rushing

جمله های نمونه

1. a thought rushing into his mind
اندیشه ای که با سرعت به مغزش خطور می کرد

پیشنهاد کاربران

1. حرکت با عجله.
2. فوتبال آمریکایی: دفاع خشن مدافع.
3. بازی های ویدیویی: حمله رعد آسا به دشمن.
stop rushing me = هولم نکن
با عجله، سریع
خروشان
مواج و خروشان
Do very quicly

با عجله . به سرعت . سریع
moving quickly
هجوم
( گیاه شناسی ) نی بوریا، بوریا، انواع گیاهان خانواده سمار، یک پر کاه، جزئی، حمله، یورش، حرکت شدید، ازدحام مردم، جوی، جویبار، هجوم بردن، برسر چیزی پریدن، کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
با عجله
گذر سریع، یورش، حمله
تند، شدید - خروشان، مواج
جریان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس