souvenir

/ˌsuːvəˈnɪr//ˌsuːvəˈnɪə/

معنی: یادبود، یادگار، ره اورد، سوغات
معانی دیگر: یادگاری، یادآور، ره آورد، ارمغان، خاطره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something kept as a reminder of a place, event, friendship, or the like; memento.
مترادف: keepsake, memento, token
مشابه: favor, relic, remembrance

جمله های نمونه

1. Love is a promise. Love is a souvenir. Once given, never forgotten. Never let it disappear.
[ترجمه iahmadrezam] عشق یه قوله. عشق یه سوغاتیه. وقتی که داده میشه، هیچ وقت فراموش نمیشه. هرگز اجازه نده عشق مخفی و ناپدید شه.
|
[ترجمه گوگل]عشق یک وعده است عشق یک سوغات است یک بار داده شده، هرگز فراموش نمی شود هرگز نگذارید ناپدید شود
[ترجمه ترگمان]عشق یک قوله عشق یک یادگاری است یک بار دیگر هرگز فراموش نخواهم شد نذار ناپدید بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Like most souvenir shops, it sells a lot of old tat.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از مغازه های سوغاتی، تات های قدیمی زیادی را به فروش می رساند
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از مغازه های سوغاتی، این شهر تعداد زیادی از مردم را به فروش می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Souvenir shops rely mainly on passing trade.
[ترجمه گوگل]سوغاتی فروشی ها عمدتاً به تجارت گذرا متکی هستند
[ترجمه ترگمان]مغازه های Souvenir عمدتا متکی به تجارت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I bought the ring as a souvenir of Greece.
[ترجمه گوگل]من انگشتر را به عنوان سوغات یونان خریدم
[ترجمه ترگمان]من این انگشتر را به عنوان یادگاری از یونان خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'll keep it for a souvenir.
[ترجمه پرشین] من این سوغاتی را نگه خواهم داشت
|
[ترجمه Niosha] من این را برای یک یادگاری نگه می دارم
|
[ترجمه گوگل]برای یادگاری نگهش می دارم
[ترجمه ترگمان]این را برای یک یادگاری نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hand-made by top milliners, they represent a colourful souvenir of the sixties.
[ترجمه گوگل]آنها که توسط میلینرهای برتر ساخته شده اند، سوغاتی رنگارنگ دهه شصت هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها که توسط کلاه دوز بالا ساخته شده اند، یادگار colourful از دهه شصت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The AK4was a highly prized souvenir and frequently traded by frontline troops to those in the rear for choice booty.
[ترجمه گوگل]AK4 یک سوغات بسیار ارزشمند بود و اغلب توسط نیروهای خط مقدم با کسانی که در عقب بودند برای غنیمت انتخابی مبادله می شد
[ترجمه ترگمان]The یک سوغاتی بسیار باارزش است و اغلب توسط نیروهای خط مقدم برای غنایم انتخاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I feared souvenir stands selling bumper stickers and Austen joke books.
[ترجمه گوگل]می ترسیدم غرفه های سوغاتی که برچسب های ضربه گیر و کتاب های جوک آستن می فروشند
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم سوغاتی فروشی و کتاب های جک آستین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This towel is the only souvenir of Cancun that I bought.
[ترجمه گوگل]این حوله تنها سوغاتی کانکون است که من خریدم
[ترجمه ترگمان]این حوله تنها یادگاری از کانکون است که خریده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Local militia had to protect it against enthusiastic souvenir hunters.
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان محلی باید از آن در برابر شکارچیان مشتاق سوغات محافظت می کردند
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان محلی مجبور بودند از آن در برابر شکارچیان سوغاتی مشتاق محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There were her souvenir mugs from the 1984 miners' strike.
[ترجمه گوگل]لیوان های سوغاتی او از اعتصاب معدنچیان در سال 1984 وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در اثر حمله معدنچیان در سال ۱۹۸۴، mugs یادگاری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He bought a model of a red London bus as a souvenir of his trip to London.
[ترجمه گوگل]او یک مدل اتوبوس قرمز رنگ لندن را به عنوان یادگاری از سفرش به لندن خرید
[ترجمه ترگمان]او مدلی از اتوبوس قرمز لندن را به عنوان یادگاری از سفرش به لندن خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Congratulations on your success in the national college entrance examination. I beg you to take this little gift as a souvenir.
[ترجمه گوگل]موفقیت شما در کنکور سراسری را تبریک می گویم از شما خواهش می کنم این هدیه کوچک را به یادگار ببرید
[ترجمه ترگمان]بهت تبریک می گم که توی امتحانات ورودی دانشگاه موفق شدی خواهش می کنم این هدیه کوچولو رو به عنوان سوغاتی بگیرین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tourists were led around like sheep, from shrine to souvenir shop.
[ترجمه گوگل]گردشگران مانند گوسفند از حرم به سوغات فروشی هدایت می شدند
[ترجمه ترگمان]توریست ها مثل گوسفند از زیارتگاه به مغازه سوغاتی هدایت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یادبود (اسم)
token, reminiscence, commemoration, memorial, memory, souvenir

یادگار (اسم)
token, relic, evocation, memorial, memory, souvenir

ره اورد (اسم)
present, gift, souvenir

سوغات (اسم)
souvenir

انگلیسی به انگلیسی

• reminder, memento (of a person, occasion, etc.)
a souvenir is something which you buy or keep to remind you of a holiday, place, or event.

پیشنهاد کاربران

سویشرت
سوغاتی
سوغات یادگاری
something you buy or keep to help you remember a holiday or special event
Memento
An object that you buy or keep to remind you of an occasional situation
یادگاری ، یادبود ، سوغاتی
Source : longman
اذکار ، سوغات
buy souvenirs
He bought a model of his trip to France.
Something bring for other people as gift when come back from travel
سوغات

بپرس