shed

/ˈʃed//ʃed/

معنی: الونک، کپر، ریختن، افکندن، پوست ریختن، جاری ساختن، خون جاری ساختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن
معانی دیگر: اتاقک (برای انبار کردن ماشین چمن زنی و ابزار باغ و غیره) آلونک، - دان، بیرون ریختن، بیرون دادن، فشاندن، (پرنده) تو لک رفتن، کریچ، پر ریختن، (مار و غیره) پوست انداختن، (ماهی و غیر) تخم ریختن، تخم پراکندن، (سگ و گربه و انسان و غیره) مو ریختن، پشم ریختن، (گیاه) تخم ریختن، تخم افشاندن، برگ ریختن، گلاندن، گلانیدن، خزان کردن، (مجازی) ساطع کردن، رخشاندن، تراواندن، پس زدن، پاد آب بودن، آب را در خود راه ندادن، دور ریختن، (از شر چیزی یا کسی) راحت شدن، رجوع شود به: watershed، (ماشین بافندگی) خط تار، شکاف تار، (که ماکو در آن رفت و آمد می کند)، انداختن افشاندن، پوست انداختن

بررسی کلمه

ادغام ( contraction )
• : تعریف: contracted form of "she had". ; contracted form of "she would".
اسم ( noun )
• : تعریف: a simple, usu. one-story structure used for storage or shelter, or as a workshop, and either free-standing or attached to another building.

- The garden tools are in the shed out back.
[ترجمه Bi] وسایل باغبانی داخل انبار هستند
|
[ترجمه ai] ابزارهای باغبانی در انبار پشتی هستند.
|
[ترجمه گوگل] ابزار باغ در سوله پشت است
[ترجمه ترگمان] وسایل باغبانی در انبار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sheds, shedding, shed
(1) تعریف: to cast off, take off, or let fall (a covering or growth).
مشابه: discard, discharge, doff, exfoliate, exude, flake, issue, molt, peel, remove, slough, spill, strip, throw

- He shed his shirt and trousers and jumped in the lake.
[ترجمه ai] پیراهن و شلوارش را در آورد و به درون دریاچه پرید.
|
[ترجمه گوگل] پیراهن و شلوارش را انداخت و پرید توی دریاچه
[ترجمه ترگمان] پیراهن و شلوارش را بیرون کشید و روی دریاچه پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The maple sheds its leaves in autumn.
[ترجمه یوسف نادری] برگ های درخت اَفرا در پاییز می ریزند.
|
[ترجمه گوگل] افرا در پاییز برگ های خود را می ریزد
[ترجمه ترگمان] درخت افرا در پاییز حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to let (a fluid) flow out.
مشابه: stream

- Much blood was shed in the battle.
[ترجمه گوگل] در این جنگ خون زیادی ریخته شد
[ترجمه ترگمان] خون زیادی در جنگ ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She shed tears of joy at the sight of her son.
[ترجمه گوگل] با دیدن پسرش اشک شوق ریخت
[ترجمه ترگمان] از دیدن پسرش اشک شوق ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to send forth or give off.
مترادف: cast, throw
مشابه: emanate, emit, project, radiate

- The lamp sheds light on the desk.
[ترجمه اسحاقی] چراغ نورش را بر روی میز تحریر می تاباند.
|
[ترجمه گوگل] لامپ روی میز نور می اندازد
[ترجمه ترگمان] چراغ روی میز روشن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to be impervious to (usu. a fluid); repel.
مترادف: repel
مشابه: rebuff, repulse, resist, withstand

- The coat of wax sheds water.
[ترجمه ai] کت مومی آب را دور میکند. ( آبگریز است )
|
[ترجمه گوگل] پوشش موم آب می ریزد
[ترجمه ترگمان] همون بارونی که آب داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to discard or get rid of.
مترادف: discard, dispose of, doff, slough
مشابه: deep-six, drop, dump, eliminate, jettison, purge, scrap

- She has shed most of her old friends.
[ترجمه گوگل] او بیشتر دوستان قدیمی خود را رها کرده است
[ترجمه ترگمان] او بیشتر دوستان قدیمی خود را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: shed blood
(1) تعریف: to cast off or let fall a natural covering or growth such as old skin, fur, or leaves.
مترادف: exfoliate
مشابه: exuviate, flake, molt, peel, slough

- Our cat sheds a lot in the spring.
[ترجمه یوسف نادری] گربه ما، در فصل بهار خیلی پشم می ریزد.
|
[ترجمه گوگل] گربه ما در بهار زیاد می ریزد
[ترجمه ترگمان] گربه مون تو بهار زیاد انبار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to drop off or fall out.

- The leaves have already begun to shed.
[ترجمه گوگل] برگها قبلاً شروع به ریختن کرده اند
[ترجمه ترگمان] برگ ها شروع به ریختن کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The dog's fur is shedding.
[ترجمه گوگل] خز سگ در حال ریختن است
[ترجمه ترگمان] موهای سگ ریخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. shed (or weep) tears
اشک ریختن

2. birds shed their feathers
پرندگان تو لک می روند.

3. reptiles shed their skin periodically
خزندگان گاه به گاه پوست می اندازند.

4. to shed a few kilos
چند کیلو گرم (وزن) کم کردن

5. to shed blood
خونریزی کردن

6. to shed leaves
برگ ریختن

7. to shed light on the past
گذشته را نمایان کردن

8. to shed tears
اشک ریختن

9. . . . also shed two or three teardrops
. . . اشکی دو سه هم بفشان

10. fishes too shed their eggs
ماهی ها هم تخم می ریزند.

11. joseph finally shed his doubts and got married
ژوزف بالاخره تردید را کنار گذاشت و ازدواج کرد.

12. trees that shed their leaves in the fall are called "deciduous"
درختانی که در خزان برگ می ریزند "ریزنده " نامیده می شوند.

13. her blue eyes shed confidence
اطمینان از چشمان آبی او می بارید.

14. branches waved gently and shed their leaves
شاخه ها به آرامی نوسان می کردند و برگ های خود را می ریختند.

15. he wanted to be metropolitan and shed his last rustic vestiges
او می خواست شهرنشین شود و آخرین آثار روستانشینی خود را محو کند.

16. if sorrow mobilizes its forces to shed lovers' blood. . .
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد. . .

17. the laws of decorum required that no blood be shed on the greek stage
اصول نزاکت چنین اقتضا می کرد که در صحنه ی نمایش های یونان هیچگونه خونریزی صورت نگیرد.

18. Trees shed their leaves and flowers shed their petals.
[ترجمه گوگل]درختان برگ های خود را می ریزند و گل ها گلبرگ های خود را
[ترجمه ترگمان]درختان برگ های خود را می ریزند و گل ها petals را می ریزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Their research aims to shed light on the workings of the human mind.
[ترجمه گوگل]هدف تحقیقات آنها روشن کردن عملکرد ذهن انسان است
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیقات آن ها ریختن نور بر عملکرد ذهن انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He planned to build on a shed.
[ترجمه Z] اوتصمیم داشت دریک آلونک ساخت وسازکند
|
[ترجمه گوگل]او قصد داشت روی یک سوله بسازد
[ترجمه ترگمان]او قصد داشت در یک انبار بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. David built us a shed in the back yard.
[ترجمه گوگل]دیوید برای ما یک آلونک در حیاط پشتی ساخت
[ترجمه ترگمان] دیوید \"برامون یه آلونک توی حیاط پشتی درست کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. if you shed tears when you miss the sun, you also miss the stars.
[ترجمه learner] اگه وقتی چیزی را از دست دادی بیقراری کنی چیزهای دیگری را هم از دست میدی . منظور برخورد منطقی با فقدان سلامتی - فقدان عزیزان و . . . . هست . ما می گوییم کفر ، نعمت از کفت بیرون کند
|
[ترجمه گوگل]اگر هنگام دلتنگی برای خورشید اشک بریزید، دلتنگ ستاره ها نیز می شوید
[ترجمه ترگمان]، اگر وقتی دلت برای خورشید تنگ میشه ستاره ها را هم از دست میدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The shed was roofed with dried straw.
[ترجمه گوگل]سوله با کاه خشک پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]کلبه با پوشال خشکیده و خشکیده پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. There was a garden spade in the shed.
[ترجمه گوگل]یک بیل باغچه در آلونک بود
[ترجمه ترگمان]یک بیل در انبار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. If you shed tears when you mithe sun, you also mithe stars.
[ترجمه گوگل]اگر هنگام میل خورشید اشک می ریزید، ستاره ها را هم می ریزید
[ترجمه ترگمان]اگه تو اشک بریزی، تو هم ستاره ها رو هم دوست داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الونک (اسم)
shed, hut

کپر (اسم)
shed

ریختن (فعل)
infuse, pour, found, lave, besprinkle, shed, cast, splash, bestrew, strew, decant, dust, melt, disembogue, disgorge

افکندن (فعل)
give, shed, cast, throw, droop, fling, quoit, up-end

پوست ریختن (فعل)
shed, desquamate

جاری ساختن (فعل)
shed, perfuse

خون جاری ساختن (فعل)
shed

برگ ریزان کردن (فعل)
shed

انداختن، افشاندن (فعل)
shed

تخصصی

[زمین شناسی] آب ریز، قطعه ای زمین ،آب پخشان خشکی؛ مثلاً حوزه آبریز.
[نساجی] دهنه نخ تار - دهانه نخ تار - مکانیزم دهنه نخ تار - دهانه -پودرو - دهنه - ایجاد دهنه - تشکیل دهانه نخ تار

انگلیسی به انگلیسی

• small simple building used for storage or shelter
pour, cause a liquid to flow; let fall; strip, remove; scatter, spread; radiate, emit; repel; discard
a shed is a small building used for storing things.
when an animal sheds hair or skin, some of its hair or skin drops off. when a tree sheds its leaves, its leaves fall off.
to shed something means to get rid of it.
if a company or organization sheds jobs, or sheds employees, it makes a number of its employees redundant.
if a lorry sheds its load, the goods it is carrying fall onto the road.
to shed tears means to cry.
if you say that someone does not shed any tears about a sad or disappointing event or situation, you mean that they are not at all upset by it.
to shed blood means to kill people in a violent way.
to shed light on something such as a problem means to make it easier to understand.
she'd is the usual spoken form of `she had', especially when `had' is an auxiliary verb. she'd is also a spoken form of `she would'.

پیشنهاد کاربران

انباری. سیلو. پناهگاه . کارخانه سرپوشیده، انداختن، افشاندن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست انداختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، کپر، آلونک
سیلو
انباری
کارخانه سرپوشیده، انداختن، افشاندن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست انداختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، کپر، آلونک
to shed – to get rid of something; to lose something; to reduce something
کنار گذاشتن
shed: در منسائل مالی یعنی کاهش . مثلا shed assets یعنی کاهش سرمایه یا دارایی
The fall in the oil price from $115 a barrel to $41 has thrown many companies into crisis, forcing them to shut projects and shed assets: کاهش قیمت نفت از بشکه ای 115 دلار به 41 دلار، بسیاری از شرکت ها را دچار بحران کرده و آنها را مجبور به تعطیلی پروژه ها و کاهش دارایی ها کرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

The company must shed assets with low profit margins to improve last year's return on capital of 2. 7 per cent, investors said: سرمایه گذاران گفتند که شرکت باید دارایی های با حاشیه سود کم را کاهش دهد تا بازده سرمایه سال گذشته را 2. 7 درصد بهبود بخشد.

shed ( v ) ( ʃɛd ) =to let sth fall; to drop sth, e. g. Luke shed his clothes onto the floor. How much blood will be shed before the fighting ends.
shed
[فرآوری مواد معدنی] سوله، انبار ( ذخیره مواد معدنی )
shed 2 ( n ) garden shed ( ɡɑrdn ʃɛd )
shed
shed 1 ( n ) storage shed ( stɔrɪdʒ ʃɛd ) =a small, simple building, usually built of wood or metal, used for keeping things in
shed
Seperate from something
جداشدن از چیزی
می تواند انباری جدا از ساختمان - پوست و مو و پشم حیوان که می ریزد - اشک چشم - تخم گیاهان - برگ درختان که می ریزد باشد .
در پزشکی به معنا آزادسازی ویروس های تکثیر یافته در محیط می باشد.
Virus is shed in oral, nasal and ocular secretions
ویروس از طریق ترشحات دهان، بینی و چشم پخش می شود.
کلمه ی bike shed به معنای اتاقک دوچرخه هست که معمولا در انگلستان برای محافظت از دوچرخه ساخته میشه در مقابل باران و هوای سرد
The experiments shed no new information on the cause of the disease
=give out بیرون دادن یا منتشرکردن نتیجه
=discardول کردن ، دور انداختن. . .
یک عبارت مودبانه برای اشاره به یک فرد احمق در زمان نبود او:
. He is not the sharpest tool in the shed
A small building, usually made of wood, used for storing things
انباری ( معمولاً ساخته شده از چوب برای نگهداری از وسایل )
a tool/storage shed
We keep our bikes in the shed
shed
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/shed
کاهش ( مثلا کاهش بار ) . . . مهندسی برق
ریزش مو یا پوست انداختن حیوانات
فروختن ( مثلاً در shedding assets )
سوله چوبی که معمولا در مزارع وجود دارد تا بیل و کلنگ و وسایل شبیه به این رو در آن قرار می دهند.
shed something
خلاص شدن از چیزی
. The factory is shedding a large number of workers
a quick way to shed unwanted pounds ( = extra weight or fat on your body )
Museums have been trying hard to shed their stuffy image
ول کردن
رها کردن
کنارگذاشتن
حذف
معنای دوستان:
⁦✔️⁩روشن کردن مطلبی یا موضوعی
shed light on something :
روشن کردن مطلبی یا امری، بیشتر توضیح دادن وضعیتی
The Observer
Discovery of Pompeii slaves’ room ⭕sheds rare light on⭕ real Roman life
TheGuardian. com@
واژه shedبه معنی کلبه چوبی است
معنی کلمه shed یعنی کلبه چوبی
اتاقک باغبانی
پراکنش؛ انتشار؛ تکثیر عوامل بیماری زا از یک میزبان به میزبان دیگر
به معنی ریختن هست مثلاً ریختن اشک، خون یا غیره.
Shed a tear : اشک ریختن، جاری شدن اشک
نور افکندن، روشن کردن
shed light on something : روشن کردن مطلبی، بیشتر توضیح دادن وضعیتی
کندن یا کنده شدن ( در مورد پوشش و لباس ) ، ول شدن یا ول کردن و انداختن
سوله
آلونک ، انباری

از دست دادن
ریزش کردن
انباری
پی بردن
پناهگاه
افکندن، نسبت ( به )
● بیرون ریختن
● از چیز زاید یا غیرضروری خلاص شدن
● برگ ریختن ( گیاه ) ، پوست ریختن ( جانور )
● پرت کردن، ول دادن
● ضد آب بودن، نفوذ ناپذیر بودن ( در برابر آب )
تعدیل نیرو
روشن کردن مطلبی یا امری
Small builsing that usually made from wood and use for storing things
( نتیجه و خلاصه و غیره ) بیرون دادن، منتشر کردن
shed roof: بام واریخته، بام تک شیب، بامی که فقط یک صفحه شیب دار ( شیروانی ) سقفی دارد.
وزن کم کردن
دهنه
سایبان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٨)

بپرس