revolve

/riˈvɑːlv//rɪˈvɒlv/

معنی: تغییر کردن، دور زدن، گردش کردن، سیر کردن، چرخیدن، گردیدن
معانی دیگر: (به دور محور) چرخیدن، گشتن، دورگشتن، چرخ زدن، مورد تفکر قرار دادن، در فکر پروراندن، تامل کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: revolves, revolving, revolved
(1) تعریف: to turn or spin on an axis.
مترادف: gyrate, rotate, spin, turn, wheel
مشابه: pivot, twirl, whirl

- We do not feel the motion of the earth as it revolves.
[ترجمه گوگل] ما حرکت زمین را هنگام چرخش احساس نمی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما حرکت زمین را همان طور که می چرخد احساس نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to move in circular fashion around a fixed point.
مترادف: circle, gyrate, pivot, rotate, spin, turn
مشابه: orbit, reel, ring, roll, swivel, twirl, wheel, wind

- Earth revolves around the Sun.
[ترجمه گوگل] زمین به دور خورشید می چرخد
[ترجمه ترگمان] زمین دور خورشید می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to primarily involve or be concerned about; focus on (fol. by around).
مشابه: hinge, pivot, turn

- The labor issue revolves around wages.
[ترجمه گوگل] بحث کارگری حول محور دستمزد می چرخد
[ترجمه ترگمان] مساله کار حول محور دست مزد می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- For months, her life revolved around preparing for the piano competition.
[ترجمه گوگل] ماه ها زندگی او حول آماده شدن برای مسابقه پیانو می چرخید
[ترجمه ترگمان] ماه ها، زندگی او حول محور آماده شدن برای رقابت پیانو می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to recur at periodic intervals.
مترادف: alternate, rotate
مشابه: recur, return
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: revolvable (adj.)
(1) تعریف: to cause to move in a circular motion.
مترادف: rotate, spin, turn, twirl, wheel, whirl
مشابه: roll, swirl, swivel, twist, wind

(2) تعریف: to think upon; reflect about.
مترادف: consider, contemplate, mull, ponder
مشابه: cogitate, study

- She revolved the matter for endless hours.
[ترجمه Mrjn] او ساعت های زیادی به آن موضوع فکر کرد.
|
[ترجمه Farshad] او برای مدت طولانی ایی اون مسئله رو تو ذهنش زیر رو کرد ( تو ذهنشش چرخوند )
|
[ترجمه گوگل] او این موضوع را برای ساعت های بی پایان می چرخاند
[ترجمه ترگمان] ساعت ها می چرخید و می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. revolve around somebody (or something)
روی شخص (یا چیزی) متمرکز بودن

2. to revolve something in one's mind
چیزی را در فکر خود بررسی کردن

3. the celestial orbs revolve with uniform circular movement
اجرام سماوی با حرکات چرخشی و هم زمان گردش می کنند.

4. The wheels must synchronize as they revolve.
[ترجمه گوگل]چرخ ها باید در حین چرخش همگام شوند
[ترجمه ترگمان]چرخ ها باید در حال چرخش باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. British culture now appears to revolve around the unholy trinity of sport, shopping and sex.
[ترجمه گوگل]اکنون به نظر می رسد فرهنگ بریتانیا حول سه گانه نامقدس ورزش، خرید و سکس می چرخد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر به نظر می رسد که فرهنگ انگلستان حول و حوش تثلیث نامقدس ورزشی، خرید و سکس می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wheel began to revolve.
[ترجمه گوگل]چرخ شروع به چرخیدن کرد
[ترجمه ترگمان]چرخ به چرخش درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mars takes longer to revolve on its axis than the earth.
[ترجمه گوگل]چرخش مریخ حول محور خود بیشتر از زمین طول می کشد
[ترجمه ترگمان]مریخ مدت زمان بیشتری طول می کشد تا در محور خود می چرخد تا زمین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Health education will have to revolve around the adoption of safer practices.
[ترجمه گوگل]آموزش بهداشت باید حول محور اتخاذ شیوه های ایمن تر بچرخد
[ترجمه ترگمان]آموزش بهداشت باید حول اتخاذ اقدامات امن تر می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Discussions of future reactor safety should revolve about two critical issues: nuclear waste disposal and nuclear weapons proliferation.
[ترجمه گوگل]بحث در مورد ایمنی راکتور آینده باید حول دو موضوع حیاتی باشد: دفع زباله های هسته ای و تکثیر سلاح های هسته ای
[ترجمه ترگمان]بحث درباره ایمنی رآکتور آینده باید در مورد دو مساله بحرانی باشد: دفع زباله های هسته ای و تکثیر سلاح های هسته ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Much of this chapter appears to revolve around learning from adversity.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بیشتر این فصل حول محور یادگیری از سختی ها می چرخد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که بخش عمده ای از این فصل حول یادگیری از بدبختی می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The exploration will revolve around the systematic development in youngsters of the desired, and contrasting, characteristics the two valuations entail.
[ترجمه گوگل]کاوش حول محور توسعه سیستماتیک در جوانان از ویژگی‌های مورد نظر و متضاد این دو ارزش‌گذاری می‌چرخد
[ترجمه ترگمان]اکتشاف حول محور توسعه سیستماتیک در جوانان جهان مطلوب، و متضاد، ویژگی هایی است که دو valuations به همراه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Daily activities come to revolve around getting more drugs for the next dose.
[ترجمه گوگل]فعالیت های روزانه حول محور دریافت داروهای بیشتر برای دوز بعدی می چرخد
[ترجمه ترگمان]فعالیت های روزانه برای گرفتن داروهای بیشتر برای دز بعدی به دست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Half the plot of this book appears to revolve around people holding guns on other people.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نیمی از طرح این کتاب حول محور افرادی است که اسلحه به دست دیگران می گیرند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد نیمی از داستان این کتاب حول مردمی می چرخد که اسلحه را به سوی مردم دیگر حمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What happens when the picture gallery begins to revolve?
[ترجمه Mrjn] وقتی که نگار خانه ( اتاق نقاشی ) شروع به تغییر می کند چه اتفاقی می افتد؟
|
[ترجمه گوگل]وقتی گالری تصاویر شروع به چرخش می کند چه اتفاقی می افتد؟
[ترجمه ترگمان]چه اتفاقی می افتد وقتی گالری عکس شروع به چرخش می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغییر کردن (فعل)
range, change, vary, revolve

دور زدن (فعل)
twinge, round, circle, skirt, environ, orbit, revolve, recur, compass, perambulate, wamble, send round

گردش کردن (فعل)
walk, promenade, trip, revolve, circulate, gander, itinerate, rove

سیر کردن (فعل)
satiate, feed, fill, go, move, travel, walk, tour, sate, glut, rotate, revolve, cloy, roam, give to eat, saturate

چرخیدن (فعل)
roll up, turn, twirl, whirl, swing, reel, pivot, rotate, wheel, wry, twist, trundle, revolve, trill, spin, troll, slue

گردیدن (فعل)
revolve, roam, swirl

تخصصی

[مهندسی گاز] دوران کردن
[ریاضیات] گرداندن، دوران کردن

انگلیسی به انگلیسی

• rotate, turn, spin; encircle, move in a circle around a central point; think about, contemplate
if you say that someone's life revolves around something, you mean that that thing is the main feature of their life.
if a discussion revolves around a particular topic, it is mainly about that topic.
when something revolves, it moves or turns in a circle around a central point or line.

پیشنهاد کاربران

The Earth rotates around its axis and revolves around the Sun.
VERB
۱ ) ( به دور محور ) چرخیدن - حول محور یا نقطه ای بخصوص چرخش داشتن - دور زدن
۲ ) یه دستور تو نرم افزارهای مدلسازی سه بعدی از قبیل SOLIDWORKS
MEANING:
1 ) Revolves and Extrudes in SolidWorks are similar in that they both use a sketched profile to make a shape or cut. However, whilst simple bosses extrude this profile along a straight path, Revolves features work in a completely different way – by revolving, or spinning a profile around a centreline.
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) to move or cause something to move around a central point or line
3 ) move in a circle on a central axis.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : revolve / revolutionize
✅️ اسم ( noun ) : revolution / revolutionary
✅️ صفت ( adjective ) : revolutionary
✅️ قید ( adverb ) : _
to revolve round something
چرخیدن حول چیزی
صامعی نداریم که
واقعا دلم میخواد بدونم کدوم بی سواااد هایی به اقای صامعی رای مثبت دادن خواهشا بلد هستید نه معنایی پیشنهاد بدید نه رای بدید که افراد دیگری گمراه نشن
چرخیدن , دوران کردن
– The Earth revolves around the sun
– The wheels must synchronize as they revolve
– We don't feel the motion of the earth as it revolves
بر پایه ی چیزی چرخیدن
. I think revolve means turn
بر حول چیزی گشتن
چرخیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس