shebang

/ʃɪˈbæŋ//ʃɪˈbæŋ/

معنی: کار، تعبیه، ابتکار، امر مورد علاقه
معانی دیگر: کلبه، آلونک، بیغوله، (خودمانی) معامله، قضیه، چیز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) an occasion, situation, organization, contrivance, or the like, considered as a whole.

- He said after the party that he had thoroughly enjoyed the whole shebang.
[ترجمه بابیزان] او بعد از میهمانی گفتش که کاملا" از همه چیز ( در میهمانی ) خوشش آمده .
|
[ترجمه گوگل] او بعد از مهمانی گفت که از کل شبنگ لذت برده است
[ترجمه ترگمان] بعد از مهمانی که کاملا از همه چیز لذت برده بود، گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the whole shebang
همه،همه ی آن چیز یا آن معامله،سر و ته

2. Yet given the steamy circumstances, this whole shebang seems oddly passionless.
[ترجمه گوگل]با این حال، با توجه به شرایط سخت، کل این شبنگ به طرز عجیبی بی علاقه به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر میاد این قضیه به نظر عجیب و غریب میاد، این قضیه به نظر عجیب و غریب میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Naturally Spiritualized crank the whole shebang into life without a word.
[ترجمه گوگل]طبیعتاً معنوی، کل شبنگ را بدون هیچ کلمه ای وارد زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که همه چیز را بدون یک کلمه به زندگی تبدیل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The whole shebang is just about washed up.
[ترجمه گوگل]کل شبنگ تقریباً شسته شده است
[ترجمه ترگمان]همه خو نه فقط دارن شستشو می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Altar boy - the whole shebang. Couldn't get out of it if I tried.
[ترجمه گوگل]پسر محراب - کل شبانگ اگر تلاش می کردم نمی توانستم از آن خارج شوم
[ترجمه ترگمان]پسری که در محراب قربانی شد - همه خانواده مان اگر سعی می کردم نمی توانستم از آن خلاص شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm sick of the whole shebang.
[ترجمه گوگل]حالم از کل شبنگ بهم میخوره
[ترجمه ترگمان]حالم از همه خو به هم به هم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Module shebang paper and mounted hinges from the device.
[ترجمه گوگل]کاغذ shebang و لولاهای نصب شده را از دستگاه ماژول کنید
[ترجمه ترگمان]پیمانه، کاغذ و لولاهای در حال نصب از دستگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The whole shebang smells sort of fishy to me.
[ترجمه گوگل]کل شبنگ برای من بوی ماهی می دهد
[ترجمه ترگمان]مثل این است که این جور چیزها بوی ماهی می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hazy about demand from shebang.
[ترجمه گوگل]مبهم در مورد تقاضا از شبانگ
[ترجمه ترگمان]در مورد تقاضا از طرف ما صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We saw the whole shebang.
[ترجمه گوگل]کل شبنگ را دیدیم
[ترجمه ترگمان]ما هم ون چیزها رو دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's a big project, and she's in charge of the whole shebang.
[ترجمه گوگل]این یک پروژه بزرگ است، و او مسئول کل شبانگ است
[ترجمه ترگمان]این یک پروژه بزرگه، و اون مسئول تمام خونه ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We'll have to take the table, chairs, dishes, silverware - the whole shebang.
[ترجمه گوگل]ما باید میز، صندلی، ظروف، ظروف نقره - کل شبانگ را برداریم
[ترجمه ترگمان]باید میز و صندلی ها و ظروف نقره و ظروف نقره ای را برداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The chances are that the Chinese government, like Richard Nixon's in 197 will say "job done" and pull the plug on the whole shebang.
[ترجمه گوگل]این احتمال وجود دارد که دولت چین، مانند دولت ریچارد نیکسون در سال 197، بگوید "کار انجام شد" و کل شبنگ را بکشد
[ترجمه ترگمان]شانس این است که دولت چین، مانند ریچارد نیکسون در ۱۹۷ نفر بگوید که \"کار انجام شده\" و دوشاخه را به کل ما وصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Big house, pool, 2 kids in private schools, perfectly manicured lawns, 2 cars. . . the whole shebang.
[ترجمه گوگل]خانه بزرگ، استخر، 2 بچه در مدارس خصوصی، چمن های کاملا آراسته، 2 ماشین کل شبانگ
[ترجمه ترگمان]خانه بزرگ، استخر، ۲ بچه در مدارس خصوصی، چمن ها، چمن ها، ۲ ماشین، همه ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کار (اسم)
service, function, thing, office, task, act, action, deed, work, job, labor, karma, activity, ploy, affair, duty, shebang, appointment, workmanship, avocation, vocation, proposition, laboring, fist, concave, opus, kettle of fish

تعبیه (اسم)
shift, appliance, preparation, improvisation, shebang, lash-up

ابتکار (اسم)
shift, imagination, invention, contraption, improvisation, shebang, lash-up, industry, authorship, novation, initiative, originality, knack, gumption, resource

امر مورد علاقه (اسم)
shebang

انگلیسی به انگلیسی

• overall structure or framework of something (slang); shack, simple cabin

پیشنهاد کاربران

بپرس