rinse

/ˈrɪns//rɪns/

معنی: شستشو، با آب پاک کردن، با آب شستن
معانی دیگر: شستشو دادن یا کردن، زیر آب گرفتن، در آب فروکردن، (معمولا بدون صابون و غیره و فقط با آب) شستن، آبشور کردن، (مثلا پس از شستن با صابون) آب کشیدن، (پارچه و غیره را) در رنگ فرو کردن، رزیدن، آبکشی، وضو، آبشوری، (آب یا آبگونه ای که با آن آبشوری می کنند) محلول، آبگونه، مایع، شویه، موشویه، رنگ مو، با اب شستن، با اب پاک کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rinses, rinsing, rinsed
(1) تعریف: to dip or spray with water in order to remove soap or superficial dirt or food.
مشابه: flush

- There is still dish soap on these plates; you'll need to rinse them again.
[ترجمه گوگل] هنوز هم صابون ظرف روی این بشقاب ها وجود دارد باید دوباره آنها را بشویید
[ترجمه ترگمان] هنوز یک قالب صابون روی این بشقاب ها هست، باید دوباره آن ها را تمیز کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I always rinse my hair well after I use the shampoo.
[ترجمه گوگل] من همیشه بعد از استفاده از شامپو موهایم را به خوبی آبکشی می کنم
[ترجمه ترگمان] من همیشه بعد از اینکه از شامپو استفاده می کنم موهام رو تمیز می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to wash (soap, dirt, or the like) off something with water.
مشابه: wash

- It took time to rinse all the soap off the dog.
[ترجمه گوگل] شستن تمام صابون از روی سگ زمان برد
[ترجمه ترگمان] زمان آن رسیده بود که تمام صابون را با آب بشویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: rinsable (adj.)
(1) تعریف: an act or instance of rinsing.

- Give your mouth a rinse after brushing your teeth.
[ترجمه گوگل] بعد از مسواک زدن دهان خود را بشویید
[ترجمه ترگمان] دهان خود را بعد از مسواک زدن مسواک بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: water or another solution used for rinsing, such as a cosmetic preparation used to tint or condition the hair.

جمله های نمونه

1. to rinse an empty bottle
بطری خالی را شستن

2. to rinse clothes
لباس ها را آب کشیدن

3. my father used to rinse his mouth after each meal
پدرم پس از هر خوراک دهانش را شستشو می داد.

4. After you've washed your shirt, you have to rinse it twice with clean warm water.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه پیراهن خود را شستید، باید آن را دو بار با آب گرم تمیز بشویید
[ترجمه ترگمان]بعد از این که you را شست، باید آن را دو بار با آب گرم بشویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'll just rinse these glasses out and leave them to dry.
[ترجمه گلی افجه] من فقط عینک ها را با آب می شورم و می گذارم خشک شود
|
[ترجمه گوگل]من فقط این لیوان ها را آبکشی می کنم و می گذارم خشک شوند
[ترجمه ترگمان]من این عینکش را تمیز می کنم و آن ها را خشک می کنم تا خشک شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. First apply shampoo to hair and then rinse thoroughly.
[ترجمه گوگل]ابتدا شامپو را روی موها بمالید و سپس کاملا آبکشی کنید
[ترجمه ترگمان]ابتدا شامپو بزنید تا مو و سپس به طور کامل آبکشی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't just rinse the bottles. Wash them out carefully.
[ترجمه گلی افجه] بطری ها را فقط با آب نشورید آنها را به دقت شستشو دهید
|
[ترجمه گوگل]فقط بطری ها را آبکشی نکنید آنها را با دقت بشویید
[ترجمه ترگمان]فقط بطری ها را با آب بشویید آن ها را با دقت بشویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Give your hair a good rinse after shampooing it.
[ترجمه گوگل]بعد از شامپو کردن موهای خود را به خوبی آبکشی کنید
[ترجمه ترگمان]بعد از شامپو زدن، موهای خود را برس بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You had better rinse the sandwich down with a glass of milk.
[ترجمه گوگل]بهتر است ساندویچ را با یک لیوان شیر بشویید
[ترجمه ترگمان]بهتر است ساندویچ را با یک لیوان شیر خشک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I wanted to rinse the taste out of my mouth.
[ترجمه گوگل]می خواستم مزه را از دهانم بیرون بکشم
[ترجمه ترگمان]می خواستم مزه دهنم رو تمیز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rinse the hair thoroughly after each shampoo.
[ترجمه گوگل]بعد از هر شامپو موها را کاملا آبکشی کنید
[ترجمه ترگمان]بعد از هر شامپو، مو را کاملا خیس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A quick rinse isn't sufficient. Use plenty of running water to wash away all traces of shampoo.
[ترجمه گوگل]شستشوی سریع کافی نیست برای شستن آثار شامپو از مقدار زیادی آب جاری استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]یک آبکشی سریع کافی نیست به مقدار زیادی از آب جاری برای پاک کردن تمام آثار شامپو استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rinse the cooked pasta with boiling water.
[ترجمه گوگل]پاستاهای پخته شده را با آب جوش بشویید
[ترجمه ترگمان]پاستای پخته شده را با آب جوش مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rinse and slice the cour-gettes crosswise.
[ترجمه گوگل]دلمه ها را بشویید و به صورت ضربدری برش بزنید
[ترجمه ترگمان]لاس زدن و برش زدن با یکدیگر از هم جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rinse the cup out before use.
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده فنجان را بشویید
[ترجمه ترگمان]قبل از استفاده فنجان را خاموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شستشو (اسم)
ablution, wash, rinse, laundering, washout, bathing, souse, purification, embrocation, bath, elution, lavation, lotion

با آب پاک کردن (فعل)
rinse

با آب شستن (فعل)
rinse

تخصصی

[نساجی] آبکشی کردن - شستن با آب - آب کشیدن

انگلیسی به انگلیسی

• act of washing or cleansing with a liquid (as with water)
wash, cleanse (as with water); soak in water to remove soap or dirt
when you rinse something that you have washed, you use clean water to get rid of the soap.
when you rinse something, you wash it quickly, often without using soap. verb here but can also be used as a count noun. e.g. just give these a quick rinse.
when you rinse out something that you have washed, you use clean water to get rid of the soap.
when you rinse something out, you wash it quickly, often without using soap.

پیشنهاد کاربران

His pitch would be met with a rejection. And then another rejection. Countless
rejections. Rinse and repeat.
در این جمله جواب رد شنیده شده و نمیشود در ترجمه نوشت بشورید و تکرار کنید . در این متن معنی فراموش کنید و تکرار کنید معنی میدهد
rinse 3 ( n ) =a liquid used for cleaning the mouth and teeth
rinse
rinse 2 ( n ) =a liquid that you put on your hair when it is wet in order to change its color, e. g. a blue rinse.
rinse
rinse 1 ( n ) ( rɪns ) =an act of rinsing sth, e. g. I gave the glass a rinse
rinse
● آب کشی چیزی یا دهان ( با آب خالی ) ، با آب شستن
● رنگ مو، رنگ گذاشتن مو
■ هم اسم اسم هم فعل
آبشویی
( یه چیزی رو ) با آب خالی خالی شستن
آبکشی کردن
رنگ کردن مو
آب در دهان گرفتن / آب در دهان گرداندن / دهان را شستن
rinse : آبکشی کردن - شستن با آب - آب کشیدن ،
rinse : آبکشی ، زیرآب گرفتن.
در پزشکی بمعنی پاک کننده یک بیماری از بدن

بپرس