sole

/soʊl//səʊl/

معنی: شالوده، تخت، زیر، کف پا، تخت کفش، قسمت ته هر چیز، یگانه، تنها، منحصر بفرد، فردی، تخت زدن
معانی دیگر: (کفش یا جوراب و غیره) تخت انداختن، کف جوراب، کف کفش، زیره، هملخت، تک، انحصاری، (به ویژه زن) مجرد، بی شوهر، (جانور شناسی) ماهی حلوا (انواع ماهی های پهن به ویژه تیره ی soleidae)، بکفش تخت زدن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: soleness (n.)
(1) تعریف: single and alone, not one among others; only.
مترادف: lone, one, only, single, solitary
مشابه: alone, individual, isolated, particular, singular, unaccompanied, unique

- She was the sole survivor of the crash.
[ترجمه گوگل] او تنها بازمانده این تصادف بود
[ترجمه ترگمان] اون تنها بازمانده حادثه بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Was that the sole reason you came here?
[ترجمه A.A] فقط به این دلیل بود که اینجا آمدید؟
|
[ترجمه شان] تنها دلیل امدن شما به اینجا چه بوده است؟
|
[ترجمه شان] آیا یگانه ( تنها ) دلیلتان برای آمدن به اینجا ، آن بود؟
|
[ترجمه گوگل] این تنها دلیل آمدن شما به اینجا بود؟
[ترجمه ترگمان] این تنها دلیلی بود که اومدی اینجا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Revenge was their sole aim in committing this terrible crime.
[ترجمه گوگل] انتقام تنها هدف آنها از ارتکاب این جنایت وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان] انتقام تنها هدف آن ها در ارتکاب این جنایت وحشتناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The machine's sole function is to clean the air.
[ترجمه گوگل] تنها وظیفه دستگاه تمیز کردن هوا است
[ترجمه ترگمان] تنها وظیفه ماشین تمیز کردن هوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not shared; exclusive.
مترادف: exclusive, undivided
مشابه: absolute, alone, complete, distinctive, lone, only, single, solitary, unique

- The patent gives them the sole right to manufacture and market the invention.
[ترجمه گوگل] حق ثبت اختراع به آنها تنها حق تولید و بازاریابی اختراع را می دهد
[ترجمه ترگمان] حق اختراع به آن ها تنها حق تولید و بازاریابی اختراع را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her sole felicity were her children
یگانه خوشی او بچه هایش بودند.

2. his sole discontent was the lack of a job
یگانه علت ناخشنودی او نداشتن شغل بود.

3. his sole heir
تنها وارث او

4. his sole purpose in coming
یگانه منظور او از آمدن

5. our sole polestar in rebuilding the country. . .
یگانه رهنمون ما در امر باز سازی کشور. . .

6. the sole right of publication
حق انحصاری چاپ

7. to sole a shoe
کفش را تخت انداختن

8. nowadays, his sole preoccupation is money
این روزها یگانه فکر و ذکر او پول است.

9. this bad-tempered man's sole redeeming quality is his honesty
یگانه خصلت ارزشمند نمای این مرد بدخلق درستکاری اوست.

10. let conscience be our sole judge
بگذار وجدان یگانه داور ما باشد.

11. she is the family's sole bread earner
او یگانه نان آور خانواده است.

12. he thinks newspapers are the sole arbiters of th virtues and faults of governments
فکر می کند روزنامه ها یگانه داوران خوبی ها و بدی های دولت ها هستند.

13. her son¨s letters were her sole consolation
نامه های پسرش یگانه مایه ی دلخوشی او بود.

14. her father died and the eldest daughter became the family's sole support
پدرش مرد و دختر ارشد یگانه پشت و پناه خانواده شد.

15. Finance for a sole trader usually comes from the individual's own savings or from family and friends.
[ترجمه گوگل]تأمین مالی یک تاجر انحصاری معمولاً از پس‌انداز خود فرد یا خانواده و دوستان تأمین می‌شود
[ترجمه ترگمان]دارایی برای یک تاجر معمولا از پس انداز خود یا خانواده و دوستان نشات می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Making such decisions is not the sole prerogative of managers.
[ترجمه گوگل]اتخاذ چنین تصمیماتی تنها در اختیار مدیران نیست
[ترجمه ترگمان]تصمیم گیری چنین تصمیماتی تنها حق انحصاری مدیران نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Academic ability is not the sole criterion for admission to the college.
[ترجمه گوگل]توانایی تحصیلی تنها ملاک پذیرش در کالج نیست
[ترجمه ترگمان]توانایی آکادمیک تنها معیار ورود به کالج نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. My sole objective is to make the information more widely available.
[ترجمه گوگل]تنها هدف من این است که اطلاعات را به طور گسترده در دسترس قرار دهم
[ترجمه ترگمان]تنها هدف من این است که اطلاعات را بیشتر در دسترس قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He held a sole tenancy of a flat.
[ترجمه گوگل]او تنها یک آپارتمان اجاره کرده بود
[ترجمه ترگمان]او یک آپارتمان اجاره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شالوده (اسم)
base, sole, skeleton, infrastructure, kernel, foundation, texture, pedestal, ground plan

تخت (اسم)
sole, couch, throne

زیر (اسم)
bottom, sole

کف پا (اسم)
sole, metatarsus

تخت کفش (اسم)
sole

قسمت ته هر چیز (اسم)
sole

یگانه (صفت)
one, only, sole, unique

تنها (صفت)
lonely, single, solitary, alone, only, lone, sole, recluse, exclusive, unaccompanied

منحصر بفرد (صفت)
sole, particular, exclusive, individual, monopolized

فردی (صفت)
single, sole, individual

تخت زدن (فعل)
sole

تخصصی

[زمین شناسی] پایه، کف زمین
[ریاضیات] تنها، فقط
[] زیره

انگلیسی به انگلیسی

• bottom of a shoe; bottom of the foot; any of a number of flatfish (especially those used for food)
put a sole onto a shoe
only, solitary; unique; exclusive
the sole thing or person of a particular type is the only one of that type.
if you have sole charge or ownership of something, you are the only person who is in charge of it or who owns it.
the sole of your foot or of a shoe or sock is the underneath surface of it.
a sole is a kind of flat fish that you can eat. the plural is also `sole'.

پیشنهاد کاربران

sole 3 ( n ) ( pl. sole ) =a flat sea fish that is used for food
sole
sole 2 ( n ) =the bottom part of a shoe or sock, not including the heel, e. g. leather soles.
sole
sole 1 ( n ) ( soʊl ) =the bottom surface of the foot, e. g. The hot sand burned the soles of their feet.
sole
[پزشکی] کف پا
نام تعدادی از اعضای بدن به انگلیسی:
head = سر
neck = گردن
shoulder = شانه
arm = بازو
chest = قفسه سینه
armpit = زیر بغل
nipple = نوک سینه
elbow = آرنج
...
[مشاهده متن کامل]

forearm = ساعد
back = کمر
stomach = شکم، معده
navel / belly button / tummy button = ناف
waist = دور کمر
small of the/one's back = گودی کمر
hip = باسن، ناحیه کنار باسن
buttocks = باسن
❗️لطفا دو کلمه ی hip و buttocks را در گوگل سرچ کنید تا تفاوت بین این دو را با تصاویر بهتر متوجه شوید
leg = پا
groin = کشاله ران
thigh = ران
knee = زانو
shin = ساق پا
calf = نرمه ساق پا
heel = پاشنه پا
instep = روی پا
sole = کف پا
ankle = مچ پا، قوزک پا
arch of the foot = قوس پا، گودی کف پا

مجردی
sole residence =
خانه مجردی
به متنی تمام هم به کار میرود
Sole responsibility یعنی تمام مسئولیت
[حقوق]
انحصاری
sole representation
نمایندگی ( وکالت ) انحصاری
sole ( علوم تشریحی )
واژه مصوب: کف پا
تعریف: بخشی از پا که در حالت ایستاده به زمین می چسبد
leathery soles در رمان هابیت اشاره به چرم مانند و ضخیم بودن کف پای هابیت ها دارد.
کف پای چرم مانند
ماهی حلوا
به تنهایی
فقط
تنها نه به معنی تنها بودن انسانها
بلکه به معنی یکی و فقط یکی بودن چیزی یا فردی. ( و دیگر هیچی جز ء اش نباشه ) مثل یگانه یودن!!!
One and only
a sole thing or person is the only one
تنها . . . ( چیزی - فردی )
...
[مشاهده متن کامل]


belonging or restricted to one person or group of people.
متعلق به فرد یا یه گروه
تنها برای . . .
only possible
تنها . . . ممکن
Our sole destiny

قطعه ای در ماشین بافندگی
پاشنه
کف کفش
مجرد، ازدواج نکرده.
در پزشکی کف پا
صِرف
the bottom part of the foot that touches the ground when you stand or walk, or the bottom part of a shoe that touches the ground, usually not including the heel
تنها - یگانه
تک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس