scrap

/ˈskræp//skræp/

معنی: نزاع، جنگ، تکه، پاره، اشغال، اوراق، ته مانده، قراضه، ماشین الات اوراق، اوراق کردن، دور انداختن
معانی دیگر: خرده، ریزه، قطعه، (فلز یا ماشین آلات) قراضه، اسقاط، (جمع - خوراک) پس مانده، شب مانده، خلاصه، کوته نوشت، بخشی از یک نوشتار، کنار گذاشتن، به هم زدن، (جمع - تفاله ی پیه و غیره که در ماهیتابه باقی مانده است) جزغاله پیه، دنبه ی جزغاله، (عامیانه)، دعوا، مرافعه، عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small bit or fragment, esp. a leftover or discarded piece.
مترادف: remnant, shred
مشابه: bit, crumb, fragment, leftover

- a scrap of fabric
[ترجمه ابولفضل خواجه] آهنگرازه یا هر چیز مخروبه که کاربردی ندارد و میبایست با سایر مواد غنی یا ناخالصی از آن جدا شود
|
[ترجمه گوگل] یک تکه پارچه
[ترجمه ترگمان] یک تکه پارچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They tossed scraps of bread to the ducks.
[ترجمه گوگل] تکه های نان را برای اردک ها پرت کردند
[ترجمه ترگمان] تکه های نان را به اردک ها انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an accumulation of discarded materials, esp. of metal, that might be salvaged or reprocessed.
مشابه: salvage

(3) تعریف: a fragment of writing such as poetry.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, or consisting of scrap or scraps.
مشابه: salvageable

- a scrap pile
[ترجمه گوگل] یک توده قراضه
[ترجمه ترگمان] روی هم تلنبار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- scrap metal
[ترجمه گوگل] اهن قراضه
[ترجمه ترگمان] scrap فلزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: leftover or discarded.
مترادف: discarded, leftover
مشابه: extra, junked, refuse, remnant, residual, surplus
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scraps, scrapping, scrapped
• : تعریف: to discard as worthless or useless.
مترادف: jettison, junk
متضاد: keep, preserve
مشابه: abandon, chuck, deep-six, discard, drop, reject, scuttle, throw away
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a fight, esp. a physical fight; scuffle.
مترادف: scrape, scuffle
مشابه: skirmish, tussle
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: scraps, scrapping, scrapped
• : تعریف: (informal) to get into a fight, esp. a physical fight; exchange blows.
مترادف: come to blows, scuffle
مشابه: battle, brawl, fight, quarrel, spar, tussle

جمله های نمونه

1. scrap machinery
ماشین آلات دور انداخته شده

2. a scrap of paper
یک تکه کاغذ

3. iron scrap
آهن پاره

4. rubber scrap
خرده لاستیک

5. to scrap a battleship
کشتی جنگی را اوراق کردن

6. we had to scrap our plans on account of snow
مجبور شدیم به خاطر برف برنامه های خود را به هم بزنیم.

7. We will sift every scrap of evidence.
[ترجمه گوگل]ما هر تکه شواهدی را غربال خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما همه مدارک رو بررسی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She scribbled the address on a little scrap of paper.
[ترجمه Edris nozari] او با خط بد [با شتاب] آدرس را بر روی یک تکه کاغذ نوشت.
|
[ترجمه گوگل]او آدرس را روی کاغذ کوچکی نوشت
[ترجمه ترگمان]نشانی را روی تکه کاغذی نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was just a scrap of a thing .
[ترجمه گوگل]او فقط یک تکه از یک چیز بود
[ترجمه ترگمان]اون فقط یه بچه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She scribbled his phone number on a scrap of paper.
[ترجمه گوگل]او شماره تلفن او را روی یک تکه کاغذ خط زد
[ترجمه ترگمان]شماره تلفنش را روی یک تکه کاغذ نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We've sold our old car for scrap.
[ترجمه learner] ما ماشین قدیمی امان را برای اوراق کردن فروختیم
|
[ترجمه گوگل]ما ماشین قدیمی خود را به قراضه فروخته ایم
[ترجمه ترگمان]ما ماشین قدیمی خودمون رو برای آهن قراضه فروختیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The engine has been sold for scrap.
[ترجمه learner] موتور برای اوراق کردن فروخته شده است
|
[ترجمه گوگل]موتور به صورت قراضه فروخته شده است
[ترجمه ترگمان]موتور برای قراضه فروخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's not a scrap of truth in the claim.
[ترجمه learner] در این ادعا ذره ای حقیقت وجود نداره
|
[ترجمه گوگل]هیچ تکه ای از حقیقت در این ادعا وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ حقیقتی در این مورد وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A magnet separates out scrap iron from the rubbish.
[ترجمه گوگل]آهنربا آهن قراضه را از زباله جدا می کند
[ترجمه ترگمان]اهن ربا، آهن را از آشغال جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lack of cash forced us to scrap plans for a new house.
[ترجمه گوگل]کمبود پول نقد ما را مجبور کرد که نقشه های یک خانه جدید را کنار بگذاریم
[ترجمه ترگمان]نبودن پول ما رو مجبور کرد که برای یه خونه جدید نقشه بکشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. In the end, the decision to scrap the project was unanimous.
[ترجمه گوگل]در نهایت تصمیم به لغو پروژه به اتفاق آرا بود
[ترجمه ترگمان]در پایان، تصمیم به لغو این پروژه به اتفاق آرا انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزاع (اسم)
quarrel, battle, fray, affray, strife, dispute, contention, discord, spar, war, warfare, fuss, scuffle, wrangle, squeal, scrap, tousle, dust-up, embroilment, falling-out

جنگ (اسم)
battle, fight, anthology, analects, war, warfare, belligerence, scrap, varia

تکه (اسم)
slice, lump, bit, whit, tailing, portion, gob, lot, fragment, item, patch, piece, dab, chunk, morsel, shred, nub, slab, cantle, scrap, doit, dribblet, loaf, ort, smidgen, nubble, pane

پاره (اسم)
bit, part, portion, rag, bribe, fragment, fritter, piece, shred, mammock, scrap

اشغال (اسم)
inhabitancy, litter, run-off, slag, tenure, occupation, raff, trash, refuse, garbage, junk, busyness, rubbish, scrap, soilage, dump, paltriness, dreg, offal, occupancy, jakes, riffraff, swill

اوراق (اسم)
scrap, files, papers

ته مانده (اسم)
silt, scrap, leavings, riffraff, loose end

قراضه (اسم)
mammock, scrap, rattletrap

ماشین الات اوراق (اسم)
scrap

اوراق کردن (فعل)
scrap

دور انداختن (فعل)
throw off, discard, cast off, throw away, scrap

تخصصی

[مهندسی گاز] قراضه
[صنعت] ضایعات، قراضه
[ریاضیات] اسقاط کردن، بی ارزش، ضایعات، دور ریز، قراضه، انداختن
[پلیمر] قراضه

انگلیسی به انگلیسی

• piece, bit, fragment; clipping from a newspaper (or book, magazine, etc.); fight, scuffle; waste, leftovers
throw away, discard; quarrel, argue, fight
a scrap of something is a very small piece or amount of it.
scraps are pieces of unwanted food which are thrown away or given to animals.
if you scrap something, you get rid of it or cancel it.
scrap metal or paper is metal or paper that is no longer wanted for its original purpose, but which may have some other use.
scrap is metal from old or damaged machinery or vehicles that is melted down so that it can be used again.
a scrap is also a fight; an informal use.

پیشنهاد کاربران

تراشیدن، افتاده های اهن، اسقاط اهن، ضایعات، خرده، تکه، پاره، قراضه، دورانداختن، عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده، ته مانده، ماشین الات اوراق، اشغال، جنگ، نزاع، اوراق کردن، علوم مهندسی: قراضه اهن، بازرگانی: دورانداختن
قراضه
از بین رفتن، تبدیل به ضایعات شدن
چناچه جمله زیرگفته شود :
Leftover food scraps
به معنی تکه های باقی مانده یا اضافه کسی هست که غذاش رو خورده توی طرفش باقی مانده که این scrap ها یا تکه های باقی مانده باید هنگام شستن scrap of شود
...
[مشاهده متن کامل]

اما تفاوت Leftover food scraps با Leftover food در چیه ؟
Leftover food کلی تره و فقط نمیتونه باقی مانده از ظرف خوره شده کسی باشه مثلا شما ماهی یا مرغ زیاد درست میکنید که برای فرداتون هم بتونید بخورید این دیگه کثیف نیس و فقط مربوط به ظرف یک شخص خاص نمیشه و میتونید نگهش دارید که برای ناهار بعدی بخورید در حالی که Leftover food scraps یا همان scrap - تکه باقی مانده از ظرف یک شخصه وممکنه رغبت نکنید شما بخوریش و باید scrap off بشه یعنی پاک زدایی از scrap
scrap of :
It refers to the action of removing leftover food pieces from dirty dishes before washing them.
پاک زدایی تکه های باقی مانده روی ظروف غدا قبل از شستن انها

دور ریز غذا که البته متفاوت از باقیمانده ی غذا ( leftover or food waste ) هست. آنچه در مرحله ی آماده سازی غذا مثل پوست کندن، پاک کردن و . . . تولید میشه رو میگن food scraps.
دور ریز
Veggie scraps
قسمت های دورریز سبزیجات
No more freebies as domestic airlines scrap pandemic rules
دیگر هیچی رایگان نیست چونکه خطوط هوایی داخلی ، دستورات اجرایی همه گیر کنار گذاشته شد
scrap ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: ضایعات
تعریف: دورریزهای حاصل از فرایندهای تولید
یکی از معانیش، جنگیدن یا نزاع کردن است. ( quarrel / fight )
جمله ی پایین، یک مثال از معنی بالاست ( از کتاب Camridge vocab. for IELTS ) :
"Hedgehogs usually do not interact at close quarters, but that does not mean they are unaware of their neighbours. They may occasionally scrap over food items and rival males attracted to a female may also have aggressive interactions. "
...
[مشاهده متن کامل]

دور انداختن
معدوم کردن
نابود کردن
در سطل زباله انداختن
قراضه، اوراق، اسقاط
به هم زدن قرار داد یا معاهده
آقای نعیم skyscraper از واژه ی scrape هست نه Scrap
Table scrap ( plural :scraps )
غذای باقیمونده رو که از جلوتون میمونه رو میگن
به درد نخور
این از اون واژه هایست که انگلیسی زبانها تا تونستند معنی بارش کردند، معلوم نیست چرا زحمت ساخت واژه جدید رو به خودشون ندادن!!!! با این حال توی این ویژگی رکورد دار نیست:
در مقام اسم:
1 - خرده
2 - تکه
...
[مشاهده متن کامل]

3 - آهن قراضه
4 - ضایعات کاغذ
5 - خرده غذا
در مقام فعل:
1 - لغو کردن
2 - امحا کردن ( از میان بردن چیزی که دیگر مورد نیاز نیست )
3 - اوراق کردن

piece
bit
drop
ounce
جنگیدن و مبارزه کردن ، تلاش و مبارزه کردن ( در امتحانات )
لایه برداری کردن
اسم: 1. تکه
2. قراضه، باطله، اوراق
3. ته مانده، باقیمانده غذا
4. خرده
5. دعوا
فعل: 1. کنار گذاشتن
2. اوراق کردن
3. دعوا کردن
از شرِ چیزی خلاص شدن، ادامه ندادن، به حال خود رها کردن، لغو کردن
تلاش و مبارزه
لغو کردن، ملغی کردن، از درجه اعتبار ساقط کردن، کان لم یکن کردن،
مثلا
the new leaders decided to scrap the old constitution.
رهبرتن جدید تصمیم به الغای قانون اساسی پیشین گرفتند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس