rustle

/ˈrəsl̩//ˈrʌsl̩/

معنی: خش خش، صدای برگ خشک، خش خش کردن، صدا دراوردن از، صدای برگ خشک ایجاد کردن، صدا کردن
معانی دیگر: (صدای بر زدن ورق یا تکان خورن برگ ها در نسیم و غیره) خش خش، صدای ملایم، صدای ملایم ایجاد کردن، (عامیانه)، تکاپو کردن، تلاش کردن، (اسب یا گاو) گردآوری کردن، در یک جا جمع کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rustles, rustling, rustled
(1) تعریف: to make soft crackling sounds, as of dry surfaces rubbing gently against each other.

(2) تعریف: to move around energetically.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cause (something) to make a soft, crackling sound.

- He rustled his papers to attract the teacher's attention.
[ترجمه گوگل] کاغذهایش را خش خش کرد تا توجه معلم را جلب کند
[ترجمه ترگمان] او کاغذهای خود را به صدا در آورد تا توجه استاد را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) to steal (cattle).
اسم ( noun )
مشتقات: rustlingly (adv.)
• : تعریف: a soft crackling sound, as of dry surfaces rubbing against each other.

- the rustle of fallen leaves
[ترجمه گوگل] خش خش برگ های افتاده
[ترجمه ترگمان] خش خش برگ ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rustle up
با تکاپو گردآوری کردن،با جستجو سد جوع کردن

2. the rustle of their footsteps in the dry golden leaves
صدای خش خش گام های آنان در برگ های خشک و طلایی رنگ

3. the soft rustle of her silken dress
صدای ملایم جامه ی ابریشمی او

4. Hs promised to rustle up some young actors in a few days.
[ترجمه گوگل]Hs قول داد تا چند روز دیگر برخی از بازیگران جوان را خش خش کند
[ترجمه ترگمان]hs قول داد چند روزی چند تا بازیگر جوان را صدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let's see if somebody can rustle up a cup of coffee.
[ترجمه گوگل]بیایید ببینیم آیا کسی می تواند یک فنجان قهوه را خش خش کند
[ترجمه ترگمان]بذار ببینیم کسی می تونه یه فن جون قهوه درست کنه یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There little thoughts are the rustle of leaves; they have their whisper of joy in my mind.
[ترجمه گوگل]افکار کوچک خش خش برگ ها هستند آنها زمزمه شادی خود را در ذهن من دارند
[ترجمه ترگمان]در ذهنم صدای خش خش برگ ها را می شنوم؛ زمزمه شادی در ذهنم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With a rustle of wings the bird landed on the window ledge.
[ترجمه گوگل]با صدای خش خش بال پرنده روی تاقچه پنجره فرود آمد
[ترجمه ترگمان]پرنده با خش خش بال های روی لبه پنجره فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I heard a faint rustle in the bushes.
[ترجمه گوگل]صدای خش خش ضعیفی در بوته ها شنیدم
[ترجمه ترگمان]صدای خش خش ضعیفی در بوته ها شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'll rustle up some eggs and bacon for you.
[ترجمه گوگل]من برای شما تخم مرغ و بیکن خش خش می کنم
[ترجمه ترگمان]چند تا تخم مرغ و گوشت خوک برات درست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I wish people wouldn't rustle their programmes during the solos.
[ترجمه گوگل]ای کاش مردم برنامه هایشان را در خلال تک نوازی خش خش نمی کردند
[ترجمه ترگمان]من امیدوارم که مردم در طی این solos برنامه های خود را به هم نزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm sure I can rustle you up a sandwich.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که می توانم یک ساندویچ برای شما خش خش کنم
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که می تونم برات یه ساندویچ درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They began to rustle harder.
[ترجمه گوگل]آنها سخت تر شروع به خش خش كردن كردند
[ترجمه ترگمان]کم کم شروع به خش خش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'll rustle up a couple of steaks on the barbecue.
[ترجمه گوگل]من چند استیک را روی کباب خش خش خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]چند تا استیک در کباب صدا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a rustle of paper as people turned the pages.
[ترجمه گوگل]وقتی مردم صفحه را ورق می زدند صدای خش خش کاغذ به گوش می رسید
[ترجمه ترگمان]وقتی مردم صفحات را ورق می زدند، صدای خش خش کاغذی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Roland heard the rustle of biscuit wrappers and looked up at John expectantly.
[ترجمه گوگل]رولند صدای خش خش کادوهای بیسکویت را شنید و با چشم انتظار به جان نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]رونالد صدای خش خش جامه های بیسکویت را شنید و امیدوارانه به جان نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خش خش (اسم)
noise, froufrou, rustle, mush

صدای برگ خشک (اسم)
rustle

خش خش کردن (فعل)
rustle

صدا دراوردن از (فعل)
rustle

صدای برگ خشک ایجاد کردن (فعل)
rustle

صدا کردن (فعل)
cry, sound, blare, hum, clang, click, rustle

انگلیسی به انگلیسی

• soft sound like that of wind blowing through leaves
create a soft sound like that of wind blowing through leaves; steal livestock, steal cattle (slang)
when something rustles or when you rustle it, it makes soft sounds as it moves.
a rustle is a soft sound made by something moving gently.
if you rustle up a meal, you cook it quickly using whatever food you have available.

پیشنهاد کاربران

از مزرعه حیوان دزدیدن
خش خش ( کردن ) [صدای برگ خشک]
– The rustle of fallen leaves
– I heard a faint rustle in the bushes
– The leaves rustled in the breeze
– Her silk dress rustled as she moved
دقت کردید وقتی راه میرید و بخشهای بالاتر از زانوی شلوار با هرقدم که بهم میمالن یه صدای خاصی رو تولید میکنن، انگلیسی واسه اونم فعل داره
Her silk dress rustled as she moved
خش خش کردن

بپرس