[ترجمه وووووووکگننننن] او در دوره ی بیماری خود بسیار و کاملا نحیف و ضعیف و لاغر شد
|
[ترجمه Dfr] هرزه پوست استخوان
|
[ترجمه گوگل] او در طول بیماری کاملاً لاغر شد [ترجمه ترگمان] در خلال بیماری او کاملا لاغر شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: skinniness (n.)
• : تعریف: (slang) accurate, usu. confidential information (prec. by the).
جمله های نمونه
1. a skinny woman
زن لاغر
2. two skinny horses were teamed to a plow
دو اسب لاغر را به دستگاه شخم بسته بودند.
3. zahra was a skinny waif with torn clothes and sunken eyes
زهرا دخترک بی خانمان لاغری بود با لباس های مندرس و چشم های گود افتاده.
4. At school I was fairly skinny and undersized.
[ترجمه گوگل]در مدرسه من نسبتاً لاغر و کوچک بودم [ترجمه ترگمان]در مدرسه من نسبتا لاغر و کوتوله بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You're too skinny — we'll have to fatten you up.
[ترجمه مهدی] تو خیلی لاغر هستی! ما باید تو رو چاق کنیم.
|
[ترجمه گوگل]شما خیلی لاغر هستید - ما باید شما را چاق کنیم [ترجمه ترگمان]تو بیش از حد لاغر هستی، ما باید fatten کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Some supermodels are far too skinny.
[ترجمه گوگل]برخی از سوپرمدل ها خیلی لاغر هستند [ترجمه ترگمان]بعضی از مانکن بیش از حد لاغر ان [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Tom was a lanky boy with long skinny legs.
[ترجمه گوگل]تام پسری لاغر با پاهای لاغر بلند بود [ترجمه ترگمان]تام پسر لاغری بود با پاهای لاغرش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He looks much too skinny / scrawny to be a weight - lifter.
[ترجمه گوگل]او خیلی لاغر / لاغر به نظر می رسد که وزنه بردار باشد [ترجمه ترگمان]او بسیار لاغر و لاغر به نظر می رسد که یک وزنه بردار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He was quite a skinny little boy.
[ترجمه گوگل]او یک پسر کوچک لاغر بود [ترجمه ترگمان]اون یه پسر کوچولوی لاغر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You should eat more, you're much too skinny.
[ترجمه گوگل]شما باید بیشتر بخورید، شما خیلی لاغر هستید [ترجمه ترگمان]تو باید بیشتر بخوری، تو خیلی لاغری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You're skinny enough without going on a diet!
[ترجمه گوگل]بدون رژیم گرفتن به اندازه کافی لاغر هستید! [ترجمه ترگمان]به اندازه کافی لاغر شدی بدون اینکه رژیم بگیری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. And skinny. just a bunch of bones.
[ترجمه گوگل]و لاغر فقط یک دسته استخوان [ترجمه ترگمان] و لاغر فقط یک مشت استخوان [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This was Olga - even to her skinny legs!
[ترجمه گوگل]این اولگا بود - حتی به پاهای لاغر او! [ترجمه ترگمان]این اولگا بود حتی با پاهای لاغرش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The sense of immediate attraction to this skinny guy with the bad acne and the eyebrows that met.
[ترجمه گوگل]حس جذب فوری به این مرد لاغر با آکنه بد و ابروهایی که به هم رسیدند [ترجمه ترگمان]حس جذب فوری برای این فرد لاغر با جوش های بد و ابروهایش که دیده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Skinny tightrope walkers, feet weighted with fishing sinkers, traversed the high wire.
[ترجمه گوگل]طناببازان لاغر، با پاهای سنگین با سینکهای ماهیگیری، سیم بلند را طی میکردند [ترجمه ترگمان]چند تا واکر لاغر و لاغر با پای ماهی گیری که با ماهی گیری در حال ماهیگیری بودند از سیم بلند عبور کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Suddenly the skinny preacher stepped forward.
[ترجمه گوگل]ناگهان واعظ لاغر پا جلو رفت [ترجمه ترگمان]ناگهان کشیش لاغر به جلو آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
skinny, cortical, cutaneous, dermal, corticate, made of skin
پوست واستخوان (صفت)
skinny
انگلیسی به انگلیسی
• thin, lean, slim, scrawny a skinny person is very thin, especially in an unattractive way; an informal word.
پیشنهاد کاربران
skinny means ( thin ) , but in an offensive way هم معنی مودبانه ترش میشه slim
In slang: secret information اطلاعات واقعی و درست از چیزی یا کسی که خیلیا ازش بی خبرند. Here is the skinny To get the skinny on He wanted to get the skinny on the incident. ( To be informed )
لاغر مردنی بودن به قول خودمون پوست بر تنش خشک شده😅
1. خیلی لاغر، پوست و استخون 2. کم چرب ( غذا و نوشیدنی خصوصا قهوه ) 3. چسبان و تنگ و جذب ( لباس ) 4. اطلاعات، حقیقت 5. ضعیف یا کوچک
You're looking skinny, too. همچنین , به نظر لاغر میای
skinny در مفهوم اسمی که غالباً به صورت عبارت the skinny به کار می رود به معنی اطلاعات جالب یا ناگفته ها دربارۀ چیزی است: The skinny on Hollywood
لاغر مردنی برخلاف slender ، فرد با چنین صفتی فاقد جذابیت است
پوست استخون، خیلی لاغر
لاغر مردنی _ یا همون نی غلیون خودمون😅
بدن نما
شلوار لوله تفنگی
Skinny blue Jeans شلواری لی تنگ
جذب مثل شلوار جین جذب مثال Skinny jeans GM. afsarian