shrug

/ˈʃrəɡ//ʃrʌɡ/

معنی: شانه را بالا انداختن، بالا انداختن
معانی دیگر: (به نشان تردید یا تحقیر یا بی اعتنایی و غیره) شانه بالا انداختن، بی اعتنایی نشان دادن، شانه بالا اندازی، (زنانه) کت کوتاه، ژاکت کوتاه، کت پایین باز، منقب­ کردن، بالا انداختن شانه، مطلبی را فهماندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shrugs, shrugging, shrugged
• : تعریف: to raise and draw (the shoulders) inward to indicate one's lack of power over a situation, or one's lack of responsibility, concern, knowledge, or the like.

- I asked him why no one had ever tried solve these problems, but he just shrugged.
[ترجمه گوگل] از او پرسیدم که چرا هیچ کس تا به حال برای حل این مشکلات تلاش نکرده است، اما او فقط شانه بالا انداخت
[ترجمه ترگمان] از او پرسیدم که چرا هیچ کس سعی نکرده این مشکلات را حل کند، اما او فقط شانه هایش را بالا انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: shrug off
• : تعریف: to raise and draw the shoulders inward.
اسم ( noun )
(1) تعریف: the motion of raising and drawing the shoulders inward.

(2) تعریف: an open, very short jacket or sweater worn by women.

جمله های نمونه

1. shrug off
با بی اعتنایی روبرو شدن یا تلقی کردن،ناچیز شمردن،خم به ابرو نیاوردن

2. shrug one's shoulder
شانه بالا انداختن،بی اعتنایی از خود نشان دادن،اهمیت ندادن

3. the shrug of her shoulder showed her contempt
شانه بالا انداختن او حاکی از بی اعتنایی او بود.

4. he gave a shrug and went on smoking
شانه ای بالا انداخت و به سیگار کشیدن ادامه داد.

5. 'It'll be fine,' she replied, with a nonchalant shrug.
[ترجمه گوگل]او با شانه‌ای بی‌پروا پاسخ داد: "خوب خواهد شد "
[ترجمه ترگمان]او با بی اعتنایی شانه هایش را بالا انداخت و جواب داد: همه چی درست می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With a mental shrug, he decided to tell the truth.
[ترجمه گوگل]با یک شانه بالا انداختن ذهنی تصمیم گرفت حقیقت را بگوید
[ترجمه ترگمان]در حالی که شانه بالا می انداخت، تصمیم گرفت حقیقت را بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Erica made a little deprecating shrug.
[ترجمه گوگل]اریکا کمی اهانت آمیز شانه بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]اریکا شانه بالا انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I admire the way she is able to shrug off unfair criticism.
[ترجمه گوگل]من روشی را که او می تواند از انتقاد ناعادلانه شانه خالی کند تحسین می کنم
[ترجمه ترگمان]من طرز نگاه کردن او را تحسین می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I hope I can shrug off this cold before I go on holiday.
[ترجمه گوگل]امیدوارم قبل از رفتن به تعطیلات بتوانم از این سرما خلاص شوم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم قبل از رفتن به تعطیلات، از این سرما شانه بالا بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She lifted her shoulders in a little shrug.
[ترجمه گوگل]شانه هایش را با کمی شانه بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]او شانه هایش را بالا انداخت و شانه هایش را بالا انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pam lifted her shoulders in a little shrug.
[ترجمه گوگل]پام شانه هایش را با کمی شانه بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]پم در حالی که شانه هایش را بالا می انداخت گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boy gave a slight shrug and walked away.
[ترجمه گوگل]پسر کمی شانه بالا انداخت و رفت
[ترجمه ترگمان]پسر شانه ای بالا انداخت و دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We can't just shrug these objections off.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم به سادگی از این مخالفت ها کنار بگذاریم
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم این objections رو نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The team have been able to shrug off their recent failures and perform well.
[ترجمه گوگل]این تیم توانسته است از ناکامی های اخیر خود شانه خالی کند و عملکرد خوبی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این تیم توانست شکست های اخیر خود را بالا نگه دارد و عملکرد خوبی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شانه را بالا انداختن (فعل)
shrug

بالا انداختن (فعل)
toss, shrug

انگلیسی به انگلیسی

• instance of raising and lowering the shoulders to express indifference or uncertainty
raise and lower the shoulders to express indifference or uncertainty
if you shrug your shoulders, you raise them to show that you are not interested in something or that you do not know or care about it. verb here but can also be used as a count noun. e.g. the man nodded with a faint shrug of his shoulders. shrugs
if you shrug something off, you treat it as not important or serious.

پیشنهاد کاربران

شانه کج کردن
مثال: He shrugged his shoulders in response to the question.
او شانه هایش را در پاسخ سوال کج کرد.
شانه بالا انداختن ( به معنای نمی دانم معمولا )
مثال
When I asked about his plans for the weekend, he just shrugged
Shrug emoji : شکلک شانه بالا انداختن
بی اعتنایی
بی تفاوت بودن
رها کردن
I shrug the backpack from my shoulders
کوله پشتی ام را از روی شانه ام رها میکنم.
بدنسازی: شراگ
بالا دادن شانه ها
بالا انداختن شانه ها
شانه بالا زدن
مثلا
I send a shrug 🤷‍♀️ in her direction
من برایش شانه بالا زدم ب معنای در جریان نیستم
شانه بالا انداختن، shrug shoulders
You are doubtful, indifferent

بپرس