some

/sʌm//sʌm/

معنی: کمی از، کسی، بعضی، بعض، برخی از، برخی، چندتا، شخص یا چیز معینی، تعدادی، کم و بیش، تقریبا، چندتا، تاحدی، اندکی، قدری، چندین، چندی
معانی دیگر: چند، حدودا، قریب به، (آمریکا - عامیانه) جالب توجه، چشمگیر، معرکه، برخی از مردم، بعضی ها، برخی ها، چند عدد، (عامیانه) کمی، یک خرده، یک ذره، (آمریکا - عامیانه) خیلی، یک عالمه، -ی، مقداری، غالبا، شخصیا چیز معینی
some _
پسوند: مانند، - آور، - بخش [troublesom یا lonesome]، پسوند: گروه، تعداد معین، - نفری [threesome]، ... تن، بدن [chromosome]

بررسی کلمه

پسوند ( suffix )
• : تعریف: marked by (such) a condition, quality, thing, or action.

- burdensome
[ترجمه فاطمه افرازه] حدودا
|
[ترجمه ممد] غم انگیز، کمر شکن
|
[ترجمه سحر] تعدادی، مقداری
|
[ترجمه 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 𝓶𝓮𝓱𝓭𝓲] حدودا ، مقداری
|
[ترجمه گوگل] سنگین
[ترجمه ترگمان] ناگوار …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- lonesome
[ترجمه ترنم] تنها بودن
|
[ترجمه گوگل] تنها
[ترجمه ترگمان] دلم تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- tiresome
[ترجمه خدیجه] کلافه کننده
|
[ترجمه ممد] مزاحم
|
[ترجمه ام] کسل کننده
|
[ترجمه گوگل] کلافه کننده
[ترجمه ترگمان] خسته کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پسوند ( suffix )
• : تعریف: a group that has (such) a number of members.

- foursome
[ترجمه کیمیا] چهار نفر
|
[ترجمه ممد] چهار چیز
|
[ترجمه Roxana] چهارنفره - چهارتایی.
|
[ترجمه گوگل] چهار نفری
[ترجمه ترگمان] چهار نفری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: being an unspecified number or amount.
مشابه: little

- some money
[ترجمه 9] کمی پول
|
[ترجمه گوگل] مقداری پول
[ترجمه ترگمان] مقداری پول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: being unknown or unnamed.

- Some man stopped to inquire about a job.
[ترجمه رضا کارگر] مردی ایستاد درسته. چون some با اسم مفرد قابل شمارش معنی ( ی نکره میده )
|
[ترجمه گوگل] مردی ایستاد تا در مورد شغلی پرس و جو کند
[ترجمه ترگمان] چند نفر ایستادند تا درباره کار پرس و جو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: being unspecified but relatively great in number or amount.

- It will take some time to finish this job.
[ترجمه رضا کارگر] Somtime بدون فاصله معنی ( وقتی_زمانی ) . some time دارای فاصله معنی ( مقداری ) میدهد
|
[ترجمه گوگل] مدتی طول می کشد تا این کار تمام شود
[ترجمه ترگمان] مدتی طول می کشد تا این کار تمام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
(1) تعریف: an indefinite quantity or number in addition to what was previously specified.
مشابه: several

- ten weeks and then some
[ترجمه Roxana] ده هفته و شاید هم بیشتر
|
[ترجمه گوگل] ده هفته و سپس چند
[ترجمه ترگمان] ده هفته و بعد …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: certain unspecified people, things, or instances.
مشابه: certain

- Some are friendly and some are not.
[ترجمه گوگل] برخی دوستانه هستند و برخی نه
[ترجمه ترگمان] برخی دوستانه هستند و برخی دیگر نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: approximately; about.

- It cost some fifty dollars.
[ترجمه گوگل] حدود پنجاه دلار قیمت داشت
[ترجمه ترگمان] قیمتش پنجاه دلار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) a bit; somewhat.

- He reads some, but not much.
[ترجمه *_*] او کمی مطالعه میکند، ولی نه زیاد.
|
[ترجمه گوگل] مقداری می خواند، اما نه زیاد
[ترجمه ترگمان] او بعضی چیزها را می خواند، اما نه زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. some acids corrode metals
برخی اسیدها فلزات را می خورند.

2. some african weeds have become naturalized here
برخی از علف های افریقایی در اینجا پا گرفته اند.

3. some agree and some disagree
بعضی ها موافقند و بعضی ها مخالف.

4. some ancient customs have disappeared
برخی از سنت های کهن از میان رفته اند.

5. some ancient peoples exposed unwanted infants
برخی از اقوام کهن نوزادان ناخواسته را رها می کردند و می رفتند.

6. some animals are able to see in the dark
بعضی از حیوانات می توانند در تاریکی ببینند.

7. some animals are in danger of dying out
برخی از حیوانات در خطر نابودی هستند.

8. some animals are predatory by nature
برخی حیوانات به طور غریزی درنده خو هستند.

9. some animals can also see at night
برخی جانوران در شب هم می بینند.

10. some animals chew holes in wood
بعضی از حیوانات با جویدن چوب در آن سوراخ ایجاد می کنند.

11. some animals copulate once a year
برخی از جانوران سالی یک بار جفت گیری می کنند.

12. some animals dig tunnels
برخی از جانوران آهون حفر می کنند.

13. some animals do not breed in captivity
برخی جانوران در اسارت زاد و ولد نمی کنند.

14. some animals have a fleecy cover
برخی حیوانات پوشش پشمین دارند.

15. some animals have effective systems of communication
برخی جانوران از سیستم موثر ارتباطی برخوردارند.

16. some animals have fossorial claws
برخی جانوران چنگال های حفار دارند.

17. some animals have protective coloring
برخی حیوانات دارای رنگ های ایمن دار هستند.

18. some animals hunt in packs
برخی جانوران دسته جمعی شکار می کنند.

19. some animals live for centuries
برخی جانوران صدها سال عمر می کنند.

20. some animals live in pairs
برخی جانوران به صورت زوج زندگی می کنند.

21. some animals mimic their environment
برخی حیوانات با محیط خود همگون می شوند.

22. some arabs gutturalize some english sounds
برخی اعراب آواهای انگلیسی را بصورت حلقی ادا می کنند.

23. some are born great and some achieve greatness
برخی ازافراد بزرگ زاده به دنیا می آیند و برخی بزرگی را کسب می کنند.

24. some argue that the existance of the atomic bomb has helped to maintain peace
برخی استدلال می کنند که وجود بمب اتمی به نگهداشتن صلح کمک کرده است.

25. some babies dribble
برخی نوزادان گلیز می ریزند.

26. some babies startle easily
برخی از نوزادان زود هراسان می شوند.

27. some believe ataturk was a benevolent dictator
برخی معتقدند آتاتورک دیکتاتور خیراندیشی بود.

28. some believe in the divinity of christ
برخی معتقد به ربانیت عیسی هستند.

29. some believe that capital punishment will brutalize the general public
برخی معتقدند که مجازات اعدام موجب سنگدلی قاطبه ی مردم می گردد.

30. some believed that god's election of individuals has nothing to do with their actions
برخی معتقد بودند که رستگارسازی افراد توسط خداوند بستگی به اعمال آنها ندارد.

31. some believed that witches fly on broomsticks
برخی فکر می کردند پیر زنان ساحره روی دسته ی جارو (نشسته و) پرواز می کنند.

32. some beverages effervesce
بعضی از نوشابه ها گازدار هستند (می جوشند).

33. some birds beat their wings ten times a second
برخی پرندگان هر ثانیه ده بار بال می زنند.

34. some birds migrate
برخی پرندگان کوچ می کنند.

35. some birds nest in trees
برخی پرندگان در درخت لانه می کنند.

36. some birds talk
برخی پرندگان حرف می زنند.

37. some birds winter in the south
برخی پرندگان در زمستان به جنوب می روند.

38. some book
کتابی

39. some books have a bad effect on children
برخی از کتاب ها اثر بدی روی بچه ها می گذارند.

40. some bread and cheese
قدری نان و پنیر

41. some bricks effloresce
برخی آجرها شوره می بندند.

42. some bugs bite humans
برخی از حشرات انسان را می گزند.

43. some came and others went
برخی آمدند و دیگران رفتند.

44. some candidates receive more positive exposure than others
برخی نامزدهای انتخاباتی برگذاشت مثبت تری از سایرین دریافت می کنند.

45. some canned foods contain harmful chemicals
برخی از خوراک های توی قوطی دارای مواد شیمیایی مضری هستند.

46. some cardiac insufficiencies cannot be remedied
برخی از نارسایی های قلبی را نمی توان درمان کرد.

47. some cars depreciate quickly
برخی اتومبیل ها زود از ارزش می افتند.

48. some cartilages ossify with age
برخی غضروف ها در اثر سن استخوانی می شوند.

49. some chemical compounds boil and fume
برخی ترکیبات شیمیایی می جوشند و گازدود ایجاد می کنند.

50. some children grizzle a lot
بعضی بچه ها خیلی ناله و زاری می کنند.

51. some christians believe in the deity of christ
برخی مسیحیان به خداوندی عیسی ایمان دارند.

52. some clans claimed to have descended from a single ancestor
برخی از قبایل ادعا می کردند که جملگی از یک نیای واحد سرچشمه گرفته اند.

53. some communities still lack electricity and indoor plumbing
برخی از جوامع هنوز برق و آب لوله کشی ندارند.

54. some consider rustam as the archetype of chivalry
برخی رستم را نمونه ی راستین جوانمردی می دانند.

55. some cotton can soak up the spilled water
قدری پنبه می تواند آب ریخته شده را جذب کند.

56. some cows never gentle
بعضی گاوها هرگز رام نمی شوند.

57. some day i will get even with them!
روزی به آنها تلافی خواهم کرد!

58. some day your ideas too will have their day in court
روزی نوبت ارائه ی عقاید تو هم فراخواهد رسید.

59. some deputies brought a motion to censure the government
برخی از نمایندگان در خواست استیضاح دولت را کردند.

60. some deputies were open to corruption
برخی از نمایندگان اهل رشوه بودند.

61. some dictionaries define words well
برخی فرهنگ ها واژه ها را خوب معنی می کنند.

62. some dinasaurs had feathery wings
برخی دایناسورها بال های پوشیده از پر داشتند.

63. some diseases are chronic and some are acute
برخی بیماری ها مزمن و برخی حاد هستند.

64. some diseases are genetic
برخی از بیماری ها موروثی است.

65. some diseases are transmitted orally
برخی بیماری ها از راه دهان سرایت می کند.

66. some diseases can easily be communicated to others
برخی بیماری ها به آسانی به دیگران منتقل می شود.

67. some diseases stay dormant for a long time
برخی بیماری ها مدت ها در کمون باقی می ماند.

68. some dissatisfied officers staged a coup d'etat
برخی از افسران ناراضی دست به کودتا زدند.

69. some doubted his christhood
برخی در مسیح بودن او شک داشتند.

70. some drugs aid digestion
برخی داروها گوارش را آسان می کنند.

مترادف ها

کمی از (صفت)
some, few

کسی (ضمير)
some, one, anybody, someone, somebody

بعضی (ضمير)
some, certain

بعض (ضمير)
some, certain

برخی از (ضمير)
some, several

برخی (ضمير)
some

چندتا (ضمير)
some

شخص یا چیز معینی (ضمير)
some

تعدادی (قید)
some

کم و بیش (قید)
some

تقریبا (قید)
much, about, circa, near, nigh, almost, approximately, nearly, some, all but, well-nigh, sort of, thereabout

چندتا (قید)
some

تاحدی (قید)
nearly, some, pretty, partly, kind of, somewhat

اندکی (قید)
some, awhile, slightly

قدری (قید)
some, little, something, slightly, somewhat

چندین (قید)
many, some, so, several, so much, so many

چندی (قید)
some, several, partly

تخصصی

[ریاضیات] بعضی، تعدادی، برخی، مشخص، کم و بیش

انگلیسی به انگلیسی

• being an unknown or unspecified amount, undetermined, approximate; being unnamed; impressive, remarkable (informal)
approximately, to a certain degree; somewhat (informal); very, considerably (informal)
indefinite amount or quantity
you use some to refer to an unspecified amount of something or to a number of people or things.
you also use some to emphasize that an amount or number is fairly large.
some is also used to refer to part of an amount or group.
if you refer to some person or thing, you are referring to that person or thing vaguely, without stating precisely which one you mean.
some is also used to mean approximately; a formal use.

پیشنهاد کاربران

Some animals are going extinct
برخی حیوانات در حال انقراض هستند
Some aspect
جنبه ای دیگر
پاره ای
پاره ای از ( some of )
شماری
some همراه با not others
some به معنی"بعضی"، اما می تواند به معنای "حداقل یکی، شاید همه" باشد. این خیلی مهمه این برخی میتونه ازمیان همه انتخاب بشه، پس شایدهمه باشه.
برای اینکه این ابهام رو رفع کنیم یعنی بگیم فقط برخی، وبهیچوجه این شامل همه نمیشه باید not others اضافه کنیم ، مثل: Why does cancer attack some tissues but not others
...
[مشاهده متن کامل]

اگه نات ادرز رو نذاره یعنی برخی وشاید هم همه، ، اما با گذاشتن نات ادرز یعنی این برخی بهیجوجه شامل همه نمیشه و بعضی استثنائا خارجن :
https://english. stackexchange. com/questions/70899/on - the - expression - some - and - not - others

ترتیب ترجمه: 1 - با اسم قابل شمارش مفرد بیاید به صورت یای نکره ترجمه می شود مثل some car = ماشینی 2 - با اسم قابل شمارش جمع بیاید به ترتیب به معنای: چند، تعدادی ، برخی ، بعضی 3 - با اسم غیر قابل شمارش
...
[مشاهده متن کامل]
بیاید به معنی مقداری می باشد مثل: some water= مقداری آب 4 - اگر با عدد بیاید به معنای حدود می باشد مثل: some 800 bag = حدود ۸۰۰ کیف

کاربر N. sh
آنچه شما نوشتی صحیح آن می شود: and then some
به معنی و شاید هم بیشتر یا شاید هم خیلی بیشتر
درجاتی از
بالغ بر
نامعلوم، نامعین، گمنام، ناشناخته، یک، بی نام، نامشخص
بعضی. ولی مقداری در جای گاه خودش ،
یعنی بعضی یک جا کاربرد و مقداری یک جا
ممنون از اپلیکیشن خوب آبادیس
Some then=حتی بیشتر
1. some book = کتابی sometime = زمانی
.
2. some books = چند کتاب sometimes = بعضی اوقات
.
3. some water = مقداری آب some time = مقداری وقت
.
4. some 500 students = حدود ۵۰۰ دانشجو
حرف تعیین کننده some به معنای بعضی و مقداری
معادل های فارسی حرف تعیین کننده some بعضی و مقداری هستند. some با اسامی غیر قابل شمارش و شکل جمع برخی اسامی بکار می رود و میزان یا تعداد چیزی که میزان و تعداد مشخصی ندارد را تعیین می کند. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. in some cases it's possible to fix the problem right away ( در بعضی از موارد امکان حل کردن فوری مشکل وجود دارد. )
?i can't eat all this chocolate, would you like some ( من نمیتوانم تمام این شکلات را بخورم، مقداری ( از آن را ) میخواهی؟ )
. there's some cake in the kitchen if you'd like it ( اگر میخواهی، مقداری کیک در آشپزخانه است. )
- گاهی some به اعضای مشخصی از یک گروه و یا به گونه بخصوصی از یک چیز و نه به تمام آن گروه یا چیز اشاره می کند. مثال:
. some stories he wrote were made into movies ( بعضی از داستان هایی که او نوشت تبدیل به فیلم شدند. )
* ( یعنی همه داستان های او به فیلم تبدیل نشدند، بلکه فقط تعدادی از آنها به فیلم تبدیل شدند. )
ضمیر some به معنای بعضی ها، بعضی چیز ها و بعضی افراد
معادل های فارسی ضمیر some بعضی ها، بعضی چیز ها و بعضی افراد هستند. ضمیر some به تنهایی بکار می رود و نه قبل از اسم. این ضمیر به میزان و تعداد چیزی و یا تعداد افرادی اشاره می کند. مثال:
. some disapprove of the idea ( بعضی ها [بعضی افراد] با این ایده مخالف هستند. )
. you'll find some in the drawer ( مقداری در کشو پیدا خواهی کرد. )
منبع: سایت بیاموز

دوستان در برخی جمله ها به معنی sort of به کار میره
یه جور، یک جور
My friend Bethel rescued him from some lab
دوستم بتل از یه جور ازمایشگاه نجاتش داد
و فکر میکنم معنی "یه" یه معنی اشتباهه که دوستی اشاره کرده
وقتی کسی رو نمیشناسم یا اصلا برامون مهم نیست از واژه some استفاده می کنیم.
هرگاه some با اسم قابل شمارش مفرد آمد معادل a و an است و یانکره ترجمه می شود. some book کتابی
با اسم قابل شمارش جمع بیاید بعضی - برخی - بعضی - چند -
با اسم غیرقابل شمارش مقداری ترجمه می شود .
گاهی نوعی نیز ترجمه می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر some با عددهمراه شود در حدود ترجمه می شود
مثال : some 700 yars = در حدود 700 سال

مقداری، حدودی، مانند
گاهی به معنی مثل یا مانند است

مثل
Some :مقداری
تعدادی . مقداری . کمی
کمابیش، تاحدودی، ( به ) نوعی
به مقداری
یک کم ، یک مقدار
تعدادی, مقداری
مقداری. کمی. به اندازه ای.
برخی. بعضی از

بعضی = برخی، مقدار = مقداری ، یک = یک آدم
به معنی "یک آدم" هم هست.
مثلا: یه آدم عوضی، یه آدم آشغال، یه آدم خوش شانس، یه آدم پیر و خرفت و . . . . . .
adv. approximately; about
در حدود
کسانی, آنانی
معدود
مقداری
قسمتی
چه قدر چه مقدار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس