rogue

/roʊɡ//rəʊɡ/

معنی: اسب چموش، سیاه بند، رند، بذله گو، قاپ، قلاش، قاپنده، ادم دغل، حیوان عظیم الجثه سرکش، ناقلا، گول زدن، از علف هرزه پاک کردن، رذالت و پستی نشان دادن، هرس کردن
معانی دیگر: عیاش، شوخ، خوشگذران، (فیل و غیره) تکرو و سبع، چموش، سرکش، (قدیمی) گدای سیار، ولگرد، خانه به دوش، رذل، بی شرف، ناکس، فرومایه، پست فطرت، بد ذات، فرومایگی کردن، بد ذاتی کردن، (زیست شناسی) گیاه نابهنجار، نابروال، نااستانده، (گیاهان نابهنجار را) ریشه کن کردن، متجاسر، رذالت و پستی نشان دادن
rogue(elephant)
پسل سرکش که ازدسته پیلان جدا شده باشد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who is dishonest or malicious; scoundrel.
مترادف: blackguard, cheat, cur, fraud, knave, miscreant, rascal, scapegrace, scoundrel, swindler, villain
مشابه: wretch

- That rogue would cheat even his best friend.
[ترجمه ب گنج جو] بهش اعتماد نکن ، اون کلاش به بهترین رفیقش نارو می زنه.
|
[ترجمه sara] این پست فطرت حتی می تونه سر بهترین دوستش هم کلاه بزاره.
|
[ترجمه بهنام] این پست فطرت حتی سر بهترین دوستش کلاه می گذارد.
|
[ترجمه گوگل] آن سرکش حتی بهترین دوستش را هم فریب می داد
[ترجمه ترگمان] این روگ حتی بهترین دوستش رو فریب می ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her fianc� turned out to be a rogue who cared only for her money.
[ترجمه بهنام] نامزد او فردی فرومایه از اب درامد که تنها به پولش اهمیت می داد.
|
[ترجمه گوگل] معلوم شد که نامزد او یک سرکش است که فقط به پول او اهمیت می دهد
[ترجمه ترگمان] نامزدش به یک یاغی تبدیل شد که فقط به پول او اهمیت می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one who is mischievous or naughty; scamp or prankster.
مترادف: prankster, rascal, scamp, trickster
مشابه: devil

- He loved being a rogue, always playing tricks on people.
[ترجمه بهنام] عاشق کلاهبرداری بود، همیشه سر دیگران کلاه می گذاشت.
|
[ترجمه گوگل] او عاشق این بود که سرکش باشد و همیشه با مردم حقه بازی کند
[ترجمه ترگمان] اون دوست داشت یه روگ باشه، همیشه با مردم بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a vicious animal that has been isolated from the herd, esp. a solitary elephant of that disposition.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rogues, roguing, rogued
• : تعریف: to live or behave like a rogue.
مشابه: cheat, lie, steal, swindle
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cheat or defraud.
مترادف: cheat, dupe, fool, hoax, swindle, trick
مشابه: con, defraud, fleece, gull, gyp, rook

(2) تعریف: to uproot or destroy (undesirable plant specimens).
مشابه: clear, uproot

جمله های نمونه

1. a rogue elephant
فیل سرکش

2. a rogue state
کشور یا دولتی که قوانین و عرف بین الملل را زیر پا می گذارد،کشور خطاکار

3. a cutthroat rogue
رذل گلوبر

4. his father is a good-natured rogue
پدرش آدم شوخ و خوش قلبی است.

5. "Come here, you little rogue!" chuckled my uncle.
[ترجمه گوگل]"بیا اینجا ای سرکش کوچولو!" عمویم خندید
[ترجمه ترگمان]بیا اینجا یاغی کوچولو عمویم با دهان بسته خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Ward wasn't a rogue at all.
[ترجمه گوگل]آقای وارد اصلاً آدم سرکشی نبود
[ترجمه ترگمان]اقای وورد اصلا یاغی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The rogue blew upon the scheme and so betrayed his partner to the police.
[ترجمه گوگل]سرکش این نقشه را منفجر کرد و به شریک زندگی خود به پلیس خیانت کرد
[ترجمه ترگمان]روگ نقشه را فوت کرد و به همین دلیل هم کار خود را به پلیس لو داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The little rogue had his grandpa's glasses on.
[ترجمه گوگل]سرکش کوچولو عینک پدربزرگش را زده بود
[ترجمه ترگمان]یاغی کوچک عینک پدربزرگش را روی آن گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What's the old rogue done now, I wonder?
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که سرکش قدیمی الان چه کار کرده است؟
[ترجمه ترگمان]می پرسم: این یاغی پیر دیگر چه کار کرده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't get too matey with him he's a rogue.
[ترجمه گوگل]خیلی باهاش ​​رفاقت نکن، او یک سرکش است
[ترجمه ترگمان]با او رفیق نشو، او یک یاغی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The rogue swore against the young man, saying he was a thief.
[ترجمه گوگل]مرد سرکش به مرد جوان فحش داد و گفت که او دزد است
[ترجمه ترگمان]روج در مقابل مرد جوان سوگند خورد که او دزد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They defined him as a rogue.
[ترجمه گوگل]او را به عنوان یک سرکش تعریف کردند
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک یاغی شناخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The women all think he's a loveable old rogue.
[ترجمه گوگل]همه زن ها فکر می کنند که او یک سرکش قدیمی دوست داشتنی است
[ترجمه ترگمان]همه زن ها فکر می کنن اون یه یاغی پیر loveable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's a charming rogue.
[ترجمه گوگل]او یک سرکش جذاب است
[ترجمه ترگمان]این یک یاغی فریبنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Officials are concerned about rogue regimes that may have nuclear weapons.
[ترجمه گوگل]مقامات نگران رژیم های سرکشی هستند که ممکن است سلاح هسته ای داشته باشند
[ترجمه ترگمان]مقامات نگران رژیم های سرکش هستند که ممکن است سلاح های هسته ای داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسب چموش (اسم)
bolter, rogue

سیاه بند (اسم)
sharp, cheat, swindler, rogue, faker, lurcher, rapscallion, ratbag

رند (اسم)
rogue, city slicker, knave

بذله گو (اسم)
rogue, farceur, gagger, joker, humorist, gagman, gangster, humourist

قاپ (اسم)
knucklebone, rogue

قلاش (اسم)
rogue

قاپنده (اسم)
rogue, snatcher

ادم دغل (اسم)
rogue

حیوان عظیم الجثه سرکش (اسم)
rogue

ناقلا (اسم)
rogue, limmer

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

از علف هرزه پاک کردن (فعل)
rogue

رذالت و پستی نشان دادن (فعل)
rogue

هرس کردن (فعل)
lop, rogue, pollard, prune

انگلیسی به انگلیسی

• rascal, scoundrel, dishonest person, villain
a rogue is a man who behaves in a dishonest way.

پیشنهاد کاربران

تخس
شیطون
بدذات
سرگردان
rogue comet: دنباله دار ( شهاب سنگ ) سرگردان
شیطنت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rogue
✅️ صفت ( adjective ) : rogue / roguish
✅️ قید ( adverb ) : roguishly
وصله ناجور ( در جمع دیگران )
بلا Come here, you little rogue
خود مختار و خود سر شدنgo rogue
حساب نشده و ناموزون a rogue state
سرکش و یاغی rogue animal
آدم دغل باز و شرور و بدجنس
یاغی
مزدور
معنای دوستمون:
⁦✔️ to go rogue
خودرای شدن، سرکش شدن،
سرپیچی از قوانین، خر خود را راندن
Woodward/Costa book: Worried Trump could '💥go rogue💥, ' Milley took secret action to protect nuclear weapons
CNN. com@
rogue trading دادوستد غیرمجاز
سرکش
هرز آب، آبی که موقع تخلیه یا پر کردن از تانکر های آب روی زمین می ریزد
خودسر
rogue processor
پردازشگر ولگرد
بذله گو. ناقلا
پریشان - ژولیده
قلدرانه
to go rouge
خودرای شدن، سرکش شدن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس