rosy

/ˈroʊzi//ˈrəʊzi/

معنی: خوشبو، گل دار، گلگون، سرخ، لعل فام، گل پاشیده
معانی دیگر: گلرنگ، گلی، قرمز، گلین، دارای آینده ی درخشان، امیدبخش، درخشان، روشن، خوش بینانه، مانندگل محمدی، رز مانند، گلسان، گلدیس، (قدیمی) گلدار، گل آذین شده، ساخته شده از گل، گلی کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: rosier, rosiest
مشتقات: rosily (adv.), rosiness (n.)
(1) تعریف: deep reddish pink.
مترادف: rose, rose-colored, roseate
مشابه: florid, flush, pinkish, red, ruddy

- Those rosy peaches look ripe to me.
[ترجمه گوگل] آن هلوهای گلگون به نظر من رسیده اند
[ترجمه ترگمان] این هلو پوست کنده به من میرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a healthy, cheerful glow.
مترادف: blushing, flush, glowing, ruddy
متضاد: cadaverous, pale, sallow, sickly
مشابه: beaming, bright, florid, radiant, rubicund

- The child had recovered well and now had a rosy complexion.
[ترجمه گوگل] کودک به خوبی بهبود یافته بود و اکنون چهره ای گلگون داشت
[ترجمه ترگمان] بچه حالش خوب شده بود و حالا چهره گلگون داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: optimistic, promising, or favorable.
مترادف: bright, cheerful, cheery, rose-colored, roseate, sunny
متضاد: bleak, dismal
مشابه: auspicious, favorable, hopeful, optimistic, promising, upbeat

- The company's advertisements paint a rosy picture of life in their retirement homes.
[ترجمه گوگل] تبلیغات این شرکت تصویری گلگون از زندگی در خانه های سالمندان آنها را ترسیم می کند
[ترجمه ترگمان] تبلیغات این شرکت تصویری گل رنگ از زندگی را در خانه های خود نقاشی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: made of or with, or decorated with, roses.
مترادف: rose
مشابه: floral, flowered, flowery, rosaceous

جمله های نمونه

1. a rosy future
آینده ی درخشان

2. her rosy cheeks had been blanched by the cold
سرما گونه های سرخش را بی رنگ کرده بود.

3. the child's rosy cheeks
گونه های سرخ کودک

4. the baby had rosy cheeks
کودک لپ های گلگونی داشت.

5. to draw a rosy picture of the situation
تصویر خوش بینانه ای از وضعیت ارائه دادن

6. to prognosticate a rosy future
آینده ی امیدبخشی را پیش بینی کردن

7. (b. jonson) i sent thee late a rosy wreath
اخیرا برایت یک دسته گل سرخ فرستادم.

8. The little girl ran with rosy cheeks.
[ترجمه گوگل]دخترک با گونه های گلگون دوید
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک با گونه های گلگون به دویدن ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He painted a rosy picture of family life.
[ترجمه گوگل]او تصویری گلگون از زندگی خانوادگی ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]تصویر گلی از زندگی خانوادگی را نقاشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rosy bloom of her cheeks had faded.
[ترجمه گوگل]شکوفه های گلگون گونه هایش محو شده بود
[ترجمه ترگمان]گونه هایش گل انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Billy had rosy cheeks and blue eyes.
[ترجمه گوگل]بیلی گونه های گلگون و چشم های آبی داشت
[ترجمه ترگمان]بیلی گونه های گلگون و چشمان آبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She painted a rosy picture of the firm's future.
[ترجمه گوگل]او تصویری گلگون از آینده شرکت ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]او تصویری سرخ از آینده شرکت ترسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Letters to relatives in Europe painted a rosy picture of life in the United States.
[ترجمه گوگل]نامه هایی به بستگان در اروپا تصویری گلگون از زندگی در ایالات متحده ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]نامه هایی به خویشاوندان در اروپا تصویر تازه ای از زندگی در آمریکا به تصویر کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her rosy view of life abroad seems rather naive.
[ترجمه گوگل]نگاه گلگون او به زندگی در خارج از کشور نسبتاً ساده لوحانه به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]دیدگاه گلگون از زندگی در خارج نسبتا ساده به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A rosy future lies before us.
[ترجمه گوگل]آینده ای گلگون پیش روی ماست
[ترجمه ترگمان]آینده ای درخشان در مقابل ما قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The future is looking very rosy for our company.
[ترجمه گوگل]آینده برای شرکت ما بسیار زیبا به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]آینده برای شرکت ما بسیار گلگون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشبو (صفت)
aromatic, fragrant, scented, rosy, balmy

گل دار (صفت)
floriferous, florescent, blooming, rosy, floral, floriated, inwrought

گلگون (صفت)
rosy, florid, ruddy, roseate, rose-colored, rose-coloured

سرخ (صفت)
rosy, sanguine, red, gules, scarlet

لعل فام (صفت)
rosy

گل پاشیده (صفت)
rosy

انگلیسی به انگلیسی

• having a pinkish or reddish coloring; promising, favorable
something that is rosy is pink.
if a situation seems rosy, it seems likely to be good.

پیشنهاد کاربران

( دربارۀ رنگ پوست ) سرخ وسفید
سُر و مُر و گُنده، لُپ های گل انداخته.
درباره موقعیت و آینده اگه باشه، به معنای امیدوار کننده و مثبته
مثلا:
The situation looks rosy
ترگل ورگل
گل و بلبل
خوشبو

بپرس