rivalry

/ˈraɪvəlri//ˈraɪvəlri/

معنی: هم اوری، رقابت، هم چشمی
معانی دیگر: برتری خواهی، هماوردی، ناورد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: rivalries
مشتقات: rivalrous (adj.)
(1) تعریف: the act, relation, or condition of a rival or rivals; competition.
مترادف: battle, clash, combat, competition, conflict, contention, contest, duel, fight, one-upmanship, opposition, race, struggle, vying, war
مشابه: antagonism, enmity, hostility

- The rivalry between the two gangs resulted in a number of deaths last year.
[ترجمه گوگل] رقابت بین این دو باند در سال گذشته منجر به کشته شدن تعدادی شد
[ترجمه ترگمان] رقابت بین این دو گروه منجر به کشته شدن تعدادی از افراد در سال گذشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an instance of competing.
مترادف: battle, competition, contest
مشابه: bout, clash, contention, duel, engagement, event, fight, joust, match, race, skirmish, tussle, war

جمله های نمونه

1. intersexual rivalry
رقابت میان نوع نر و ماده،هم چشمی دو جنس مخالف

2. their rivalry boiled over
رقابت آنها به نهایت رسید.

3. their rivalry is intensifying
رقابت آنها دارد شدیدتر می شود.

4. the perennial rivalry of those two politicians
رقابت دایمی آن دو سیاستمدار

5. the two friends' rivalry for the love of manizheh
رقابت دو دوست برای عشق منیژه

6. the wedding party was nothing but ostentation and rivalry
جشن عروسی آنها چیزی جز خودنمایی و چشم و هم چشمی نبود.

7. The quarrel originated in rivalry between the two families.
[ترجمه گوگل]این نزاع از رقابت بین دو خانواده آغاز شد
[ترجمه ترگمان]نزاع میان این دو خانواده آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rivalry with other schools is encouraged.
[ترجمه گوگل]رقابت با مدارس دیگر تشویق می شود
[ترجمه ترگمان]هم کاری با مدارس دیگر تشویق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was Allen who fired this rivalry with real passion.
[ترجمه گوگل]این آلن بود که این رقابت را با اشتیاق واقعی به راه انداخت
[ترجمه ترگمان]آلن بود که این رقابت را با شور و شوق واقعی ازسر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their old rivalry soon surfaced when they met again.
[ترجمه گوگل]رقابت قدیمی آنها به زودی هنگامی که آنها دوباره ملاقات کردند ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]وقتی دوباره همدیگر را دیدند، رقابت کهنه آن ها به زودی پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The two players have developed a friendly rivalry .
[ترجمه گوگل]این دو بازیکن یک رقابت دوستانه ایجاد کرده اند
[ترجمه ترگمان]دو بازیکن یک رقابت دوستانه را توسعه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's fierce rivalry for the job/to get the job.
[ترجمه گوگل]رقابت شدیدی برای کار/برای بدست آوردن شغل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]رقابت شدیدی برای شغل و پیدا کردن شغل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rivalry between football fans developed into open warfare.
[ترجمه گوگل]رقابت بین هواداران فوتبال به جنگ علنی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]Rivalry بین طرفداران فوتبال در جنگ های آزاد توسعه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Officials anticipate that rivalry between leaders of the various drug factions could erupt into full scale war.
[ترجمه گوگل]مقامات پیش بینی می کنند که رقابت بین رهبران جناح های مختلف مواد مخدر می تواند به یک جنگ تمام عیار تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]مقامات پیش بینی می کنند که رقابت بین رهبران گروه های مختلف مواد مخدر می تواند به جنگ تمام عیار تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Despite their bitter screen rivalry, off-stage they are close friends.
[ترجمه گوگل]علیرغم رقابت تلخشان در خارج از صحنه، آنها دوستان صمیمی هستند
[ترجمه ترگمان]با وجود رقابت تلخ بر روی صحنه، آن ها دوستان نزدیک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There's such rivalry among/between my three sons.
[ترجمه گوگل]چنین رقابتی بین / بین سه پسر من وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بین \/ بین سه پسر من چنین رقابتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم اوری (اسم)
antagonism, competition, reproduction, rivalry, supplementation

رقابت (اسم)
contest, competition, rivalry, contestation, racing

هم چشمی (اسم)
rival, competition, rivalry, emulation

تخصصی

[ریاضیات] رقابت

انگلیسی به انگلیسی

• competition, contention; act of competing
rivalry is active competition between people.

پیشنهاد کاربران

competition between two friends that is not serious to see
which person can do something better than the other one can
noun
: a state or situation in which people or groups are competing with each other
[count]
◀️There is a bitter/friendly rivalry between the two groups.
[noncount]
◀️a strong sense of rivalry
...
[مشاهده متن کامل]

In our family there was plenty of sibling rivalry. ◀️ [=competition or jealousy between sisters and brothers]
رقابت

رقابت
– rivalry for the party leadership
– There's fierce rivalry for the job
– rivalry between the army and the police
– There's such rivalry among my three sons
چشم و هم چشمی

کُری
رقابت , مسابقه

بپرس