robe

/roʊb//rəʊb/

معنی: پوشش، رداء، خرقه، جامه بلند زنانه، لباس بلند و گشاد، خلعت، جامه دربر کردن
معانی دیگر: ردا پوشیدن یا پوشاندن، جامه برتن کردن، جبه، لباس رسمی (قضات و استادان و غیره)، لباس حمام، رب دوشامبر، (قدیمی) جامه، رجوع شود به: lap robe

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long, loose gown or outer garment, such as one worn by certain officials or during certain ceremonies.
مترادف: gown, vestment

(2) تعریف: a similar garment for informal use at home; bathrobe.
مترادف: bathrobe, dressing gown, housecoat, wrapper
مشابه: gown

(3) تعریف: a blanket or other covering used for warmth.
مترادف: afghan, lap robe, wrap

جمله های نمونه

1. She was wearing only a thin robe over a flimsy nightdress, and her feet were bare.
[ترجمه گوگل]او فقط یک ردای نازک روی لباس خواب شلخته پوشیده بود و پاهایش برهنه بود
[ترجمه ترگمان]پیراهن نازکی به تن داشت که لباس خواب نازکی به تن داشت و پاهایش برهنه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The robe was held at the waist by a cord.
[ترجمه گوگل]عبا را با طناب از کمر نگه می داشت
[ترجمه ترگمان]ردایش را طنابی به کمر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ryle put on a robe and went down to the kitchen.
[ترجمه گوگل]رایل عبایی پوشید و به آشپزخانه رفت
[ترجمه ترگمان]Ryle لباس پوشید و به آشپزخانه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The emperor was clad in a rich robe encrusted with jewels.
[ترجمه گوگل]امپراتور در ردای غنی پوشیده شده بود که با جواهرات پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]امپراطور لباس پوشیده از جواهرات را پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The outer garment was a loose-fitting robe.
[ترجمه گوگل]لباس بیرونی عبایی گشاد بود
[ترجمه ترگمان]لباس بیرونی یک ردای گشاد گشاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He huddled on his robe and ran into the room to answer the telephone.
[ترجمه گوگل]ردای خود را جمع کرد و به سمت اتاق دوید تا به تلفن پاسخ دهد
[ترجمه ترگمان]او روی ردایش کز کرد و به اتاق دوید تا به تلفن جواب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He wrapped a robe around himself before answering the door.
[ترجمه گوگل]قبل از پاسخ دادن به در، عبایی را دور خود پیچید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه به در جواب بدهد شنل را دور خودش پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She wore a battered old robe.
[ترجمه گوگل]او یک ردای کهنه کتک خورده پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]لباس کهنه کهنه ای به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's a robe hanging from the back of the door. Throw me your clothes.
[ترجمه گوگل]یک عبایی از پشت در آویزان است لباساتو بری من
[ترجمه ترگمان]یک ردا از پشت در اویزان است لباسات رو بنداز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That long white robe I had seen him in that night was a sort of hospital gown.
[ترجمه گوگل]آن ردای سفید بلندی که او را در آن شب دیده بودم، نوعی لباس بیمارستان بود
[ترجمه ترگمان]آن ردای بلند سفید که او را در آن شب دیده بودم یک نوع لباس بیمارستان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mesmerized, she slipped off her robe and eased into the bed.
[ترجمه گوگل]او که مسحور شده بود، عبایش را از تنش درآورد و روی تخت رفت
[ترجمه ترگمان]مسحور، که مسحور شده بود، ردایش را از تن درآورد و به رختخواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That done, the sick man and the buffalo robe were removed.
[ترجمه گوگل]با انجام این کار، مرد بیمار و ردای بوفالو برداشته شدند
[ترجمه ترگمان]این کار تمام شد، مرد مریض و لباس بوفالو دور شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was something rather nasty about the robe of woven-together eyes.
[ترجمه گوگل]چیزی نسبتاً زننده در ردای چشم های بافته شده وجود داشت
[ترجمه ترگمان]چیزی نسبتا کثیف در مورد ردا بودن با هم وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was wearing a dark robe, made darker by constant wear and irregular washings.
[ترجمه گوگل]او ردای تیره ای پوشیده بود که با پوشیدن مداوم و شستشوی نامنظم تیره تر شده بود
[ترجمه ترگمان]او یک ردای سیاه به تن داشت که با پوشیدن لباس های مرتب و washings نامنظم تیره تر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

رداء (اسم)
cloak, burnous, burnouse, mantle, robe, toga

خرقه (اسم)
cloak, sackcloth, mantle, robe, gown, stole, hairshirt

جامه بلند زنانه (اسم)
robe, gown

لباس بلند و گشاد (اسم)
robe

خلعت (اسم)
robe

جامه دربر کردن (فعل)
robe

تخصصی

[نساجی] لباس روی بلند و شل - لباس زنانه یک تکه و لطیف - لباس زنانه محلی یا ملی یا رسمی - ردا - لباس بلند و گشاد - جامه بلند زنانه - پوشش

انگلیسی به انگلیسی

• any long loose garment; dress, gown
dress oneself in a long loose garment; put on a dress, put on a gown
a robe is a loose piece of clothing which reaches the ground.

پیشنهاد کاربران

عبا. ردا
در کنارش wardrobe رو هم بیاموزید.
جارختی
کمد لباس
رختکن
لباس بیرونی بلند و روان مخصوصاً: لباسی که برای مراسم تشریفاتی یا به عنوان نماد دفتر یا حرفه ، یا لباس اداری استفاده می شود.
حوله تن پوش
حولۀ پالتویی حمام
روبدوشامبر
Lab robe. . . . روپوش ازمایشگاه
خلعت
روپوش

بپرس