rings


حرکات دارحلقه ورزش : حلقه هاى دارحلقه

جمله های نمونه

1. curtain rings
حلقه های پرده

2. organized rings that steal cars
گروه های سازمان یافته که ماشین می دزدند

3. rubber rings for sealing pickle jars
واشرهای حلقوی از لاستیک برای کیپ کردن شیشه های ترشی

4. smoke rings
حلقه های دود

5. it rings a bell
مثل اینکه دارد یادم می آید،مرا به یاد چیزی می اندازد

6. run rings around something (or somebody)
(عامیانه) 1- تندتر دویدن (از) 2- خیلی جلو زدن،کاملا برتر بودن

7. coffee cup rings on the table
دایره های (باقیمانده) از فنجان قهوه بر روی میز

8. his name rings a bell
اسم او آشنا به نظر می رسد.

9. his name rings a bell
اسمش به نظر آشنا می آید.

10. the bell rings hourly
زنگ هر ساعت یک بار به صدا در می آید.

11. every time the phone rings she jumps
هربار که تلفن زنگ می زند او از جا می پرد.

12. she reckons that her phone rings about fifty times a day
او حدس می زند که تلفنش روزی حدود پنجاه بار زنگ می زند.

پیشنهاد کاربران

دیده می شود ( کاربرد نادر واژه )
حلقه حلقه شده
حلقه

بپرس