبت به رازداری متعصب کرد و توانایی کارکنانش را برای آزمایش بازار دستگاه قبل از عرضه آن محدود کرد
[ترجمه ترگمان]اعتقاد راسخ وی مبنی بر این که the در صنعت حمل و نقل انقلابی ایجاد خواهد کرد، او را متعصبانه به رازداری و توانایی پرسنل خود برای آزمایش این دستگاه قبل از انتشار آن را محدود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So a really cheap process like this can revolutionize the steel industry?
[ترجمه گوگل]بنابراین یک فرآیند واقعا ارزان مانند این می تواند صنعت فولاد را متحول کند؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک فرآیند واقعا ارزان مانند این می تواند در صنعت فولاد انقلابی ایجاد کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Self - cleaning fabrics could revolutionize the sport apparel industry.
[ترجمه گوگل]پارچه های خود تمیز شونده می توانند صنعت پوشاک ورزشی را متحول کنند
[ترجمه ترگمان]لباس های خود تمیز کردن می تواند در صنعت پوشاک ورزشی انقلابی ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This subscription service will revolutionize the way you find and use information in your day - to - day work.
[ترجمه گوگل]این سرویس اشتراک، شیوه یافتن و استفاده از اطلاعات را در کار روزانه خود متحول خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این سرویس اشتراک، نحوه پیدا کردن و استفاده از اطلاعات در کار روزمره را متحول خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There, his mode to revolutionize the New Army had mainly formed.
[ترجمه گوگل]در آنجا، شیوه او برای انقلابی کردن ارتش جدید عمدتاً شکل گرفته بود
[ترجمه ترگمان]در آنجا، شیوه او برای انقلاب در ارتش جدید به طور عمده شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Computers have and will continue to revolutionize the transfer and use of information.
[ترجمه گوگل]کامپیوترها انقلابی در انتقال و استفاده از اطلاعات داشته و خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها دارند و به انقلابی در انتقال و استفاده از اطلاعات ادامه خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But experts say no single crop will revolutionize farming in Africa.
[ترجمه گوگل]اما کارشناسان می گویند که هیچ محصول واحدی کشاورزی را در آفریقا متحول نمی کند
[ترجمه ترگمان]اما متخصصان می گویند که هیچ محصولی در آفریقا کشاورزی انقلابی ایجاد نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انقلابی کردن (فعل)
revolutionize

تغییرات اساسی دادن (فعل)
revolutionize

انگلیسی به انگلیسی

• cause a revolution, overthrow an established government; cause a major change (also revolutionise)
when something revolutionizes an activity, it causes great changes in the way it is done.

پیشنهاد کاربران

از پایه دگرگون کردن. به کلی متحول کردن
مثال:
Computers have revolutionized production.
رایانه ها محصولات را به کلی متحول کرده اند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : revolve / revolutionize
✅️ اسم ( noun ) : revolution / revolutionary
✅️ صفت ( adjective ) : revolutionary
✅️ قید ( adverb ) : _
متحول کردن، دچار تغییرات اساسی کردن
دگرگون کردن
تغییرات اساسی ایجادکردن
متحول کردن
منقلب کردن

بپرس