she

/ʃi//ʃi/

معنی: جانور ماده، او، خودش، ان دختر یا زن
معانی دیگر: (ضمیر فاعلی مونث، سوم شخص مفرد) او، آن، وی، دختر، زن، لاس، پیشوند (با هایفن): زن، ماده

بررسی کلمه

ضمیر ( pronoun )
(1) تعریف: the female person or animal that is under discussion or recently referred to.

- My sister isn't strong, but she is kind.
[ترجمه helena] خواهر من قوی نیست ولی مهربان است
|
[ترجمه گوگل] خواهرم قوی نیست اما مهربان است
[ترجمه ترگمان] خواهرم قوی نیست، اما مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a woman, in general.

- She who eats well lives long.
[ترجمه گوگل] کسی که خوب غذا می خورد عمر طولانی دارد
[ترجمه ترگمان] اون کسی که زندگی خوبی رو می خوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a ship, nation, or other thing traditionally personified as female.

- She went down in the north Atlantic, this glorious ship.
[ترجمه گوگل] او در اقیانوس اطلس شمالی، این کشتی باشکوه، فرود آمد
[ترجمه ترگمان] او در اقیانوس اطلس شمالی، این کشتی با شکوه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: that person, either male or female; anyone.

- When a person speaks, she should speak the truth.
[ترجمه گوگل] وقتی کسی حرف می زند باید راست بگوید
[ترجمه ترگمان] وقتی کسی حرف می زند، او باید حقیقت را بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a female animal or person.

- Is this lizard a he or a she?
[ترجمه ناشناس] آیا این مارمولک است یا خانم؟
|
[ترجمه نرگس] آیا این مامولک مرد است یا زن ؟
|
[ترجمه گوگل] آیا این مارمولک او است یا او؟
[ترجمه ترگمان] این مارمولک است یا زن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she abhors hunting animals
او از شکار حیوانات نفرت دارد.

2. she accused me of taking his camera
مرا متهم کرد که دوربین عکاسی او را برداشته ام.

3. she acquitted herself well in the meeting
در جلسه به نحو احسن رفتار کرد.

4. she acted from pure necessity
او از روی استیصال کامل عمل کرد.

5. she acts as if she has no cares at all
او جوری رفتار می کند که گویی هیچ غمی ندارد.

6. she admitted her fault
تقصیر خود را قبول کرد.

7. she adored her older sister
خواهر بزرگ تر خود را از ته دل دوست داشت.

8. she advertised for a servant
او برای مستخدم (در روزنامه) آگهی کرد.

9. she affected a lisp
او وانمود کرد زبانش شل است.

10. she affects red skirts
او دوست دارد دامن قرمز بپوشد.

11. she allocated her wealth to charitable foundations
او ثروت خود را بین موسسات خیریه تقسیم کرد.

12. she also gave me a free sample of the drug
اشانتیون مجانی دارو را به من هم داد.

13. she also had a generous endowment of intelligence
او همچنین از هوش سرشاری برخوردار بود.

14. she alternated between laughing and coughing
او متناوبا می خندید و سرفه می کرد.

15. she always boasts about her trips
او همیشه درباره ی سفرهای خود لاف می زند.

16. she always buys brand-name clothes
او همیشه لباس های مارک معروف می خرد.

17. she always crows about her children's achievements
او همیشه درباره ی موفقیت های بچه هایش پز می دهد.

18. she always deferred to the wishes of her husband
او همیشه تسلیم خواسته ی شوهرش بود.

19. she always dreamed of a long cruise on a luxury ship
او همیشه خواب یک سفر طولانی در یک کشتی مجلل را می دید.

20. she always fainted at the sight of blood
او همیشه با دیدن خون غش می کرد.

21. she always puts self first
او همیشه خویشتن را ارجح می شمارد.

22. she always took her own brother's part
او همیشه طرف برادر خودش را می گرفت.

23. she always warmed toward anyone who praised her children
همیشه نسبت به کسانی که از بچه هایش تعریف می کردند ملاطفت می کرد.

24. she always wears odd clothes
او همیشه لباس های غیرعادی می پوشد.

25. she analyzes the causes of this crisis with unusual penetration
او علل این بحران را با تیزبینی فوق العاده مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.

26. she and i belong to two different generations
من و او از دو نسل مختلف هستیم.

27. she and i share many memories
من و او خاطرات مشترک فراوانی داریم.

28. she answered all of the questions correctly by a series of lucky hits
خوش شانسی پشت سر هم موجب شد که همه ی پرسش ها را درست پاسخ بدهد.

29. she answered all questions with aplomb
او با متانت به همه ی پرسش ها پاسخ داد.

30. she appeared as lady macbeth
او نقش بانو مکبث را بازی کرد.

31. she arrived at that precise moment
درست در همان لحظه وارد شد.

32. she arrived in tehran yesterday
دیروز وارد تهران شد.

33. she arrived later than others
از دیگران دیرتر آمد.

34. she arrived monday and has been here ever since
دوشنبه وارد شد و از آن هنگام تا حالا اینجا بوده است.

35. she arrived soon after three
اندکی پس از سه وارد شد.

36. she asked after you
از حال تو پرسید.

37. she asked her mother to scratch her back
از مادرش خواهش کرد که پشت او را بخاراند.

38. she asked leave to read a short statement
او اجازه خواست که اظهاریه ی کوتاهی را قرائت کند.

39. she asks intelligent questions
او پرسش های زیرکانه ای می کند.

40. she associates with the right people
او با اشخاص مناسب رفت و آمد می کند.

41. she assumed a sitting position
به حالت نشسته درآمد.

42. she assured us of her help
ما را به کمک خود دلگرم کرد.

43. she ate a lot and waxed fatter
او خیلی خورد و چاق تر شد.

44. she ate so much that she got the hiccups
از بس خورد به سکسکه افتاد.

45. she attempted to disunite the members of the club by spreading gossip
او کوشید با پخش شایعه بین اعضای باشگاه چند دستگی ایجاد کند.

46. she averred her innocence
روی بی گناهی خود را تاکید کرد.

47. she backed the car into the garage
ماشین را عقب عقب به داخل گاراژ راند.

48. she badgered her mother into finally buying her the watch
آن قدر پاپی مادرش شد تا بالاخره برایش ساعت را خرید.

49. she baffled all our attempts at finding her
او همه ی سعی ما را برای یافتنش مختل کرد.

50. she balled her fists
مشت های خود را گره کرد.

51. she banged her head against the shelf
سرش محکم به طاقچه خورد.

52. she banged me on the head
او دنگی زد تو سرم.

53. she bared her teeth in a smile
با لبخندی دندان های خود را نمایان کرد.

54. she bashed her husband over the head with a saucepan
با ماهیتابه بر سر شوهرش کوفت.

55. she bears the stamp of genius
نبوغ در ناصیه ی او هویدا است.

56. she became a bit too salty in her criticisms
در انتقادات خود قدری تندی به خرج داد.

57. she became a celebrity overnight!
یکشبه نامدار شد!

58. she became big with child
شکمش بالا آمد (آبستن شد).

59. she became ecstatic upon seeing her long-lost child
با دیدن فرزند گم گشته ی خود از خود بی خود شد.

60. she became ill and faded away
او بیمار شد و مرد.

61. she became pensive
سر به جیب تفکر فرو برد.

62. she became rich and famous in a short time
در مدت کوتاهی پولدار و بلندآوازه شد.

63. she began plucking the guitar
شروع کرد به گیتار زدن.

64. she began to feel tired
او شروع کرد به احساس خستگی

65. she began to laugh, sputtering out the story
شروع کرد به خندیدن و گفتن داستان با شتاب تمام

66. she begged to be shown her son's corpse
التماس کرد که جسد فرزندش را به او نشان دهند.

67. she beguiled her days with reading
او روزهای خود را با مطالعه (خواندن) سپری می کرد.

68. she believed that the best physician is indeed nature
او معتقد بود که بهترین درمانگر همانا طبیعت است.

69. she believes that religion is the only way to eternal salvation
او باور داردکه مذهب یگانه راه رستگاری ابدی است.

70. she belongs in the movies
او به درد بازیگری در فیلم می خورد.

مترادف ها

جانور ماده (اسم)
female, she

او (ضمير)
she, he, it

خودش (ضمير)
she, he, himself, herself, itself

ان دختر یا زن (ضمير)
she

انگلیسی به انگلیسی

• female person or animal; something considered to be feminine
female person or animal currently being discussed or recently mentioned; woman; something considered to be feminine
about a woman, about a girl, about a female, of female origin
you use she to refer to a woman, girl, or female animal that has already been mentioned, or whose identity is known. she is used as the subject of a verb.
you can use she to refer to a nation. she is used as the subject of a verb.
you can also use she to refer to a ship, car, or other vehicle. she is used as the subject of a verb.

پیشنهاد کاربران

ضمیر she به معنای او
معادل فارسی ضمیر she او است. she از لحاظ صرفی ضمیر سوم شخص مونث است و از لحاظ دستوری نقش فاعلی دارد. she اشاره به انسان یا حیوان مونثی دارد که به راحتی قابل شناسایی باشد و یا قبلا به آن اشاره شده باشد. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. i asked my mother if she'd lend me some money, but she said no ( من از مادرم پرسیدم که امکان دارد به من مقداری پول قرض بدهد، ولی او گفت نه. )
. my daughter is pretty, she is just 23 years old ( دخترم زیباست، او فقط بیست و سه سال دارد. )
منبع: سایت بیاموز

Female gender
It belongs to women and girls.
She is a strong soldier who fight with enemies.
she
دَر پارسی کُهَن بَرای هالَت گُمنام مادینه ی ناباش " وِی" وَ بَرای گُمنام ِ نَرینه ی ناباش " او" را به کار می بُردَند.
هالَت پارسی اَست = حالَت ، چه گونه گی
مادینه = موءنَث ، زَنانه
نَرینه = مُذَکَر ، مَردانه
گُمنام = ضَمیر ، پیشنام ، پیشواژ ، فَرانام
ناباش = غایِب ، ناهَست
او ( موئنث )
آن زن ( دختر )

بپرس