simper

/ˈsɪmpər//ˈsɪmpə/

معنی: پوزخند زدن، بیجا خندیدن، سفیهانه خندیدن
معانی دیگر: (احمقانه یا مصنوعی) لبخند زدن، نیش باز کردن، لبخند لوس، لبخند ساختگی، خنده ی عاری از ملاحت، خنده زورکی کردن، سوسو زدن نور

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: simpers, simpering, simpered
• : تعریف: to smile in a silly or affected manner.

- It's sickening how he simpers in the presence of these bigwigs.
[ترجمه گوگل] کسالت آور است که چگونه او در حضور این گنده گنده ها بداخلاق می کند
[ترجمه ترگمان] حال این که چطور با وجود این bigwigs، با لوسی حرف می زند، این حال و حال او را به هم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express with a silly or affected smile.

- She simpered her gratitude.
[ترجمه گوگل] او قدردانی خود را ساده کرد
[ترجمه ترگمان] او سپاسگزاری خود را simpered کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: simperingly (adv.)
• : تعریف: a foolish or affected smile.

جمله های نمونه

1. The maid lowered her chin and simpered.
[ترجمه گوگل]خدمتکار چانه‌اش را پایین انداخت و صدا زد
[ترجمه ترگمان]کلفت چانه خود را پایین آورد و لبخند simpered زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Thank you doctor," said the nurse with a simper.
[ترجمه گوگل]پرستار با صدایی ساده گفت: ممنون دکتر
[ترجمه ترگمان]پرستار با لبخندی simper گفت: \" متشکرم دکتر \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'You're such a darling,' she simpered.
[ترجمه گوگل]او گفت: "تو خیلی عزیزی "
[ترجمه ترگمان]با لبخند simpered گفت: تو خیلی خوشگلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Betsy simpered at him as she spoke.
[ترجمه گوگل]بتسی در حالی که صحبت می کرد به او خندید
[ترجمه ترگمان]بت سی نیز همان طور که حرف می زد، به او لبخند simpered
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gave her teacher a simpering smile.
[ترجمه گوگل]او لبخند آرامی به معلمش زد
[ترجمه ترگمان]لبخند زنان به معلمش لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Are we perhaps being invited to see the simpering good taste of operetta as the flip-side of the Victorian stews?
[ترجمه گوگل]آیا احتمالاً از ما دعوت شده است که طعم خوب اپرت را به عنوان طرف دیگر خورش های ویکتوریایی ببینیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما برای دیدن طعم خوش simpering of به عنوان جنبه flip دوره ویکتوریایی دعوت شده ایم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He just simpered at me.
[ترجمه گوگل]او فقط به من لجبازی کرد
[ترجمه ترگمان]او فقط به من لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I also resented the way Millet was simpering at me.
[ترجمه گوگل]من هم از روشی که میلت به من می‌خندید، ناراحت بودم
[ترجمه ترگمان]همچنین از روش Millet که simpering بر من was بیزار بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nicola was not just a simpering and empty-headed blonde with a pleasant voice.
[ترجمه گوگل]نیکولا فقط یک بلوند ساده لوح و سر خالی با صدای دلنشینی نبود
[ترجمه ترگمان]بیست دلار فقط یک زن بلوند ساده و با صدای دلنشینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lady Francesca smiled and simpered but, when she glimpsed me, her face became as hard as stone.
[ترجمه گوگل]بانو فرانچسکا لبخندی زد و آهسته گفت، اما وقتی نگاهی به من انداخت، صورتش مثل سنگ سخت شد
[ترجمه ترگمان]لیدی فرانچسکا لبخند زد و لبخند simpered زد، اما وقتی چشمش به من افتاد چهره اش به اندازه سنگ سخت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The model makes the calculation simper than load-shedding strategy by neighbor.
[ترجمه گوگل]این مدل محاسبه را ساده تر از استراتژی کاهش بار توسط همسایه می کند
[ترجمه ترگمان]این مدل محاسبه را در مقایسه با استراتژی ریختن بار به وسیله همسایه محاسبه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They leer, they simper at her shame: Gay.
[ترجمه گوگل]آنها گوشزد می کنند، آنها از شرمندگی او ساده لوح می کنند: همجنس گرا
[ترجمه ترگمان]آن ها نگاه می کنند و از شرم لبخند می زنند؛ همجنس باز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When I told him the news, he simply simper.
[ترجمه گوگل]وقتی این خبر را به او گفتم، او به سادگی گفت:
[ترجمه ترگمان]وقتی اخبار را برایش گفتم، به سادگی پوزخندی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Please, young women, smile or simper or smirk or grin, glower or glare, or just mope about if you like, but for the love of God, please put away the duck face.
[ترجمه گوگل]خواهش می کنم، خانم های جوان، لبخند بزنید یا بخندید یا پوزخند بزنید یا پوزخند بزنید، درخشید یا خیره شوید، یا اگر دوست دارید فقط مات کنید، اما به عشق خدا لطفا صورت اردک را کنار بگذارید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم، زنان جوان، لبخند، لبخند، لبخند یا لبخند، اخم کردن، اخم کردن، یا فقط به خاطر عشق خدا، لطفا صورت اردک را کنار بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوزخند زدن (فعل)
titter, sneer, grin, smirk, snicker, simper

بیجا خندیدن (فعل)
simper

سفیهانه خندیدن (فعل)
simper

انگلیسی به انگلیسی

• smirk, sly or silly smile
smirk, smile foolishly
when someone simpers, they smile in a rather silly, self-conscious way which suggests that they are trying to make you like them. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. `thank you, doctor,' she said with a simper.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : simper
✅️ اسم ( noun ) : simper
✅️ صفت ( adjective ) : simpering
✅️ قید ( adverb ) : simperingly
پوزخند. خنده زورکی
she simpered, looking pleased with herself

بپرس