snobbish

/ˈsnɑːbɪʃ//ˈsnɒbɪʃ/

معنی: مغرور، پر افاده
معانی دیگر: پر افاده، مغرور

جمله های نمونه

1. She's much too snobbish to stay at that plain hotel.
[ترجمه فرهاد] اون خیلی پر افاده تر از این حرفاست که تو اون هتل معمولی بمونه.
|
[ترجمه گوگل]او برای ماندن در آن هتل ساده بیش از حد اسنوب است
[ترجمه ترگمان]او بیش از آن برای ماندن در آن هتل ساده بسیار پرافاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They had a snobbish dislike for their intellectual and social inferiors.
[ترجمه . مجید وحید] آنها از زیر دستان خود که از نظر اجتماعی و سطح روشنفکری پائین تر از خود بودند ، خوششان نمی آمد و آنها را آدم حساب نمی کردند
|
[ترجمه گوگل]آنها نسبت به افراد فرودست فکری و اجتماعی خود بیزاری فحشا داشتند
[ترجمه ترگمان]این افراد نسبت به زیردستان خود و social اجتماعی علاقه شدیدی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My brother is very snobbish about cars.
[ترجمه جواد کیهان] وقتی حرف ماشین میاد وسط داداشم فکر میکنه از همه چیز اونا سر در میاره
|
[ترجمه گوگل]برادر من در مورد ماشین ها خیلی فحاشی می کند
[ترجمه ترگمان]برادرم در مورد اتومبیل بسیار مغرور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He accused her of being snobbish and emotionally inhibited.
[ترجمه جواد کیهان] اون تو روش وایساد و گفت ک فکر میکنه از دماغ فیل افتاده و اینکه نمیتونه احساساتشو بروز بده
|
[ترجمه گوگل]او او را متهم کرد که به‌هیچ‌وجه مغرور است و از نظر احساسی بازدارنده است
[ترجمه ترگمان]او را متهم کرد که خودخواه و از نظر عاطفی مهار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She knew it was snobbish, that she was just like any other package holiday-maker.
[ترجمه جواد کیهان] فکر می کرد که تحفه آسمونیه در حالی که نمی دونست اونم مثل بقیه برنامه چین های مسافرت بود ( تو پرانتز بگم package holiday نوعی خاص از تور مسافرتیه مثل تور شمال با خوابگاه و گردش و فلان )
|
[ترجمه گوگل]او می‌دانست که این یک اسنوب است، که او هم مثل هر مسافر بسته دیگری است
[ترجمه ترگمان]او می دانست که آن زن بسیار پرافاده است، او درست مثل هر یک دیگر از روزه ای عید پاک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some people find her snobbish, but she's really just shy.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم او را اسنوب می دانند، اما او واقعاً خجالتی است
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم او را ازخودراضی پیدا می کنند، اما او واقعا خجالتیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She mocks the snobbish, hypocritical and materialistic views of many people and their narrow views.
[ترجمه گوگل]او دیدگاه های سخیف، ریاکارانه و مادی گرایانه بسیاری از مردم و دیدگاه های محدود آنها را به سخره می گیرد
[ترجمه ترگمان]او عقاید خودخواهانه، ریاکارانه و مادی بسیاری از مردم و دیدگاه های narrow را مسخره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pip now falls into a snobbish habit of connecting high social status with moral superiority.
[ترجمه گوگل]پیپ در حال حاضر به یک عادت سخیف گرایش پیدا می کند که موقعیت اجتماعی بالا را با برتری اخلاقی مرتبط می کند
[ترجمه ترگمان]هم اکنون پیپ به یکی از عادت های رایج برقراری ارتباط اجتماعی با برتری معنوی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Aunt Harriet was very rich and very snobbish.
[ترجمه گوگل]خاله هریت بسیار ثروتمند و بسیار بداخلاق بود
[ترجمه ترگمان]خاله هریت خیلی ثروتمند و بسیار پرافاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Snobbish Rufus had not thought it possible for some one like that to live there, but why not, after all?
[ترجمه گوگل]روفوس اسنوب فکر نمی کرد که چنین کسی در آنجا زندگی کند، اما چرا که نه؟
[ترجمه ترگمان]snobbish روفوس اصلا فکر نکرده بود که ممکن است کسی مثل او آنجا زندگی کند، اما چرا، مگر نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Snobbish home-owners are protesting about a refugee family moving into their street.
[ترجمه گوگل]صاحبان خانه های اسنوب در مورد مهاجرت یک خانواده پناهنده به خیابان آنها اعتراض می کنند
[ترجمه ترگمان]صاحبان خانه - در حال اعتراض به یک خانواده آواره هستند که به خیابان خود نقل مکان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Am I naive or snobbish in thinking that better standards ought to be enforced by the employers?
[ترجمه گوگل]آیا در این فکر که استانداردهای بهتری باید توسط کارفرمایان اعمال شود، ساده‌لوح یا بدبین هستم؟
[ترجمه ترگمان]آیا من در فکر این هستم که استانداردهای بهتر باید توسط کارفرمایان به اجرا درآیند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her family seems snobbish.
[ترجمه گوگل]خانواده او به نظر اسنوب می رسد
[ترجمه ترگمان]خانواده اش خیلی پرافاده به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He found the Etonians snobbish, shallow, seemingly unprepared for the world as it was being transformed by the war.
[ترجمه گوگل]او اتونی‌ها را آدم‌های اسنوب، کم عمق و ظاهراً آماده‌ای برای جهان در حالی که جنگ در حال دگرگونی بود، یافت
[ترجمه ترگمان]او the، کم عمق و ظاهرا unprepared برای جهان پیدا کرد، چرا که جنگ توسط جنگ متحول شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She's very snobbish about people who live in the suburbs.
[ترجمه گوگل]او در مورد افرادی که در حومه شهر زندگی می کنند بسیار سست است
[ترجمه ترگمان]او در مورد افرادی که در حومه شهر زندگی می کنند، snobbish است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغرور (صفت)
presumptuous, swollen, arrogant, proud, haughty, swanky, snobbish, imperious, prideful, overbearing, assumptive, assured, bigheaded, swank, swelling, sniffy, high-hat, high-minded, hoity-toity, overweening, snippy, snotty, stuck-up, swashing, swollen-headed, toffee-nosed, uppish

پر افاده (صفت)
arrogant, haughty, snobbish, snobby, snooty, cocksure

انگلیسی به انگلیسی

• arrogant, haughty, condescending
someone who is snobbish is too proud of their social status, intelligence, or taste; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

بپرس