rock

/ˈrɑːk//rɒk/

معنی: تخته سنگ، سنگ، صخره، تکان، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره، جنبش، جنباندن، تکان نوسانی دادن
معانی دیگر: پاره سنگ، قلوه سنگ، سنگ پاره، (هرچیز محکم و صخره مانند) پایه، پناه، (معمولا جمع) تباهی، نابودی، سبب تباهی، تباهگر، (انگلیس) رجوع شود به: rock candy، (خودمانی) الماس، جواهر، (مثل گهواره یا صندلی تکانشی) پس و پیش رفتن، جنبیدن، بشولاندن، لاندن، تکان دادن، به لرزه درآوردن، لرزاندن، یکه خوردن، (کان طلا و غیره - شن یا ریگ را) در لاوک شستن، در لاوک جنباندن، مرتعش بودن، لرزیدن، لرزش، جنبانش، حرکت پس و پیش، حرکت جنبانشی، رجوع شود به: rock-and-roll، (موسیقی) راک، نوسان کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: rockless (adj.), rocklike (adj.)
عبارات: on the rocks
(1) تعریف: a large mass of hard mineral matter that lies under the earth's soil or forms a cliff, mountain, or the like.
مترادف: bedrock, stone
مشابه: adamant, pitch

(2) تعریف: a piece of such matter, such as a boulder, stone, or pebble.
مترادف: boulder, monolith, pebble, stone

(3) تعریف: a person or thing that provides support or acts as a strong foundation.
مشابه: mainstay, mooring, pillar

(4) تعریف: a diamond or other gem.
مترادف: diamond, gemstone, precious stone, stone
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rocks, rocking, rocked
(1) تعریف: to sway strongly back and forth or from side to side.
مترادف: pitch, roll, sway, wobble
مشابه: jerk, lurch, quake, seesaw, shake, swing, toss, turn, waver

(2) تعریف: to move back and forth in a rocking chair.

(3) تعریف: to play, listen to, or dance to rock music.
مشابه: boogie, dance, jam, jive, swing
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: rock the boat
(1) تعریف: to cause to move back and forth or from side to side, esp. with a gentle motion so as to lull (a child) to sleep.
مشابه: cradle, lull

(2) تعریف: to affect strongly; move emotionally; shock; disturb.
مترادف: floor, jar, jolt, shake, shock, stagger, stun
مشابه: agitate, astound, convulse, rattle, stupefy, unsettle, upset

- The stock market fall rocked the nation.
[ترجمه گوگل] سقوط بازار سهام کشور را تکان داد
[ترجمه ترگمان] سقوط بازار سهام کشور را لرزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to cause to shake violently; disrupt.
مترادف: jolt, rattle, shake
مشابه: agitate, jar, jerk, sway, unsettle, upset

- Stop rocking my tree house!
[ترجمه حمید] تکان دادن خانه درختی من را متوقف کنید!
|
[ترجمه Somebody] خونه درختی من را تکان نده!
|
[ترجمه گوگل] دست از تکان دادن خانه درختی من بردارید!
[ترجمه ترگمان] ! جلوی خونه درختی من رو تکون نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a swinging or swaying movement, as in a boat or rocking chair.
مترادف: pitch, roll, sway
مشابه: swing

(2) تعریف: a form of popular music derived from rhythm-and-blues, with a strongly accented beat and usu. played on electronically amplified instruments, esp. guitars; rock-'n'-roll.
مترادف: rock-'n'-roll
صفت ( adjective )
مشتقات: rockingly (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to rock-'n'-roll.
مشابه: pop

جمله های نمونه

1. rock the baby in he cradle
بچه را در گهواره اش بجنبان.

2. rock a baby to sleep
با تکان دادن بچه را خواب کردن

3. rock the boat
(عامیانه) وضع موجود را به هم زدن،دردسر ایجاد کردن

4. rock the boat
وضع را به هم زدن،اغتشاش ایجاد کردن

5. ancient rock drawings of amazing perfection and complexity
نقاشی های باستانی بر روی سنگ که از نظر خوبی و پیچیدگی شگفت انگیز است

6. beautiful rock formations in underground caves
اشکال زیبای سنگ در غارهای زیرزمینی

7. crushed rock
سنگ خرد شده

8. eruptive rock
سنگ آتشفشانی

9. foliaceous rock formations
ساختارهای سنگی برگ برگ

10. inferior rock strata
لایه های زیرین سنگی

11. massive rock formations
ریختارهای سنگی هم ساخت

12. pervious rock
سنگ نفوذپذیر

13. table rock
تخت سنگ،تخته سنگ

14. a jagged rock
صخره ی پر تیز گوشه

15. a stratified rock
سنگ مطبق

16. a tabular rock
یک صخره ی تخت

17. the porous rock drank water like a sponge
سنگ خلل و فرج دار مثل اسفنج آب جذب می کرد.

18. between a rock and a hard place
(عامیانه) در مخمصه،در تنگنا،دارای دو گزینش که هر دو بد هستند،بین بد و بدتر

19. contemporary youth and rock groove together
موسیقی راک و نسل جوان با هم تجانس دارند.

20. justice is the rock on which our society rests
عدالت صخره ای است که جامعه ی ما بر آن مستقر شده است.

21. volcanoes shooting molten rock into the air
آتش فشان هایی که سنگ گداخته به هوا پرتاب می کنند

22. cut from the living rock
بریده شده از سنگ معدن

23. he climbed up the rock using some jutting parts as holds
او از برجستگی های سنگ به عنوان دستگیره استفاده کرد و از صخره بالا رفت.

24. he picked up a rock and was about to launch it
او سنگی را برداشت و می خواست آن را بیندازد.

25. i levered the big rock into position
با اهرم سنگ بزرگ را در جای خود قرار دادم.

26. she fell off the rock and plunged into the river
از صخره پرت شد و در رود افتاد.

27. she slipped off the rock and fell into the drink
از روی سنگ لغزید و افتاد توی آب.

28. the lord is my rock and my fortress
(انجیل) خداوند پشت و پناه و دژ من است.

29. the ship struck a rock
کشتی به سنگ خورد.

30. as solid as a rock
بسیار قوی هیکل،کوه پیکر،بسیار محکم

31. a mad person throws a rock in a well which a hundred sane people can't take out
یک دیوانه سنگی را در چاه می اندازد که صد عاقل نمی توانند در بیاورند.

32. an accessory mineral in a rock
فلز به مقدار کم در سنگ

33. his foot caught in a rock and he pitched forward
پایش به سنگ گرفت و پرت شد به جلو.

34. the projection of a big rock from the bed of the river
بیرون زدگی صخره ای بزرگ از بستر رودخانه

35. upward pressure has domed the rock surface
فشار به سوی بالا سطح صخره را گنبدسان کرده است.

36. a cataract that rasps away the rock
آبشاری که صخره را می ساید

37. a large recess in the steep rock
شکافی بزرگ در صخره ی پرشیب

38. the column rests on a large rock
ستون روی یک سنگ بزرگ قرار دارد.

39. the well flows from a granite rock
چشمه از یک سنگ خارا بیرون می جوشد.

40. a clear stream was islanding a black rock
جویبار شفافی که صخره ی سیاهی را به صورت جزیره درآورده بود

41. a cool spring wells out of the rock
یک چشمه ی خنک از سنگ می جوشد.

42. he spent hours scanning each vein of rock for a sign of gold
او ساعت ها با دقت به هریک از رگه های سنگ ها نگاه می کرد تا اثری از طلا به دست آورد.

43. the beat of the waves on the rock
خوردن امواج به صخره

44. the tunnel was hewn out of solid rock
از میان سنگ یک پارچه تونل را کندند.

45. he lay on the bed inert as a rock
او همچون سنگ بی حرکت در بستر خوابیده بود.

46. he nailed me in the head with a rock
با سنگ زد توی سرم.

47. the gases found vent through fissures in the rock
گازها از طریق درزهای صخره خارج می شد.

48. we had difficulty getting any purchase on the steep rock
در پیدا کردن جاپا بر آن صخره ی پر شیب دچار اشکال شدیم.

49. the fin spring gushes from a rift in a huge rock
چشمه ی فین (در کاشان) از یک شکاف در یک صخره ی عظیم بیرون می جوشد.

50. they were lobbing hand grenades at us from the other side of the rock
آنها از آن طرف صخره نارنجک به سوی ما به هوا می فرستادند.

مترادف ها

تخته سنگ (اسم)
slate, rock, crag, boulder, slab, bowlder, cliff

سنگ (اسم)
stone, rock, boulder, calculus, flagstone

صخره (اسم)
rock, cliff, roach

تکان (اسم)
stroke, move, movement, motion, hustle, shake, shock, rock, wag, jerk, jostle, jar, convulsion, tremor, jolt, tremour

تخته سنگ یا صخره (اسم)
rock

سنگ خاره (اسم)
rock

جنبش (اسم)
cause, action, stir, move, movement, motion, travel, jiggle, vibration, commotion, inanition, bustle, rock, flicker, locomotion, jar, heartbeat, tremor, libration, tremour, vibratility

جنباندن (فعل)
shake, waggle, bestir, rock, wag, wigwag

تکان نوسانی دادن (فعل)
rock

تخصصی

[عمران و معماری] سنگ - صخره
[مهندسی گاز] سنگ، تخته سنگ
[معدن] سنگ (عمومی)
[] سنگ، صخره
[آب و خاک] صخره،سنگ

انگلیسی به انگلیسی

• stone; rock music; back and forth movement, shaking; diamond (slang)
sway, swing; shock
rock is the hard substance which the earth is made of.
a rock is a piece of stone sticking out of the ground or the sea, or one that has broken away from a mountain or cliff.
when something rocks, it moves slowly and regularly backwards and forwards or from side to side.
if something rocks people, it shocks and horrifies them; used in written english.
rock is also the same as rock music.
rock is also a sweet made in long, hard sticks which are often sold at seaside towns.
an alcoholic drink that is on the rocks is served with ice.
if a relationship is on the rocks, it is unsuccessful and is likely to end soon.

پیشنهاد کاربران

سنگ
مثال: The children climbed up the rock.
بچه ها بالا روی سنگ ها پیش رفتند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Rock is a slang term commonly used to refer to crack cocaine, a highly addictive form of cocaine that is typically smoked. The term “rock” comes from the solid, crystalline form in which crack cocaine is often found.
...
[مشاهده متن کامل]

راک یک اصطلاح عامیانه است، معمولاً برای اشاره به کراک، نوعی کوکائین بسیار اعتیادآور که معمولاً به شکل تدخینی مصرف می شود.
اصطلاح "rock" از شکل جامد و کریستالی که اغلب در آن کوکائین یافت می شود، می آید.
“He’s addicted to smoking rocks. ”
In a conversation about drug abuse, someone might say, “Crack cocaine is often referred to as rocks. ”
A user might comment, “I can’t believe how quickly he went from snorting cocaine to smoking rocks. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-drug-deal/
ترکوندن
told you i'd rock that sh!t
بهت گفته بودم می ترکونم
تخته سنگ، صخره
تکان دادن، جنبیدن، تکان نوسانی دادن، جنباندن، نوسان کردن، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره، صخره، جنبش، تکان، علوم مهندسی: خاره، عمران: سنگ، معماری: سنگ، علوم هوایی: حرکت دورانی بال به دور بدنه
در زبان باستانی لری واژگان کهن وآریایی�روکمهrukama, به معنی، تخته سنگ، سنگ، صخره، �، �رکrek, به جنبیدن وتکان خوردن، جنبش وتکان نوسانی دادن، جنباندن وتکان دادن، لرزاندن وبه لرزه درآوردن، لرزش ومرتعش بودن،
...
[مشاهده متن کامل]
حرکت جنبانشی وپس وپیش، و. . . کاربرد در لری:رک رکش د ور سرما یعنی شخصی که در اثر سرما ویخبندان میلرزد وتکان میخورد ومیجنبد� و�راقragh به معنی متحجرشدن ومثل سنگ، سخت وسفت شدن، خشک شدن و سخت ومحکم شدن چیزی بر اثر سرما ویخ زدگی، مثال در لری: د ور سرما راق بی یعنی شخصی که در اثر سرما ویخ ویخبندان ازشدت سرما خشک میشودومیمیرد، و لباس یا پارچه ای که از شدت سرما ویخزدگی مثل سنگ، سفت، خشک، سخت ویخ میزند� است. این واژکان اصیل وریشه دار مانند بسیاری از واژگان دیگر وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �راکrock� در زبان انگلیسی به کار میرود. گمان میرود موسیقی راکrock نیز با این معانی مرتبط باشد زیرا سبک این موسیق، خفن، هیجانی وحرکات نوسانی وجنبش وتکان زیادی دارد. پس روکمهrukama, رکrek, راقragh> راکrock. تبدیل رایج قاف به k.

sway, lurch, pitch, reel, roll, swing, toss
- shock, astonish, astound, shake, stagger, stun, surprise
تخته سنگ، صخره
تکان دادن، جنبیدن، تکان نوسانی دادن، جنباندن، نوسان کردن، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره، صخره، جنبش، تکان، علوم مهندسی: خاره، عمران: سنگ، معماری: سنگ، علوم هوایی: حرکت دورانی بال به دور بدنه
...
[مشاهده متن کامل]

I rock you = I love you
دوستت دارم در زبان خیابانی انگلیسی
VERB
informal
استعاری
۱ ) تکان دادن - شوکه کردن - یکه خوردن
۲ ) به هم زدن وضع - تغییر ایجاد کردن
MEANING
If a person or place is rocked, it is surprised, upset, or excited
💠 The university was rocked by the scandal.
...
[مشاهده متن کامل]

to rock something/somebody
چیزی/کسی را شوکه کردن

rock: صخره
If a person or place is rocked, it is surprised, upset, or excited
فعل/ ( فرد یا مکان و محلی ) شگفت زده، ناراحت یا هیجان زده شدن.
The university was rocked by the scandal.
The pope has accepted the resignation of a Polish bishop whose diocese has been rocked by reports of a gay orgy involving a male sex worker in a priest’s apartment, as well as previous violent incidents involving his clergy.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/rock
سنگ
rocksبه معنای سنگ ها
موسیقی راک که در آمریکا رواج بیشتری دارد. یکی از ساز های مهم این سبک گیتار است
موسیقی راک
پشتیبان، شخصی که در موقع سختی به شما حمایت می دهد
به معنا و مفهوم : سنگ انداختن جلوی کسی، مانع ایجاد کردن در راه کسی، مانع تراشیدن برای کسی
در برخی متون، می توان معادل ستون ( به معنای تکیه گاه ) را انتخاب کرد.
بیشتر اوقات به معنای سنگ و سخره است=Rock and stone
اما گاهی اوقات به معنای سبک موسیقی راک اند رول هستش =rock'n roll
گاهی اوقات هم به معنای ترکاندن ( خوش گذارنی ) و هیجان است مانند :
!?WHO'S READY TO ROCK = کی امادست بترکونیم؟!
نوعی موسیقی شبیه رَپ.
حرکت نوسانی
یک فرد معروف که هم بدن ساز هست و هم بازی گر
نام کوچه و بازاری برای کوکائین
تحت تاثیر
Kenya has in recent years been rocked by terrorist incidents
کنیا در سال های اخیر تحت تأثیر حوادث تروریستی قرار گرفته است
علاوه بر معانی سنگ و صخره و تکان دادن و. .
معنی ترکوندن هم میده
I wanna rock
من میخوام بترکونم
You do not rock on this TV
تو صاحب این تلویزیون نیستی.
سختی، مشکلات
حتما معنی که دنبالشی اینجا پیدا میکنی:
rock چندین معنی داره
۱ - در حالت اسم که همه تقریبا میدونن تخته سنگ یا صخره هستش
۲ - به یه نوع نبات چوبی هم میگن stick of rock بزنید تو گوگل عکسشو میاره
۳ - یه سبک موسیقی هم داریم که اسمش راکه و احتمالا شنیدید
...
[مشاهده متن کامل]

۴ - میتونید به یک شخص که همیشه پشتتونه بگید راک مانند مثال زیر:
He's always been my rock یعنی او همیشه تکیه گاه من بوده ( مثل کوه )
۵ - در حالت فعل "تکان دادن" معنی میشه مثل صندلی گهواره ای. تاب بازی و حتی خوابوندن بچه
۶ - در جمله ای ممکنه معنی "شوکه کردن" بده مثل:
The manager's resignation rocked the whole company اینجا یعنی Shocked
۷ - اصطلاحی که خیلی در انگلیسی امریکن مخصوصا ایالت کالیفرنیا رایجه به معنای تریپ زدن و خوشتیپ کردن
There are celebrities over 40 years old who can still rock a tattoo

in the scriptures as metaphors signifying strength, steadiness, and durability
محکم، با ثبات، قوی
موسیقی هات راک/هارد راک وه با یک گیتار برقی رهبر با یک گیتار برقی و یک درام هستش که یک جور سبک موسیقی خشن و تند و وحشی است
سخره سنگ
Rock = سنگ
تکیه گاه
امتحان کردن
پوشیدن
تکان دادن بچه به حالت خواباندن ( گهواره ای )
گاهی معنای رقص، حرکت، جنبیدن، چرخش و. . . هم میده.
my rock is shining bright
رقص من به وضوح جلوه گری میکنه یا رقص من تابانتر میدرخشه یا رقص و چرخش من، لحظه به لحظه، خیره کننده تر میشه و. . . .
شوکه شدن یا باعث ناراحتی کسی شدن
به معنای جنب و جوش، به وجد آمدن و شادی کردن نیز هست ( بیشتر در موسیقی راک ) .
همچنین گاهی معنای تکیه کردن هم میده.
گاهی به معنای آبنبات یا شیرینی سنگی هم هست. مثلا ginger rock یعنی آبنبات زنجبیلی.
تگری، با یخ، یخی
پایه ی کار کسی بودن، به کسی تکیه کردن، همراهی کردن با کسی، یاری کردن کسی تو کاری.
تخته سنگ بزرگ
میتونه به معنی رقصیدن هم باشه
شخصی که بتونی بهش تکیه کنی
یه معنی هم میده که میشه فوق العاده
you are rock =تو فوق العاده ای !
به معنی فوق العاده بودن . برای تعریف از کسی یا چیزی
hey, You Rock Man!

چه با حال. پایه. خوبه

سنگ
متزلزل
سنگ - قلوه سنگ
سبکی از موسیقی
● تخته سنگ، صخره
● جنباندن، تکان دادن
معنی دیگر: شوکه کردن، ناراحت کردن ( به صورت مجهول به کار میرود )
مثال:
Football team rocked by scandal.
اعضای تیم فوتبال بخاطر رسوایی ببار آمده، شوکه شدند.
اجرا کردن
صخره
ضربه ی شدید خوردن / زدن
سنگ
تخته سنگ
صخره
تکان
سنگ خاره
جنبش
جنباندن
تکان نوسانی دادن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٤)

بپرس