skier

/ˈskiːər//ˈskiːə/

معنی: اسکی باز
معانی دیگر: کسی که اسکی می کند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who skis.

جمله های نمونه

1. a warm-clad skier
اسکی باز ملبس به جامه ی گرم

2. The youngest skier won the most points.
[ترجمه گوگل]جوان ترین اسکی باز بیشترین امتیاز را کسب کرد
[ترجمه ترگمان]جوان ترین اسکی باز، بیش ترین امتیاز را برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She said she was an expert skier but I think she was just shooting a line.
[ترجمه گوگل]او گفت که او یک اسکی باز متخصص است، اما فکر می کنم او فقط به یک خط شلیک می کرد
[ترجمه ترگمان]اون گفت که اون یه اسکی باز حرفه آیه اما من فکر می کنم اون فقط داشت به یه خط شلیک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is a skier who is unafraid of danger.
[ترجمه گوگل]او یک اسکی باز است که از خطر نمی ترسد
[ترجمه ترگمان]او اسکی باز است که از خطر نمی ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Start number 13 proved unlucky for the Swiss skier.
[ترجمه گوگل]استارت شماره 13 برای اسکی باز سوئیسی بدشانس بود
[ترجمه ترگمان]شماره شروع عدد ۱۳ برای اسکی باز سوئیس بد نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's a good skier.
[ترجمه گوگل]او اسکی باز خوبی است
[ترجمه ترگمان]اسکی باز خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tracy was a keen swimmer and water skier.
[ترجمه کوروش فخار] تریسی شناگر ماهر و اسکی باز روی آب بود.
|
[ترجمه گوگل]تریسی یک شناگر و اسکی روی آب بود
[ترجمه ترگمان]تریسی شناگر ماهری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The higher slopes are for the more adventurous skier.
[ترجمه گوگل]دامنه های بالاتر برای اسکی بازان ماجراجوتر است
[ترجمه ترگمان]شیب های مرتفع تر برای اسکی باز ماجراجو بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is a keen skier and wears a jacket with skiers on the back which gave her inspiration for her design.
[ترجمه گوگل]او یک اسکی باز مشتاق است و یک ژاکت با اسکی بازان در پشت می پوشد که الهام بخش او برای طراحی او بود
[ترجمه ترگمان]او یک اسکی باز مشتاق است و یک ژاکت با اسکی بازان در پشت به تن دارد که به او انگیزه طراحی او را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mike had a collision with another skier and broke his leg.
[ترجمه گوگل]مایک با یک اسکی باز دیگر برخورد کرد و پایش شکست
[ترجمه ترگمان]مایک با اسکی باز دیگری برخورد کرد و پایش را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It almost ensures that the skier will lose his or her grip on the ice, and most likely fall.
[ترجمه گوگل]تقریباً تضمین می کند که اسکی باز کنترل خود را روی یخ از دست می دهد و به احتمال زیاد سقوط می کند
[ترجمه ترگمان]این کار تقریبا تضمین می کند که اسکی باز دست خود را بر روی یخ از دست خواهد داد و به احتمال زیاد سقوط خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is an enthusiastic skier.
[ترجمه گوگل]او یک اسکی باز مشتاق است
[ترجمه ترگمان]اسکی باز پر شوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cyan: A skier is skiing in Germany.
[ترجمه گوگل]فیروزه ای: یک اسکی باز در آلمان اسکی می کند
[ترجمه ترگمان]Cyan: اسکی باز در آلمان اسکی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Manager Are you are you a very pro skier?
[ترجمه گوگل]مدیر آیا شما یک اسکی باز بسیار حرفه ای هستید؟
[ترجمه ترگمان]مدیر: شما یک اسکی باز پر طرفدار هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسکی باز (اسم)
skier

انگلیسی به انگلیسی

• one who glides across snow or water on skis
a skier is a person who skis.

پیشنهاد کاربران

اسکی باز
مثال:
My son, who is an excellent skier, was in the water being pulled and I was driving the boat.
پسرم که اسکی باز بسیار خوبی هست، داخل آب بود و داشت کشیده می شد و من قایق را می راندم.
skier ( ورزش )
واژه مصوب: برف سُر
تعریف: شخص یا ورزشکاری که به برف سُری می پردازد|||متـ . اسکی باز
اسکی باز
اسکی کننده

بپرس