ridged

/ˈrɪdʒd//rɪdʒd/

معنی: مضرس
معانی دیگر: گرده ماهی، دارای خر پشته، مرزدار، برجسته

جمله های نمونه

1. The low land should be ridged before they are used.
[ترجمه گوگل]زمین پست باید قبل از استفاده از آنها خط الراس شود
[ترجمه ترگمان]سطح پایین باید قبل از استفاده از آن ها نوک دار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cook the chicken in a ridged cast-iron skillet.
[ترجمه گوگل]مرغ را در یک ماهیتابه چدنی رنده شده بپزید
[ترجمه ترگمان]مرغ را در یک ماهی تابه cast آهنی بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Gutter Helmet is a thin piece of ridged aluminum that fits completely over the gutter.
[ترجمه گوگل]کلاه ناودان یک قطعه نازک از آلومینیوم رج است که به طور کامل روی ناودان قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]Gutter Helmet یک تکه از آلومینیوم است که به طور کامل در فاضلاب فرورفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ridged surface that results tends to prevent panning.
[ترجمه گوگل]سطح برآمده ای که به دست می آید تمایل به جلوگیری از پانینگ دارد
[ترجمه ترگمان]سطح نوک دار که منجر به پیش گیری از پنینگ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ridged and tufted counterpane has been carefully and frequently laundered.
[ترجمه گوگل]صفحه ی پشته ای و پرزدار با دقت و مکرر شسته شده است
[ترجمه ترگمان]روتختی ridged شده به دقت و مرتب laundered
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. African antelope with ridged curved horns; moves with enormous leaps.
[ترجمه گوگل]بز کوهی آفریقایی با شاخ های منحنی برآمدگی؛ با جهش های عظیم حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]antelope آفریقایی که شاخ پیچ دار بود با جست و جوی بزرگ حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ridged, stiff nature of the implement brought me to orgasm in less than a minute.
[ترجمه گوگل]ماهیت برآمدگی و سفت این وسیله مرا در کمتر از یک دقیقه به ارگاسم رساند
[ترجمه ترگمان]در کم تر از یک دقیقه طبیعت سفت و سخت اجرا باعث شد که من به اوج orgasm برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ridged design of the pan allows excess fat to drain off.
[ترجمه گوگل]طراحی برآمدگی تابه اجازه می دهد تا چربی اضافی تخلیه شود
[ترجمه ترگمان]طراحی نوک دار ماهی تابه به چربی اضافی اجازه تخلیه را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His forehead was ridged with anxiety.
[ترجمه گوگل]پیشانی اش از اضطراب برآمده بود
[ترجمه ترگمان]پیشانیش از اضطراب پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As a soil conservation tillage method, ridged - furrow has been applied in sloping field.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک روش خاکورزی حفاظتی خاک، شیارهای پشته ای در مزارع شیبدار استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک روش کشت نگهداری خاک، شیار شیار در قسمت شیب دار به کار رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The stone or ridged or corrugated seed of such a tree.
[ترجمه گوگل]دانه سنگی یا خط دار یا موجدار چنین درختی
[ترجمه ترگمان]سنگ و یا شیار شیار دار یا موجدار چنین درختی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Further computation indicates that the ferrite slabs loaded ridged waveguide has broadband frequency properties and the grooved waveguide has greater differential phase shift.
[ترجمه گوگل]محاسبات بیشتر نشان می‌دهد که موجبر برآمدگی بارگذاری شده با صفحات فریت دارای خواص فرکانس باند پهن است و موجبر شیاردار دارای تغییر فاز دیفرانسیل بیشتری است
[ترجمه ترگمان]محاسبات بیشتر نشان می دهد که نمونه های فریت (ridged)دارای ویژگی های فرکانسی باند وسیع بوده و هادی شیاردار دارای تغییر فاز تفاضلی بزرگتری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rigatoni is usually ridged and the tube's end does not terminate at an angle, like penne .
[ترجمه گوگل]ریگاتونی معمولاً رج دار است و انتهای لوله مانند پنه به یک زاویه ختم نمی شود
[ترجمه ترگمان]Rigatoni معمولا نوک دار هستند و انتهای لوله با زاویه ای مانند penne به پایان نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He ridged his corn.
[ترجمه گوگل]ذرتش را رج کرد
[ترجمه ترگمان]He را شیار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Or a hedgehog soap that sits in its own wooden ridged soap dish, stylishly packed, for £ 9
[ترجمه گوگل]یا یک صابون جوجه تیغی که در ظرف صابونی لبه دار چوبی خودش قرار می گیرد، با بسته بندی شیک، به قیمت 9 پوند
[ترجمه ترگمان]یا یک صابون hedgehog که در بشقاب چوبی و چوبی مخصوص خود قرار می گیرد، stylishly بسته بندی شده، به قیمت ۹ پوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مضرس (صفت)
jagged, serrate, dentate, denticulated, ridged, toothed, ridgy, runcinate, serrulate, serrulated

انگلیسی به انگلیسی

• something that is ridged has raised lines on its surface.

پیشنهاد کاربران

ridged ( adj ) ( rɪdʒd ) =with raised lines on the surface, e. g. a ridged frying pan.
ridged
شیاردار
برآمده_شیار شیار
Ridged foot pads
شیار های پنجه های پا.
برآمدگی های پنجه های پا.
کف شیاردار پنجه ها.

بپرس