rhythmic

/ˈrɪðmɪk//ˈrɪðmɪk/

مسجع، دارای وزن یا اهنگ، پرنواخت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: characterized by a rhythm; cadenced; rhythmical.

جمله های نمونه

1. the rhythmic tramp of soldiers
صدای پای موزون سربازان

2. They danced to the rhythmic beat of the music.
[ترجمه گوگل]آنها با ضرب آهنگ ریتمیک موسیقی رقصیدند
[ترجمه ترگمان]با آهنگ موزون موسیقی می رقصیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Good breathing is slow, rhythmic and deep.
[ترجمه گوگل]تنفس خوب آهسته، ریتمیک و عمیق است
[ترجمه ترگمان]تنفسش آهسته و موزون و عمیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These nerve centres generate rhythmic movements; or to be more specific, rhythmic stomach movements.
[ترجمه گوگل]این مراکز عصبی حرکات ریتمیک ایجاد می کنند یا به عبارت دقیق تر، حرکات موزون معده
[ترجمه ترگمان]این مراکز عصبی حرکات ریتمیک را ایجاد می کنند؛ یا حرکات موزون و موزون بیشتری ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do the exercises with slow, rhythmic movements.
[ترجمه گوگل]تمرینات را با حرکات آهسته و موزون انجام دهید
[ترجمه ترگمان]حرکات را با حرکات موزون و موزون انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Other ocular signs include involuntary rhythmic movement of the eyeball.
[ترجمه گوگل]سایر علائم چشمی شامل حرکات ریتمیک غیرارادی کره چشم است
[ترجمه ترگمان]دیگر علایم چشمی شامل حرکت موزون غیر ارادی کره چشم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The drones interrupted their rhythmic flights over the fields and began to fly about erratically.
[ترجمه گوگل]پهپادها پروازهای ریتمیک خود را بر فراز مزارع قطع کردند و شروع به پرواز نامنظم کردند
[ترجمه ترگمان]هواپیماهای بدون سرنشین این پروازها را متوقف کردند و به شکلی غیر عادی به پرواز درآمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does he respond to rhythmic movement?
[ترجمه گوگل]آیا او به حرکات موزون پاسخ می دهد؟
[ترجمه ترگمان]اون به حرکات موزون واکنش نشون میده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Intuition and artistic sensitivity combine to create a rhythmic movement of special character.
[ترجمه گوگل]شهود و حساسیت هنری ترکیب می شوند تا حرکتی موزون با شخصیت خاص ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]شهود و حساسیت هنری با هم ترکیب می شوند تا یک حرکت ریتمیک از شخصیت ویژه ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her breathing became more rhythmic.
[ترجمه گوگل]نفس هایش ریتمیک تر شد
[ترجمه ترگمان]تنفسش آرام تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The rhythmic clapping convinced him they were dancing, probably teaching each other routines.
[ترجمه گوگل]کف زدن های موزون او را متقاعد کرد که در حال رقصیدن هستند و احتمالاً به همدیگر آموزش می دهند
[ترجمه ترگمان]کف زدن های موزون و موزون او او را متقاعد ساخت که دارند می رقصند، و شاید هم به کاره ای دیگری تعلیم می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lush simplicity, spatial silence and rhythmic repetition create a musical atmosphere the mind can inhabit.
[ترجمه گوگل]سادگی سرسبز، سکوت فضایی و تکرار ریتمیک فضای موسیقیایی را ایجاد می کند که ذهن می تواند در آن زندگی کند
[ترجمه ترگمان]سادگی Lush، سکوت فضایی و تکرار ریتمیک فضای موسیقی را ایجاد می کنند که ذهن می تواند در آن زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Characteristically linear in design and dominated by rhythmic movement, it conjures a world beyond time.
[ترجمه گوگل]به طور مشخص در طراحی خطی و تحت سلطه حرکات موزون، دنیایی فراتر از زمان را تداعی می کند
[ترجمه ترگمان]Characteristically خطی در طراحی و تسلط بر حرکات موزون، دنیایی فراتر از زمان را در ذهن تداعی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rhythmic design and pitch scheme are therefore extremely important.
[ترجمه گوگل]بنابراین طراحی ریتمیک و طرح گام بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]بنابراین طرح ریتمیک و طرح گام بسیار مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The note patternings are really very simple in rhythmic outline, very closely resembling those of early choral music.
[ترجمه گوگل]الگوهای نت از نظر طرح کلی ریتمیک واقعاً بسیار ساده هستند و بسیار شبیه به موسیقی کرال اولیه هستند
[ترجمه ترگمان]patternings note بسیار ساده و موزون هستند، و بسیار شبیه به صداهای موسیقی کرال پشت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] آهنگین - تدوین ریتمیک - آهنگین - تدوین ریتمیک
[سینما] آهنگین - آهنگین

انگلیسی به انگلیسی

• having a regular beat
if a movement or sound is rhythmic, it is repeated at regular intervals, forming a regular pattern or beat.

پیشنهاد کاربران

rhythmic ( adj ) ( rɪ�mɪk ) ( less frequent rhythmical ) =having a regular pattern of sounds, movements, or events, e. g. music with a fast, rhythmic beat. rhythmically ( adv )
rhythmic
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rhythm / rhythmicity
✅️ صفت ( adjective ) : rhythmic ( rhythmical )
✅️ قید ( adverb ) : rhythmically
rhythmic ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: ریتمی
تعریف: دارای ریتم|||متـ . موزون 2، ضربی
rhythmic ( adj ) = آهنگین، مسجع، موزون، دارای وزن، ضربی، منظم، هماهنگ، ریتمیک، ضرب آهنگ، ضربان
Definition = صدای موزون دارای حرکت یا ضربان منظمی است که تکرار می شود/
example:
1 - she noticed the rhythmic beating of her heart as the moment of truth arrived
...
[مشاهده متن کامل]

او هنگام فهمیدن حقیقت متوجه تپش ضربان قلبش شد.
2 - the rhythmic sound of the train
صدای موزون ( ریتمیک ) قطار

دارای ریتم، وزن دار، موزون
آهنگ دار ، آهنگین ، بانواخت ، نواخت دار

بپرس