ruler

/ˈruːlər//ˈruːlə/

معنی: رئیس، خط، فرمانفرما، فرمانروا، سر کرده، سایس، خط کش، حکمران
معانی دیگر: خدیو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: rulership (n.)
(1) تعریف: one who rules or governs.
مشابه: lord, master, monarch, power

(2) تعریف: a strip of wood, metal, or plastic that is marked off in standard units and used to measure length.
مترادف: rule

جمله های نمونه

1. absolute ruler
حکمران خود رای

2. the ruler forgave him and freed him from jail
حکمران (گناهان) او را بخشید و از زندان آزادش کرد.

3. the ruler of a poor country who himself lives in a luxurious palace
فرمانروای کشوری فقیر که خودش در کاخ پرتجملی زندگی می کند

4. the ruler of the island
فرمانروای جزیره

5. this ruler has scales both in centimeter and in inches
این خطکش هم بر حسب سانتی متر و هم بر حسب اینچ مدرج شده است.

6. a strong ruler
حکمران مقتدر

7. an oppressive ruler
حکمران ستمگر

8. no earthly ruler can guarantee salvation in the life to come
هیچ فرمانروای دنیوی نمی تواند رستگاری آخرت را تضمین کند.

9. the first ruler who conquered lands . . .
نخستین خدیوی که کشور گشود . . .

10. the first ruler who established a country . . .
نخستین خدیوی که کشور گشود . . .

11. the wicked ruler
حکمران خبیث

12. he hit me flatwise with the ruler
با طرف پهن خطکش مرا زد.

13. the emperor's wife had become the virtual ruler of the country
زن امپراطور فرمانروای واقعی کشور شده بود.

14. The ruler cracked and splintered into pieces.
[ترجمه گوگل]خط کش ترک خورد و تکه تکه شد
[ترجمه ترگمان]خط کش خرد شد و تکه تکه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A certain ruler in the Middle Ages was famous for poisoning her guests with chemicals put into their drinks.
[ترجمه گوگل]یک حاکم خاص در قرون وسطی به خاطر مسموم کردن مهمانانش با مواد شیمیایی که در نوشیدنی هایشان ریخته می شد، مشهور بود
[ترجمه ترگمان]یک حاکم خاص در قرون وسطی به خاطر مسموم کردن میهمانان با مواد شیمیایی که به الکل تبدیل شده بودند، معروف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Can you measure accurately with this ruler?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید با این خط کش اندازه گیری کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید به طور دقیق با این خط کش اندازه گیری کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Align the ruler and the middle of the paper.
[ترجمه گوگل]خط کش و وسط کاغذ را تراز کنید
[ترجمه ترگمان]خط کش و وسط کاغذ را هم تراز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. All right, who's nicked my ruler?
[ترجمه پرنیا] اوکی چه کسی خط کش رو پاره کرد
|
[ترجمه گوگل]خوب، چه کسی خط کش من را لقب داده است؟
[ترجمه ترگمان]خیلی خب کی ruler رو پاره کرده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Tamir, one of several sons of the exiled ruler, vowed he would liberate his country from the tyrant.
[ترجمه گوگل]تامیر، یکی از چندین پسر حاکم تبعیدی، عهد کرد که کشورش را از دست ظالم آزاد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]تامیر، یکی از چندین پسر حاکم تبعیدی، قول داد که کشور خود را از ظالم آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Is this ruler graduated in centimeters?
[ترجمه گوگل]آیا این خط کش برحسب سانتی متر مدرج است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این خط کش از سانتی متر فارغ التحصیل شده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رئیس (اسم)
provost, principal, superior, head, master, manager, director, superintendent, warden, commander, chief, leader, prefect, premier, headman, premiere, boss, chairman, president, ruler, sheik, sheikh, regent, dean, head master, higher-up, syndic

خط (اسم)
hand, order, groove, way, road, character, bar, mark, letter, row, line, file, feature, writing, track, script, streak, charter, letter missive, stripe, calligraphy, rut, ruler, ruck, message, legend, fascia, stria, handwriting, penmanship, printmaking, tails

فرمانفرما (اسم)
commander, ruler, superordinate, emperor, governor-general

فرمانروا (اسم)
commander, ruler, sovereign, one in power

سر کرده (اسم)
commander, leader, officer, general, ruler

سایس (اسم)
governor, ruler, sovereign, diplomat, politician, statesman, hakim

خط کش (اسم)
rule, ferule, ruler

حکمران (اسم)
governor, ruler

تخصصی

[کامپیوتر] خط کش نوار مدرجی در بالای ( گاهی هم در کنار ) ناحیه ی کاری صفحه نمایش . مانند نمونه های دیگر آن . وجود خط کش بر روی صفحه نمایش در اندازه گیری اشیا به شما کمک می کند . خط کش در کلمه پردازها، برنامه های ترسیم و برنامه هی صفحه بندی وجود دارد . می توان خط کش را نشان داد. یا آن را پنهان کرد تا فضای کاری بیشتر شود . می توان از واحد های اندازه گیری، غیر از ایچ ( مثلاً picas ) استفاده کرد . اگر از درجه بزرگ نمایی بیشتر استفاده شود. خط کش بسیار کاراتر است . زیرا در حفظ جهت کمک می کند . در کلمه پرداز، خط کش برای تنظیم جدولها و حاشیه ها به کار می رود .
[ریاضیات] خط کش مدرج، خط کش

انگلیسی به انگلیسی

• governor, sovereign; flat tool used for measuring distances
a ruler is a person such as a president or a prime minister who governs a country.
a ruler is also a long, flat object with straight edges marked in inches or centimetres, which is used for measuring things or for drawing straight lines.

پیشنهاد کاربران

ruler 2 ( n ) ( rulər ) =a straight strip of wood, plastic, or metal, marked in inches or centimeters, used for measuring or for drawing straight lines
ruler
ruler 1 ( n ) =a person who rules or governs
ruler
مُقَدِّر ( در متون مذهبی )
ظاهرا به معنی ( حاکم، رئیس و. . . . ) هست نه ( قانونگزار ) .
خط کش، ابزاری از جنس مختلف برای اندازه گیری اجسام کوچک، از لوازم مدرسه است
در زبانruler, , , English شخصا به معنی ( خط کش ) اشاره شده.
حاکم
ruler =خط کش
قانون گذار
نقل است شخصی شباهنگام به عربستان رسید. در خیابانی می رفت، صدای خوشی شنید؛ پرسید: این چیست؟
گفتند: قانون می زند.
فردا صبح که از میدان شهر می گذشت دید مردی را خوابانده و شلاق می زنند. پرسید: این چیست؟
...
[مشاهده متن کامل]

گفتند: قانون می زند.
با تعجب پرسید: این چگونه قانونی است که شب آنچنان است و روز ایچنین؟

خط کش= رولر
قانونگذار
خط کش_وسیله ای برای اندازه گیری طول
خط کش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس