ridge

/ˈrɪdʒ//rɪdʒ/

معنی: مرز، نوک، لبه، بر امدگی، سلسله، سلسله کوه، خط الراس، مرز بندی کردن، شیار دار کردن
معانی دیگر: (کوه و غیره) ستیغ، پرندک، ناوک، پلوان، شخ، تیزه، تیغه ی کوه، (موج و غیره) کوهان، ستیغ دار کردن، دارای نواره های برجسته کردن، شیاربندی کردن، (زمین کشاورزی) مرزبندی کردن، شیار شیار کردن، (در اصل) ستون فقرات یا پشت حیوان (به ویژه ستور)، خاک میان دو شیار، پشته، (پارچه وغیره) نواره ی برجسته، (نقش کبریتی) هر یک از خط ها یا برجستگی ها، (نقشه های هواشناسی) ناحیه ی دارای فشار بارومتری زیاد، خرپشته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long, narrow, raised section, area, or edge, such as the top of a sloping roof or the crest of a hill.
مترادف: crest
مشابه: divide

(2) تعریف: any narrow raised strip, as on cloth or in a plowed field.
مترادف: corrugation

(3) تعریف: a range or chain of hills or mountains.
مترادف: range
مشابه: divide, spine
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ridges, ridging, ridged
• : تعریف: to shape into or provide with a ridge or ridges.
مترادف: corrugate, crimp
مشابه: crinkle, welt, wrinkle
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: ridgelike (adj.)
• : تعریف: to form a ridge or ridges.
مترادف: corrugate
مشابه: crinkle, wrinkle

جمله های نمونه

1. ridge timber
الوار پل سازی

2. the ridge of a wave
کوهان موج

3. the ridge of the roof
خط الراس تاق (شیروانی)

4. a sharp ridge
ستیغ تیز (کوه)

5. that high ridge tends to exclude the breeze
آن تپه ی بلند جلو نسیم را می گیرد.

6. we walked along the mountain ridge
در راستای ستیغ کوه پیاده روی کردیم.

7. to plant beans, one must first ridge the land
برای کشت لوبیا اول باید زمین را شیار شیار کرد.

8. We finally reached the crest of the ridge.
[ترجمه گوگل]بالاخره به تاج یال رسیدیم
[ترجمه ترگمان]بالاخره به ستیغ تپه رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We stood on the windswept ridge and looked down at the valley below.
[ترجمه گوگل]روی خط الراس بادگیر ایستادیم و به دره پایین نگاه کردیم
[ترجمه ترگمان]به سمت دره سرازیر شدیم و به دره پایین نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As they breasted the ridge, they saw the valley and lake before them.
[ترجمه گوگل]چون پشته را سینه کردند، دره و دریاچه را پیش روی خود دیدند
[ترجمه ترگمان]همچنان که از صخره بالا می رفتند، پیش از آن ها دره و دریاچه را دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We took the high pass over the ridge.
[ترجمه گوگل]گردنه مرتفع روی یال را طی کردیم
[ترجمه ترگمان]از بالای صخره عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A ridge of high pressure is building up strongly over the Atlantic.
[ترجمه گوگل]خط الراس با فشار بالا به شدت بر فراز اقیانوس اطلس در حال ایجاد است
[ترجمه ترگمان]یک صخره از فشار بالا به شدت بر روی اقیانوس اطلس در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ground inclined steeply towards the ridge in the distance.
[ترجمه گوگل]زمین به شدت به سمت خط الراس در دوردست متمایل شد
[ترجمه ترگمان]زمین با شیبی تند به طرف ستیغ تپه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A shot cracked across the ridge.
[ترجمه گوگل]گلوله ای در سراسر یال شکسته شد
[ترجمه ترگمان]تیری در بالای صخره به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Even among seasoned mountaineers Pinnacle Ridge is considered quite a tough proposition.
[ترجمه گوگل]حتی در بین کوهنوردان باتجربه Pinnacle Ridge یک پیشنهاد کاملاً سخت در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]حتی در میان کوه نشینان فصلی Pinnacle ریج، یک پیشنهاد سخت در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The weather map shows a ridge of high pressure coming in from the Atlantic.
[ترجمه گوگل]نقشه آب و هوا یک خط الراس با فشار بالا را نشان می دهد که از اقیانوس اطلس وارد می شود
[ترجمه ترگمان]نقشه هواشناسی یک صخره از فشار بالای ناشی از اقیانوس اطلس را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Larks were rising in spirals from the ridge.
[ترجمه گوگل]لارک ها به صورت مارپیچ از یال بالا می آمدند
[ترجمه ترگمان]پرنده ها به صورت مارپیچ از صخره بالا می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرز (اسم)
border, bound, abutment, abuttals, edge, brink, boundary, frontier, mark, precinct, balk, rubicon, bourn, bourne, outskirt, ridge, purlieus, rand, selvage, selvedge

نوک (اسم)
end, bill, point, top, head, tip, peak, summit, horn, apex, beak, vertex, barb, ascender, neb, knap, jag, fastigium, ridge, nib

لبه (اسم)
border, edge, margin, point, mouthpiece, track, fringe, verge, lip, hem, rim, edging, ledge, margent, brim, marge, ridge, spike, rand, selvage, selvedge, welt

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

سلسله (اسم)
concatenation, run, string, flight, dynasty, genealogy, chain, suite, system, series, rank, nexus, gradation, catena, succession, ridge

سلسله کوه (اسم)
ghaut, ridge

خط الراس (اسم)
ridge

مرز بندی کردن (فعل)
ridge

شیار دار کردن (فعل)
groove, indenture, channel, rib, rut, fuller, furrow, gutter, ridge

تخصصی

[عمران و معماری] خرپشته - خط الراس - پیشانی شیروانی - تیرفراز - خرپشته شیروانی - پاشنه آبریز - تیزه شیروانی
[دندانپزشکی] برآمدگی، مرز، نوعی برجستگی در دندانها که از همرسی دو دامنه ) شیب یا slope ) در یک خط بهمدیگر تشکیل می شود. زائده آلوئولری که پس از خارج کردن دندانها باقی مانده و بر روی آن پروتز قرار خواهد گرفت.
[برق و الکترونیک] پشته، مرز
[ریاضیات] راندن
[] یال
[خاک شناسی] پشته زنی
[آب و خاک] ستیغ، پشته

انگلیسی به انگلیسی

• mountain range, chain of mountains; crest, thin uppermost edge; long raised strip or rib
mark with ridges; form ridges
a ridge is a long, narrow piece of raised land.
a ridge is also a raised line on a flat surface.

پیشنهاد کاربران

ridge 3 ( n ) =a long narrow area of high pressure in the atmosphere, e. g. a ridge of high pressure over the Atlantic
ridge
ridge 2 ( n ) ( rɪdʒ ) =a narrow area of high land along the top of a line of hills; a high pointed area near the top of a mountain, e. g. walking along the ridge.
ridge
ridge 1 ( v, n ) ( rɪdʒ ) =to make narrow raised lines or areas on the surface of sth, e. g. the ridge of the roof.
ridge
برآمدگی - پشته ( مربوط به امواج حرکت هوا )
برآمدگی
ridge ( پزشکی - دندان پزشکی )
واژه مصوب: برآمدگی 2
تعریف: در کالبدشناسی ، ساختاری برآمده و برجسته
پشته
ridge ( noun ) = نوک، قله، بلندا/برآمدگی، برجستگی، خرپشته/یال، خط الراس ( کوه ) ، سلسله کوه/قسمتی از سقف که طرفین شیب دار در بالای آن به هم متصل می شوند/توده هوای فشار بالا ( سبب آب و هوای مطبوع میشود )
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف است با کلمه : crest ( noun )
a mountain ridge = یال کوه یا خط الراس کوه
examples:
1 - A bald eagle stood on the ridge of the tall office building.
یک عقاب سرسفید در نوک یک ساختمان اداری بلند ایستاده ( نشسته ) بود.
2 - We walked along the narrow mountain ridge.
در امتداد سلسله باریک کوه قدم زدیم.
3 - figurative A ridge ( = a narrow area ) of high pressure will bring good weather this afternoon.
پیکره یک سلسله کوه ( = یک منطقه باریک ) با فشار بالا ، بعدازظهر امروز هوای خوبی را به ارمغان می آورد.
4 - Plowed ridges looked like stripes across the field.
خرپشته های شخم زده مانند نوارهایی در سراسر زمین به نظر می رسید.

depression:::: فرورفتگی
ridge:::: برآمدگی
شیار شیار
برامدگی
[معماری] تیزه
[ریخت]
گُرده ماهی ، گرده ماهی شکل ، گرده ماهی حالت
سلسله ( کوه ) ridge o mountain as ridge of Alborz moutain
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس