snarl

/ˈsnɑːrl//snɑːl/

معنی: گرفتاری، گره، بغرنجی، کمند، گوریدگی، تله، شوریدگی، گره خوردن، دندان قروچه کردن، نمودار کردن، بغرنج کردن، غرولند کردن
معانی دیگر: (سگ یا خرس و غیره - با دندان های نمایان به نشان خشم یا تعرض) خرخر کردن، غریدن، غرغر کردن، نیش نشان دادن، با خشم یا تهدید حرف زدن، خروشیدن، خروشان گفتن، دهان غره، دندان قروچه، خرخر، نیش نمایی، غرش، سخن خشم آمیز یا تهدید آمیز، پرخاش، (مو یا ریسمان و غیره) گوریدن، گوراندن، گوریده شدن یا کردن، درهم گره خوردن، ژولیدن، ژولیده شدن یا کردن، درهم و برهم کردن یا شدن، راهبندان کردن یا شدن، پریشان کردن یا شدن، نابسامان کردن، گیر کردن، گیر انداختن، بند آوردن، انسداد (ترافیک)، (روی ورق فلزی) برجسته کاری کردن، نابسامانی، آشفتگی، هرج و مرج، گرفتگی، برجسته کردن، خشمگین ساختن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: snarls, snarling, snarled
(1) تعریف: of a dog or other animal, to growl in a threatening or vicious way, esp. with bared teeth.
مترادف: growl
مشابه: bark, menace, snap, threaten

(2) تعریف: to speak sharply with anger or menace.
مترادف: growl, lash out, snap
مشابه: bark
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter angrily or with a threatening growl.
مترادف: growl, snap
مشابه: bark

- She snarled her disagreement.
[ترجمه گوگل] او مخالفت خود را غرغر کرد
[ترجمه ترگمان] با اوقات تلخی سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: snarlingly (adv.)
(1) تعریف: an angry or vicious growl, as of a dog.
مترادف: growl

(2) تعریف: a hostile or menacing utterance.
مترادف: growl
اسم ( noun )
(1) تعریف: a tangle or mat, esp. of hair, thread, fishing line, or the like.
مترادف: mat, tangle, tousle
مشابه: twine

(2) تعریف: a confused or tangled situation.
مترادف: imbroglio, snafu, tangle
مشابه: mess

- a rush-hour traffic snarl
[ترجمه گوگل] غوغای ترافیک در ساعات شلوغی
[ترجمه ترگمان] یه غرش ترافیک هوایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: snarls, snarling, snarled
(1) تعریف: to cause to become tangled or knotted.
مترادف: entangle, foul, knot, tangle
مشابه: mat, ravel, tousle

(2) تعریف: to make complicated; confuse (sometimes fol. by up).
مترادف: complicate, embroil, entangle, tangle
مشابه: confound, confuse, embarrass, involve, jumble, mess, mix up, muddle

- The accident snarled traffic.
[ترجمه گوگل] تصادف ترافیک را مختل کرد
[ترجمه ترگمان] تصادف رانندگی با صدای غرش مانندی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His doubts snarled up the problem even worse.
[ترجمه گوگل] شک و تردید او مشکل را بدتر کرد
[ترجمه ترگمان] شک و تردیدهایش بدتر از این هم نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become confused, complicated, or tangled.
مترادف: foul, knot, tangle
مشابه: jumble, mat

جمله های نمونه

1. to snarl traffic
بند آوردن ترافیک

2. a big snarl in ferdowsi avenue
یک راهبندان بزرگ در خیابان فردوسی

3. the sudden snarl of the dog scared the child
غرش ناگهانی سگ کودک را ترساند.

4. "shut up!" she said with a snarl
با صدایی پرخاشگرانه گفت: ((خفه شو!))

5. The dogs started to snarl at each other so I had to separate them.
[ترجمه گوگل]سگ ها شروع به غر زدن روی یکدیگر کردند، بنابراین من مجبور شدم آنها را از هم جدا کنم
[ترجمه ترگمان]سگ ها شروع به غرش به هم کردند تا من مجبور شدم آن ها را از هم جدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her mouth was contorted in a snarl.
[ترجمه گوگل]دهانش از صدای غرغر به هم خورده بود
[ترجمه ترگمان]دهانش از خشم درهم رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dog gave a low snarl.
[ترجمه گوگل]سگ غرغر آهسته ای زد
[ترجمه ترگمان]سگ غرش کوتاهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dog bared its teeth in a snarl.
[ترجمه گوگل]سگ با غرغر دندان هایش را در آورد
[ترجمه ترگمان]سگ با غرشی دندان های خود را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With a snarl, the second dog made a dive for his heel.
[ترجمه گوگل]سگ دوم با خرخری برای پاشنه خود شیرجه زد
[ترجمه ترگمان]سگ دوم غرشی کرد و روی پاشنه پا شیرجه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My knitting was in a terrible snarl.
[ترجمه گوگل]بافتنی من در یک غرغر وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان]بافتنی من با غرش مخوفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She attempts a snarl, lost in the chit-chat.
[ترجمه گوگل]او سعی می کند غرغر کند، که در چت چت گم شده است
[ترجمه ترگمان]او سعی می کند غرشی کند و در گپ زدن گم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her face is all twisted up like a snarl.
[ترجمه گوگل]تمام صورتش مثل یک خرخر پیچ خورده است
[ترجمه ترگمان]صورتش مثل یک غرش درهم پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With a snarl, Fox spun around and slapped him, harder than necessary.
[ترجمه گوگل]فاکس با غرغر به دور خود چرخید و سیلی محکم‌تر از حد لازم به او زد
[ترجمه ترگمان]فاکس با خشم برگشت و سیلی محکمی به او زد و محکم تر از حد لازم به او ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The leopard gave a snarl of fury, as it realized that it had lost the element of surprise.
[ترجمه گوگل]پلنگ وقتی متوجه شد که عنصر غافلگیری را از دست داده، خرخر خشمگین کرد
[ترجمه ترگمان]پلنگ با خشم غرشی کرد، و متوجه شد که عنصر غافلگیری را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Yet, flickering behind the twisted snarl of resentment of self and the world, is a flame of human spirit.
[ترجمه گوگل]با این حال، سوسو زدن در پشت خرخر پیچ خورده کینه از خود و جهان، شعله روح انسان است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در پس غرش پیچیده خشم و بیزاری از خود و جهان، شعله روح انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرفتاری (اسم)
scrape, ado, involvement, plight, entanglement, captivity, hitch, assurance, constraint, mire, drawing, snarl, encumbrance, nodus, tanglement

گره (اسم)
knot, loop, lump, tie, clue, clew, knob, burr, snag, ganglion, parcel, node, snarl, knurl, nodus, tanglement

بغرنجی (اسم)
puzzlement, complexity, complication, intricacy, snarl, complicacy

کمند (اسم)
snare, tether, snarl, lasso, lariat, noose, springe

گوریدگی (اسم)
snarl, ravel, tanglement

تله (اسم)
trap, snare, pitfall, decoy, hook, snarl, noose, quicksand, fox trap

شوریدگی (اسم)
frenzy, snarl

گره خوردن (فعل)
knot, snarl

دندان قروچه کردن (فعل)
snarl

نمودار کردن (فعل)
snarl, unveil

بغرنج کردن (فعل)
snare, entrap, snarl, complicate, ensnare, ensnarl

غرولند کردن (فعل)
murmur, squawk, mutter, complain, snarl

تخصصی

[نساجی] حلقه تاب خورده نخ - یک توده فتیله - عمامه بستن نیمچه نخ - شال بستن نیمچه نخ

انگلیسی به انگلیسی

• tangle, knot; complicated or confused situation; angry growl; irritated or hostile sound or remark, grumble
growl angrily; make an irritated or hostile sound or remark, grumble; cause to become tangled; confuse, complicate; become tangled
when an animal snarls, it makes a fierce, rough sound and shows its teeth. verb here but can also be used a count noun. e.g. the leopard gave a snarl of fury.
if someone snarls when they speak, they say something in a fierce and unpleasant way.

پیشنهاد کاربران

🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢
❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . .
✅ سگ: bark / woof 🐶
✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶
✅ توله سگ: yap 🐶
...
[مشاهده متن کامل]

✅ بز یا گوسفند: bleat 🐏
✅ پرنده یا میمون: chatter 🐧 🐒
✅ قورباغه: croak / ribbit 🐸
✅ مار: hiss 🐍
✅ گرگ یا سگ: howl / growl / bay 🐺
✅ گربه: meow / purr 🐈
✅ گاو: moo / low 🐄
✅ خوک: oink / grunt 🐖
✅ فیل: trumpet 🐘
✅ پرنده: chirp / tweet / twitter / sing 🕊
✅ اسب ( شیهه ) : neigh / whinny / nicker 🐎
✅ زنبور: buzz 🐝
✅ مرغ: cluck / cackle 🐔
✅ خروس: cock - a - doodle - doo / crow 🐓
✅ غاز: honk / quack 🪿
✅ اردک: quack 🦆
✅ موش: squeak 🐀
✅ عقاب: screech / scream 🦅
✅ جغد: hoot / screech 🦉
✅ خفاش: screech 🦇
✅ شیر، خرس، ببر: roar 🦁 🐅 🐻
✅ کلاغ: caw 🐦‍⬛️
✅ خر، گورخر، الاغ: bray 🦓
✅ شتر: grunt 🐪
✅ جیرجیرک: chirp / creak 🦗
✅ دلفین: click 🐬
✅ بوقلمون: gobble 🦃
✅ زرافه: bleat 🦒
✅ صدای هر جوجه پرنده: cheep 🐥
✅ شغال: howl
✅ کفتار: laugh / scream
✅ صدای هر حیوانِ نر بزرگ: bellow 🐋
✅ صدای هر حیوانی که از روی خشم باشه: snarl 😾
✅ صدای کشیدن هوا داخل بینی: sniff 😪
✅ صدای بیرون دادن هوا از داخل بینی: snort 😤

با عصبانیت فریاد زدن، داد و فریاد کردن
( ( SYN with ( ( growl

بپرس